Skip to main content

بیشتر نویسنده‌هایی که مقاله‌هاشون تو چنل‌بی تعریف شده خبرنگار یا به عبارت بهتر نویسنده‌ی غیرداستانی‌اند. این قاعده البته یه استثناء بزرگ داره که تو همون قسمت اول اتفاق‌افتاد.

کارل اووه کناوسگارد Karl Ove Knausgaard احتمالن معروفترین نویسنده‌ی نروژی معاصر در خارج از نروژه و کار اصلیش داستان‎نویسیه. هر چند درباره‌ی اینکه مهم‎ترین اثرش که یک اتوبیوگرافی شش جلدیه داستان حساب می‌شه یا نه بین علما اختلاف هست، اما به هر حال اون چیزی که من ازش تعریف کردم قصه نیست و یکی از چند مقاله‎ایه که کناوسگارد درباره‌ی کشتار ۲۲ جولای نروژ نوشته و به نظرم حرفی که توش می‌زنه و توضیحی که درباره‌ی قتل‌ها می‌ده حرف خیلی جالب و مهمیه.

ترجمه‌ی انگلیسی جلد پنجم کتاب نبرد من، زندگینامه‌ی خودنوشت کناوسگارد که هم‌نام کتاب معروف هیتلر هم است، تازه منتشر شده و توی این هفته‌ها تقریبن روزی نیست که یه رسانه‌ی مهم انگلیسی‌زبان یه مطلبی درباره‌ی این آدم و کتابش چاپ نکنه. ترجمه‌ی انگلیسی جلد آخرش هم سال دیگه در میاد و خیلی‌ها از همین حالا منتظرشن. این کتاب در نروژ یک پدیده‎ی اجتماعی حساب می‌شه؛ تیراژ نسخه‌ی نروژی کتاب به اندازه‌ی ده درصد جمعیت پنج میلیون نفری این کشور اسکاندیناویایی بوده و معروفه که در اومد این‌قدر مردم درباره‌اش حرف می‌زدن که تو شرکت‌ها یه روز در هفته رو مشخص می‌کردن به عنوان روز بدون کناوسگارد که توش کسی حق نداشته درباره‌ی این کتاب حرف بزنه.

من نشنیدم که کسی مشغول ترجمه‌اش به فارسی باشه که البته با توجه به حجم کتاب و وناشناخته‌بودن نویسنده خیلی عجیب نیست. اما اینکه از این آدم که یکی از مهم‌ترین نویسنده‌های زنده‌ی دنیاست هیچ چیز دیگری به فارسی ترجمه نشده یک مقدار عجیبه. شاید هم باشه و من پیدا نکرده باشم البته که در این صورت لطفن بهم بگین.

قسمت اول چنل‌بی به خاطر قسمت اول بودنش از نظر کیفیت تولید از قسمت‌های جدید ضعیف‎تره؛ روایت روون نیست، ریتم کنده و کیفیت صدا هم تعریفی نداره. با این‌حال به خاطر آشنا شدن با این نویسنده‌ی خیلی خیلی مهم هم که شده ارزش داره خیلی بهتر و بیشتر شنیده بشه. توی این قسمت نویسنده اول فضای ماجرا رو که که کشور نروژ باشه توضیح می‌ده، بعد می‎ره سراغ شرح خود ماجرای کشتاری که آندرس آندرس برویک کرد. برویک کسی بود که چهار سال پیش در یک عملیات تروریستی که خودش تنهایی طراحی و اجرا کرد، شش نفر رو در یک بمب‌گذاری و بلافاصله بعدش شصت و نه تا نوجوون رو با تیراندازی از نزدیک و دونه دونه کشت.
کناوسگارد توی این مقاله ادعا می‌کنه که بررسی تفکرات سیاسی و مذهبی برویک برای فهمیدن این اتفاق، گمراه‌گننده و کم‌فایده‌ است. پیشنهاد نویسنده اینه که به جاش، باید به این فکر کرد که چه‌طور چنین کاری اساسن ممکن می‌شه. یعنی درون این آدم و در رابطه‌اش با جامعه، چی جریان داره که در نتیجه‌اش می‌تونه تو چشم این‌همه آدم نگاه کنه و یکی یکی بکشدشون.

۲ دیدگاه

  • Poorya گفت:

    آندرس برویک بیش از اون چیزی که می خواست به خواستش رسیده که درواقع همان سر زبان ها افتادن بود آدمی که نه برای قدرت قلمش و کلماتش ، کتاب هاش معروفن بلکه بخاطر بی رحمیش و کشتن هفتاد و پنج نفر انقدر همه ازش و کارهاش حرف میزنن

  • Poorya گفت:

    ببخشید متن رو درست نخوندم فکر کردم کتاب زندگینامش رو خودش نوشته

دیدگاهتان را بنویسید