Skip to main content

«روی این زمین زیباتر از تو نیست»

منبع : نیویورکر

نویسنده: David Grann

ترجمه: هدیه کعبی

روایت: علی بندری

تدوین: امید صدیق‌فر (با تشکر از حسین نجفی)

پوستر: مجید آب‌پرور

موزیک‌ها

  • Qualia-Jacaszek / Mantina-Ilm / Fallen Ground-Aaron Martin / و کارهایی از حسین نجف

موسیقی تیتراژ: Raining YU

صداهای واقعی شخصیت‌ها که در طول پادکست می‌شنوید  از مستند مرگ با آتش ساخته‌ی PBS برداشته‌شده‌اند. 

 

۱۲۷ دیدگاه

  • پژمان آزاد گفت:

    یه شب برفی دیگر تورنتو، یه USB، یه کلیک روی دکمه دانلود، یه بار دیگر باز کردن در ماشین، یه استارت دیگر، یه پاکت سیگار دیگر، یه راندن بی هدف به ژرفای تاریکی دیگر، یه اپیزود دیگر و یه علی بندری دیگر…

    و این بار دو ساعت پر تلاطم مانند رولرکاستری وحشی سوار بر موج قضاوت گاهی محکوم کردن، گاهی همدردی، گاهی امید و گاهی نا‌امیدی و دوباره نقطه سر خط! در انتها تلنگری برای شناختن دوباره ارزش ثانیه های قابل نفس کشیدن و زنده ماندن از سوی تو.
    من اما در پایان به فکر اینکه سوزان هایوارد “میخواهم زنده بمانم” بیگناه‌تر بود یا تاد‌ ولینگهام “به زبان آتش”؟

    و تو مرا صد و پنجاه و پنج کیلومتر آنسوترک روانه کردی غافل از اینکه پاکت سیگار خالی، رفیق نیمه‌راه برگشت خواهد بود!
    ساده بگویم: یه تشکر بلند از اینجا تا به آنجا نثار تو…

    • پدیده گفت:

      اوضواع اینترنت وطن خیلی خرابه. در حدی که گاهی برای باز کردن صفحه گوگل زمان از ثانیه عبور میکنه. چه برسد به باز کردن سایت. چندبار کلیک چند بار رفرش چند بار بالاپایین کردن… نه انگار قرار نبود امشب من با این روایت ارام بگیرم. موبابل، لب تاب، pc،… لعنتی…
      فکر نمیکردم شبی برای باز نشدن و نشنیدن روایت و اپیزودهای علی بندری انقدر کلافه شوم. شب از نیمه گذشت و به بامداد رسید. با هندسفری داخل گوش به خواب رفتم. در خواب و بیداری ناگهان با اوایی اشنا خوابم سبک شد.(اسپانسر این چنل بی پیمنت ۲۴ …) عههه داره لود میشه. و من بیدار شدم و گوش دادم .

    • امین کیان گفت:

      من پیشنهاد می کنم یه مسیر ۷۵ کیلومتری و یا لوپ ۱۵۰ کیلومتری انتخاب کنید هم صبح میرسی خونه، سیگار به موقع تموم میشه و در مصرف انرژی هم صرفه جویی…
      من ۳ هفته هست آشنا شدم با دنیای پادکست ایرانی و چنل بی . دونه دونه دارم میرسم به اپیزود های اخر

    • حسین گفت:

      چقدر نطرت قشنگ بود…

    • sheyda گفت:

      چه حس خوبی منتقل کرد قبل گوش دادن به اپیزود 🙂

    • جمیله گفت:

      بسیار متاسف شدم. بسیار بیگناهانی که به اعدام محکوم شدند و به همان اندازه جنایتکاران آزادانه در بین ما هستند???? مرسی از زحمات شما????????❤️

  • a گفت:

    خیلی آموزنده بود … شاید با موضوع مشابه مواجه بشیم ، یا شاید با موضوعی مواجه بشیم که عموما یک نفر یا یک مجموعه توسط کارشناسان یا قاضی محکوم بشه ولی باید با دید باز و بدون جهت گیری علت ها را بررسی کرد

    • سینا گفت:

      این اپیزود و فقط بخاطر تاریخ انتشارش ینی۲۱-بهمن انتخاب کردم ، تاریخ تولد زنمه،،، باید بگم دقیقا این اپیزود مث زنم ؛ ناامیدم کرد،،، الان ساعت ۸ صبحه و من دیشب و اصلا نخوابیدم،، قلبم درد میکنه،، یه سرخوردگی در خودم حس میکنم،، احساس میکنم ما هممون میتونیم با بیتوجهی هامون باعث ازار و اذیت ، ناراحتی، و حتی مرگ دیگران بشیم،، دو تا کارشناس اول که تو کار حریق بودن ، فکر میکردن ، خدای اینکارن ، در حالی که با همین تفکرشون ده ها نفر رو به کشتن داده بودن ،،،، دوست عزیز تو کجا داری کار میکنی؟

  • احمد گفت:

    خیلی برام جالب بود. چقدر ارتباط برقرار کردم با داستان. برام خیلی نکته داشت که نباید اصلا قضاوت کرد و چقدر شواهد و موارد می‌تونه متفاوت باشه. بسته به زاویه نگاه داره.
    ممنون از شما
    خیلی خوب بود.

  • مهدی گفت:

    سلام من آخرهای داستان نمی تونستم جلوی گریه خودم را بگیرم واقعا خیلی ناراحت کننده بود

  • شهناز گفت:

    اشک تو چشمام جمع شده …مدام منتظر بودم که بشنوم مدارک قبول کردن…اومدم عکس هاشونم رو هم تو سایت دیدم بیشتر دلم گرفت..اووف
    پادکست واقعا نفس گیری بود..

  • دانیال گفت:

    خسته نباشی، کارت عالیه

    • داوود گفت:

      با تشکر از تیم چنل بی برای تهیه، ترجمه و اجرای عالی این گزارش.

      به نظر من بهترین اتفاقی که برای این پدر میتونست بیافته این بود که اعدام بشه و پس از اعدام بیگناهیش اثبات بشه. مطمانم هیچ پدری پس از تجربه چنین حادثه وحشتناکی نمیتونه به زندگی عادی برگرده و هر روز آرزوی مرگ می کنه. پس چه بهتر که بیگناه کشته شد. اما اون ۱۲ سال انتظار برای اعدام واقعا غیر قابل تحمله.

  • گویبان گفت:

    خسته نباشید بچه های چنل‌بی کارتون عالیه.
    من تو شرایطی این اپیزود و گوش کردم که بخاطر خرید یه سری لوازم کامپیوتری مثل کارت گرافیک و مادربورد و … به قاچاق متهم شدم، در صورتی که کالاها دارای گارانتی اصلی بودن همه. منتظر رای دادگاه هستم، و این وسط اینکه من تیشرتی با نوشته Opeth پوشیده بودم و ریشاهام بلند بود و داشتم تو ماشین متال گوش میدادم خیلی روی این اتفاق تاثیر داشته!
    تمام مدتی که داشتم این اپیزود و گوش میدادم با تاد همزاد پنداری میکردم (گرچه اصلا قابل مقایسه نیست) ولی آخرش واقعا دلم ریخت و تا الان اگه به ضرب المثل “سر بیگناه پای دار میره و بالای نمیره” اعتقادی داشتم دیگه ندارم…

    • محمد جواد گفت:

      سلام خدمت تیم خوب چنل بی خصوصا آقای بندری
      تشکر ویژه دارم از شما که دید تازه ای به من دادید از پادکست .
      تقریبا ۱۲ اپیزود گوش دادم و این اپیزود دردآور و ناراحت کننده ترین بود. گاهی برام سواله که وقتی درد و زجر‌و ناراحتی و بدبختی به یک نفر رو میاره پشت سر هم و متوالی هست. تصور اینکه بچه هات رو از دست بدی و بعد برای کار نکرده مجازات بشی و همه چیز رو با هم از دست بدی واقعا ناراحت کننده هست.

    • فاطمه گفت:

      کرونا و چشم درد و سردرد کلافم میکنه… چقدر خوبه این پادکست ها… آرامش بخشه
      تازه شروع کردم به گوش دادن این قسمت… امیدوارم زیاد ناراحت کننده نباشه 🙂

  • کیمیا گفت:

    عالی بود مثل همیشه.
    لطفا چند تا اپیزود غیر ناراحت کننده هم داشته باشیم مدل مرکل و پوتین.
    یک سوال هم دارم: من از پادکست ادیکت دنبالتون می‌کنم، آیا سابسکرایبرهای اونجا هم در آمارتون حساب می‌شن؟ یعنی آیا اگه از پلتفرم دیگه ای استفاده کنم ممکنه بیشتر به نفع پادکست باشه؟

    • علی بندری گفت:

      سلام اپیزود بعدی ناراحت‌کننده نیست. ممنون از سوالتون و اینکه براتون مهمه. روی هر اپلیکیشن پادکست که بشنوین بالاترین کیفیت رو می‌گیرین و و برای ما هم خوبه. فرقی نمی‌کنه برامون کجا بشنوین. آمارش یه جا چمع می‌شه.

  • میترا گفت:

    ‎من تقریبا به شنیدن اپیزودهای شما در چنل بی معتاد شدم اگه یه روزی این حرکت رو متوقف کنید قطعا خلا بزرگی در من ایجاد و حافظه شنیداریم رو به قحطی بدی مبتلا خواهید ساخت
    میخوام تشکر کنم بابت زحماتی که میکشید در جمع اوردی دیتا برای انتقال ماجراهای جالب و آموزنده به ماها و ممنونم که به زیبایی اونها رو برای ما تعریف میکنید. شوق شنیدن در من بعد از مدتها دوباره زنده شده. مرسی.

  • علیرضایی گفت:

    با سلام و خسته نباشید، من تازه به شما پیوستم، از رو سایت همه رو دانلود کردم ، چون سربازم نمیتونم موبایل ببرم ولی فلشو توماشین و خدمت گوش میدم،قسمت اپیزود ششم تو سایتتون درست لود نمیشه صفحه اش،اگه صلاح دونستین درستش کنین ، من از ناملیک دانلود کردم،ازخودتون نگه داری کنین ، یاحق

  • امیر گفت:

    بسیار عالی کار میکنید و بسیار حرفه ای

    من از اپلیکیشن podcastaddic کار شما رو دنبال میکنم
    اپلیکیشن قوی و خوبی هست

  • اریا گفت:

    واقعا کارتون عالیه،من،خودم تا الان به بیش از بیست نفر پیشنهاد دادم کاراتونو،برای من که خیلی شبا بیخواب میشم،اونم تو تنهایی ،مثل قرص خواب میمونه،خیلی ساده و زیبا،انگار دارم فیلم میبینم موقع گوش دادن.امیدوارم ادامه دار باشه کارتون…بینهایت موفق باشین

  • Reza گفت:

    سلام خسته نباشید یه برنامه برا اندروید که بشه پادکستارو آفلاین گوش کرد معرفی کنید با تشکر البته به غیر از sound cloud

  • مهرداد گفت:

    بسیار قصه تاثیرگذاری و مهمی بود.
    با این که اصل قصه برای ۲۰ سال پیش بود، اما عجیب بوی تازگی میداد.

    این که همسایه ها، بعد از این که چند مدرک غیرعلمی برای عمدی بودن آتش ارائه شد و فرضیه گناهکار بودن مطرح شد، شروع به تخیل کردن و شواهدی برای تایید فرضیه در ذهنشون درست کردن.
    این که همین شواهد غیرواقعی باعث شد تعداد بیشتر از اطرفیان به ویلینگهام شک کنن و اونها هم شروع به شواهد و مدرک ساختن کردن.
    این که یک Positive feedback loop درست شد و آتش شواهد علیه ویلینگهام بیچاره داغتر شد و گر گرفت. شبیه همان مرحله flashover آتش، مدارک علیه ویلینگهام هم با پخش شدن درجامعه شدت میگرفتن و غیرقابل کنترل تر میشدن.
    این که حتی قاضی و هیئت منصفه و افراد حرفه ای هم درگیر این flashover موج منفی علیه ویلینگهام شدن و چشم هایشان را به راحتی روی مدارک جدید و گزارش علمی هرست بستن.
    و این که میان همه این همهه و بزرگ شدن موج منفی (که بر پایه خرافات درست شده بود)، صدای ویلینگهام شنیده نشد و زندگیش به خاطر یک اتفاق از بین رفت.

    و من در طول داستان، مدام به شبکه های اجتماعی و موج های مهیبی غیرقابل کنترلی که درست میکند و همه چیز را درست و غلط در خود میسوزاند فکر میکردم.

    بسیار ممنون بابت تهیه پادکست ها.

  • علی جان سلام این ۲۳۰۰ هزار دلار برای هزینه اعدام کمی زیاد به نظر میاد! این عدد رو مطمئنی؟ سه برابر ۴۰ سال حبس میشه روزی تقریبا ۵۰ دلار! لطفا این رو یه بررسی کن، ممنونم

  • روژان گفت:

    چقدرررر خوب بود این اپیزود. هم روایت عالیه و هم صداهای اورجینال.
    پیشنهاد من اینه که حتما و حتما اگر ممکنه داستان آدم‌ربایی‌های آریل کاسترو رو کار کنید. یکی از دراماتیک‌ترین و عجیبترین قصه‌های جنایی معاصره.

  • پیام گفت:

    سلام. خسته نباشی. اجرا و روایت حرفه ای و خوبی بود.
    چند وقته که دنبال موزیک ابتدای این پادکستم که با صدای ماشین تایپ شروع میشه منتها هر چی گشتم پیدا نکردم. لطف میکنی اسمش رو بنویسی. ممنون

  • لیلی گفت:

    سلام
    اقا خواستم ی خسته نباشید حسابی بگم بهتون بس ک خوبه این روایتای داستانتون.
    راستش من هیچوقت داستان هارو علاقه نداشتم بصورت شنیداری گوش بدم میگفتم خوندن یچیز دیگه اس،اما همین چندروز پیش داشتیم میرفتیم مسافرت تو جاده بودیم و من مسئول اهنگ گزاشتن بودم ک یوقت بابام تو ماشین خوابش نبره و حواسش پرت نشه .بذهنم اومد یکی از روایت هارو دانلود کنم اگ خوب بود گوش کنیم با خانواده …
    خلاصه ک ی روایت رسید ب ۳ تا و ما کل راهو تو جاده صدای شما رو داشتیم گوش میکردیم بس ک جذاب بودن و کنجکاوهم میکردن ادمو ک ادامش چی میشه ما تا اخر راه پلک روهم نزاشتیم و ماشین برای اولین بار سکوت کامل شده بود و همه گوش میکردن تا جایی ک وقتی رسیدیم سی دقیقه مونده بود ک این اپیزود تموم بشه و ما تو ماشین نشستیم تموم بشه بعد اومدیم بالا …
    چقدر ناراحت کننده بود تا لحظه اخر امید داشتیم مثله تموم قصه ها غصه های این ادم تموم بشه و ب حقش برسه …چقد تلخ بود
    اولش ‌ک ادم صدای شما رو میشنوه اونقد ارتباطی نمیگیره با داستان و مخصوصا ک سی مین اول معمولا معرفی شخصیت هاس ولی بعد یربع حدودا ادم غرق میشه تو این صدا و باهاش ارتباط میگیره …دلش میخواد ادم ی قهوه بگیره تو دستش و این روایت ها رو گوش کنه قضاوت کنه با زندگی خودش ک چقدر خوشبخت اصلا اهه چه زندگیی هایی!!
    خلاصه بسی مرسی از گروهتون..امیدوارم کرور کرور ادم گوش کنن و حسابی همه بشناسنتون خستگیتون در بره
    عیدتونم مبارک 🙂

  • پارسا گفت:

    سلام فوق العاده زیبا و تاثیر گذار بود ممنونم
    لطفا زود به زود پادکست درست کنید واقعا روزهایی که نیستید جای خالیتون احساس میشه .

  • الهه گفت:

    هیچ استانداردی مطلق نیست و وقتی ایار اشتباه از آب در بیاد. یعنی هرچی تا الان فک کردیم ممکنه کاملاً غلط باشه.
    از این زاویه به اعدام نگاه نکرده بودم تا الان.
    خیلی دردناک، عذاب آور و تلخ ولی آموزنده بود.

  • احسان سالاری گفت:

    سلام
    اپیزودی تکان دهنده و جذاب بود با اینکه خیلی طولانی بود اصلا خسته کننده نبود چون هر لحظه منتظر روشن شدن جرقه ی امیدی برای رهایی این ادم بودم اما هیچگاه این رخ نداد و‌این نشون میده چقدر ذهن ما کلیشه ای دراماتیزه شده درحالیکه واقعیت محض و صرف بدون کم و کاست هم میتونه جذابیتهای دراماتیکی داشته باشه اگر بدونیم روایت رو از کجا شروع کنیم.کجا قطع کنیم .وشکل به دست اومده رو کجا به هم وصل کنیم و…از چنل بی ممنونم بخاطر هدیه دادن نگاهی جدید

  • آرمین گفت:

    چند تا نکته :
    ۱. تو خیلی از اپیزودها داستان رو همون اولاش اسپویل میکنی. تو این اپیزود البته این طوری نبود. البته به نظر میرسه به خاطر وفاداری به متن اصلیه ولی یه کم جابجا کردن جملات یا حتی یه کم گمراه کردن ما با لحنت فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه. یادمه تو یکی از اپیزودا گفتی خود داستان مهم نیست و میخوای به فکر فرو بریم و دنبال کنیم قضیه رو. ولی به نظرم اون طوری جالب تر میشه
    ۲. فاصله بین اپیزودها خیلی زیاده. میدونم ترجیح بر اینه کیفیت بالا باشه تا کمیت ولی اگه بشه تیمو بزرگ تر کنید احتمالا میشه هفته ای یه اپیزود با کیفیت داد. برای اون کار هم پول لازمه قطعا. در واقع چنل بی باید بشه شغل تمام وقتت. کاش برای هر اپیزود این امکان برای ما وجود داشته باشه که یه مبلغیو کمک کنیم. این طوری هم اونایی که دوست ندارن رایگان گوش میکنن، هم متوجه میشی برای هر اپیزود چقدر میتونی هزینه کنی
    ۳.کاش داستان هایی که کمی شیرین ترن مثل ناپلئون هیل یا داستان هایی خلافکاره گیر نیفتاده هم تعریف کنید. از این یه نواختی میاد بیرون

  • راحله گفت:

    با اینکه فردا امتحان دارم اما نتونستم داستان رو ناتمام رها کنم. هر لحظه هیجان انگیزتر می شد و بیشتر جذبم می کرد. با بخش های آخر داستان گریه کردم و با دیدن عکس ها بیشتر حسرت خوردم…ممنون از شما که شنونده رو به فکر وادار می کنید.

  • علی گفت:

    سلام. من تازه آشنا شدم و واقعا دارم لذت میبرم از اجرای خوب و داستانهای جالبی که تعریف میکنین.
    یه سوال برام پیش اومد،
    این خانم الیزابت گیلبرت توی داستان همون نویسنده کتاب معروف eat, pray, love هست؟؟

  • پدیده گفت:

    باشد که زمین سریر من باشد…
    همیشه فکر میکردم با اعلام حکم هایی که با اشتباه و تصمیم بشر صورت میگیره، چه اتفاقی رخ میده؟
    الان دیدم چیزی جز زندگی بی بازگشت نیست. و هیچ کس حتی قاضی با علم و تخصص بینهایت خود نیز نمیتونه جای افرادی قرار بگیره که به وجدان خود واقفن.

  • ليلا گفت:

    من به تازگی با گروه شما آشنا شدم و خوشحالم از این بابت، صدای تاثیر گذار گوینده و داستان پر فراز و نشیب و خاص و البته پر از آموزش همراه با به فکر فرو رفتن در مورد قضاوت ها ی ناعادلانه .. ممنونم از تیم خوبتون

  • فرنوش گفت:

    سلام چنل بی عزیز،
    چقدر شنیدن این اپیزود نفس گیر بود و البته لذتبخش مثل هر حقیقت تلخ دیگه ای…
    دیلمای فیلم Star Chamber ( یا به ترجمه مناسب فارسیش “اتاق قاضی”) مجددا برام تکرار شد که انسان هیچ وقت نمیتونه قضاوت بدون اشتباه انجام بده و همیشه بخشی از حقیقت و شواهد از دیدش مخفی می مونه. اما آیا میشه حق قضاوت رو ازش گرفت؟

  • صفورا گفت:

    سلام…
    اولین پادکست شما بود که شنیدم! نمیتونم بنویسم چقدر من و تحت تاثیر قرار داد… چقدر مناسب بود برای شرایط فعلی من !
    امیدوارم به زودی همه پادکست ها رو گوش کنم . امیدوارم شما و گروه موفق و موفق تر باشید.
    ممنون

  • عاطفه گفت:

    سلام خسته نباشید من تازه با کانال شما اشنا شدم و باید بگم این اپیزود خیلی تلخ بود به این دلیل که خیلی از ماها در شرایط به مراتب ساده تر از این هم به راحتی همدیگرو قضاوت میکنیم و با موج اتفاقات همراه میشیم
    حتی اگه این مرد گناهکار هم بود این حجم بیتفاوتی قاضی وکلا و دادستانی وحشتناک بود
    این اپیزود بهمون یاداوری میکنی کوچکترین حرف و یا نظر اشتباه ما میتونه باعث نابودی یه ادم بی گناه بشه
    داستان سختی داشت مردی که این همه احساسات داشت که تو بدترین شرایط زندان و زندانیان و زندابان هنوز روحش نمرده بود و میتونست شعر بگه ❤️

  • حامد گفت:

    سلام
    بسیار سپاسگزارم از زحمات شما
    من خیلی جذب شدم. واقعن تاثیر گذار بود. این اپیزود میتونه در کنار فیلم «۱۲ مرد خشمگین» قرار بگیره و هر چه بیشتر تخیل ما رو در رابطه با پیچیدگی وقایع تقویت کنه بلکه بتونیم با تجسم و درک موقعیت سایر آدم‌ها اخلاقی تر زندگی کنیم. در واقع با این ماجرا بهمون یادآوری میکنه که قضاوت کردن ما خیلی خیلی خیلی سطحیه و راه به جایی نمی‌بره.

  • نرگس گفت:

    سلام
    من از کانال تلگرام ب پادکست هاتون گوش میکنم.من خودم دختر دارم. فکر اینکه کسی هم دخترش را از دست بده و هم متهم به قتل بچه خودش باشه واقعن دردناکه..تمام طول داستان امیدوار بودم ک بی گناهیش ثابت بشه..چقدر تلخ بود..چقدر بد قضاوت میکنیم همو..داشتم به اون موج منفی ک مردم و تمام مسئولین را علیهش متحد کرده بود فکر میکردم..و اینکه احتمالن من هم با اون موج همراه میشدم و از این آدم متنفر میشدم..کارتون عالی و تاثیرگذاره..ممنونم از وقت و انرژی ک صرف این پادکست ها میکنید

  • زهیر گفت:

    خیلی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
    قلبم سنگینی میکرد
    تا چند روز حالم گرفته بود
    به خیلیا توصیش کردم همه متاثر شدن
    ممنونم برای کار قشنگی که میکنید

  • ترمه گفت:

    علی واقعا این اولین پادکستی بود که بعد ۳۴ امین پادکست قلبم فشرده شد
    اشک ریختم
    از قضاوت
    از ندیدن حقیقت
    تاد ولینگهام قربانی الگوهای ارثی در باورها و افکار ما شد
    ای کاش برای کشف حقیقت خودمون تلاش کنیم
    نه به رفتهر و گفتار دیگران چشم بدوزیم.

  • حسین گفت:

    چه سری بود که من هزاران کیلومتر دورتر از محل حادثه برای مردی که ۱۴ سال پیش بیگناه زجر کشید و اعدام شد اینطور ناراحت شدم و اشک ریختم

  • مری گفت:

    منم مثل همه دوستان با شنیدن این اپیزود اشکم در اومد و تا لحظه آخر منتظر بودم مثل اون یکی که بعد از ۱۷ سال آزاد شد، تاد هم آزاد بشه…
    توی عکس ها چقدر چهره مظلوم و بی گناهی داره….فکر اینکه الان پبش دختراش هستش آرومم میکنه.

  • الهه گفت:

    خیلی ناراحت کننده بود، اصلا باورم نمیشه یعنی چقدر ادم بیگناه اعدام میشن و چقدر ادم گناهکار هیچوقت پیدا نمیشن، ما ادم ها هیچوقت قضاوت کننده های خوبی نبودیم….

  • ناهید گفت:

    امروز یه مسیر طولانی در راه بودم که این اپیزودو گوش کردم، و خیلی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم… . خیلی عجیب و ناراحت کننده بود…ممنون از تیمتون و ممنون که اینقد عالی هستین.

  • سیمین گفت:

    سلام. این قسمت از چنل بی فوق العاده بود. عجیب آدمو به فکر وا میداره درمورد مجازات اعدام. خیلی دردناک و نفس گیر بود
    از پادکست بی نظیرتون ممنونم

  • مجید گفت:

    سلام چنل بی
    سلام علی بندری که روج پادکست فارسی رو داری احیا میکنی.
    بینهایت داستان غم انگیزی بود، من توی دوره خدمتم دارم گوش میدم ینی چند ماهی میشه اشنا شدم باهات و واقعا باورت نمیشه شبا با اپیزود هات خوابم میبره و حتی حاضرم خطر اینکه گوشیم رو ازم بگیرن به جون بخرم و بتونم از داستان های عالی ت لذت ببرم.
    ممنون بابت این همه تلاشی که میکنی و به همین مسیر ادامه بده ، عالی و بینظیر!

  • میثم گفت:

    سلام…علی جان کارت خیلی بیسته… فقط ی مشکل هست… تم اکثر این داستانا غم انگیزه… اپیزود ۳۴ واقعا متاثرم کرد(وارد جزییات نمیشم)… لطفا یه شاخه جدید ایجاد کن از داستانهای موفقیت آدمای سخت کوش… که هم امید عمومی کمی بالا بره و هم روحیه مون کمی شاد بشه.دوستدار تو میثم ا.

  • مهدی از یزد گفت:

    سلام
    من به تازگی و به صورت اتفاقی با سایتتون آشنا شدم.
    مثل همیشه اول از همه قسمت “درباره ما” رو خوندم و کلی خوشم اومد از انگیزه و حرفه ای بودنتون.
    فقط خواستم بگم خداقوت و هرجا تونستم تعریف کارتون رو کردم و اگه بعدا بتونم جور دیگه ای هم کمک کنم دریغ نمیکنم.
    به امید رشد روز افزون کشورمون ^_^

    • فری گفت:

      سلام، این اپیزود تکان دهنده ترین و غمگین ترین بود، اصلا حال خوبی ندارم .بشدت گریه میکنم و ب این فکر میکنم ک ممکنه زندگی ما هم با پنهان ماندن حقیقت متلاشی بشه. شاید هر کدام از ما گاهی سکوت کردیم و در انتظار افشای حقیقت سالها زیر انگشت اتهام اطرافیان زندگی سختی داشتیم. ماجرا آموزندست ب دلیل اینکه دیدگاه افراد رو تغییر میده و متوجه میشن گاهی سر بیگناه هم پای دار میره هم بالای دار. اون جمله آخر تاد ک ب والدینش گفته بود بدجوری دلم رو لرزاند.

  • Marzy گفت:

    دردناکترین اپیزودی بود که گوش کردم… خیلی بیرحمانه بود…

  • افسانه گفت:

    من تازه حدود دو ماهه بل چند بی آشنا شدم به لطف دوستی و به چند نفر هم معرفی کردم . انتخاب روایت‌ها و کتابها خیلی هوشمندانه‌ست و بعد از هر پاد کست من تا روزها به مسائلی که مطرح شده فکر می‌کنم . طبعا بعضی از پادکست‌ها برام جالبتر بوده و خیلی تفکر برانگیز . واقعا ممنونم بخاطر تمام زحماتی که کل تیم می‌کشه و البته صدای شما و نحوهء روایت‌تون چیز دیگریست جناب بندری . من سالهاست که مخالف اعدام هستم و این اپیزود واقعا برام تکان دهنده بود و رسما چند بار گوش کردم و بغضی دارم که نمیدونم کی بترکه . البته کلا تعداد نه چندان کمی از اپیزودهاش رو بیشتر از یکبار گوش می‌کنم چون واقعادمطالب قابلیت تجزیه و تحلیل رو دارن و متنوع هم هستن . با اینکه خیلی غمگین شدم با شنیدن این اپیزود ولی دستمریزاد میگم بهتون و امیدوارم مستدام باشی در انجام کارِتون .

  • رامین گفت:

    سلام،این اپیزود نفسم رو بند آورد،همین

  • Solmaz گفت:

    با صدای گوینده داستان زندگی آدما رو همیشه تجسم می کنم میرم تو محیط زندگی شون.. اما اتفافا برا بعضی شخصیت‌ها فقط پر از غم و بی عدالتی و ظلم و ستم که نه می تونم بهشون فکر نکنم و نه می تونم داستان رو نیمه ول کنم.. ی چند روز هم اصلا گوش نکردم که دیگه فکر نکنم و افسرده نشم.. ولی تو اون مدت هم انگار ی چیزی تو زندگیم سر جاش نبود و کم کسر بود..دوباره رفتم سر گوش کردن پادکست‌ها.. امیدوارم مانیونگا هم دیگه درست زندگی کنه

  • مریم گفت:

    خیلی تلخ بود خیلی! باورم نمیشه یعنی سر بی گناه بالای دار می ره ! در این دنیا عدالتی نیست??

  • داوود گفت:

    من ۱هفتس با چنل‌بی آشنا شدم از اپیزود اول تا اینجا همه رو تقریبا گوش دادم؛ واقعا این پادکست، گویندش و تیم سازنده‌ش بسیار قابلِ احترام هستن.

    خواستم بگم که بعد از گوش دادن به این اپیزود، توی کل عمرم اولین بار بود به این شکل ((غم)) من رو محاصره می‌کنه، واقعا تکان‌دهنده بود؛ اپیزود ((پرومته‌ئا)) هم همین حس رو برام داشت، اما اصلا به این شدت نبود. روایتِ فوق‌العاده‌ای بود.

    ممنونم از زحمت‌هاتون برای روایت کردنِ این ماجراها و ممنونم از علی‌بندری بابت صدای عجیبش، با اینکه در روایت داستان‌ها اصلا توی صداش تغییر حالت خاصی نیست ولی تمام حس‌ها رو انتقال میده؛ اولین چیزی که باعث شد من جذبِ چنل‌بی بشم صدای یکنواخت، دلپذیر و آرامش‌بخش شما بود.

  • فرشاد گفت:

    همش منتظر این بودم فرماندار بیاد وسط
    چجوری میخوابن شب ها آخ

  • Nasim گفت:

    خیلی غم انگیز بود و برای من سخت چون یکی از آشناهای ما هم پسرشون رو به جرم قتل زندانی کردند و دقیقا مثل اینا تمام شواهدی که به نفعش هست رو نادیده میگیرن !!! اون هم مثل تاد هر روز میگه من بیگناهم

  • محمد گفت:

    چی میتونم بگم در وصف این اپیزود…
    دید بنده به دنیا تغییر کرد بعد شنیدن این ماجرا
    بهترین اپیزودی بوده که تا حالا شنیدم ازتون…
    کلمات کم میاره جلوی این داستانها
    زبونم قاصر میمونه
    و موهای بدنم سیخ میشه

    چه بسیارند خاکستر شدگانی در آتش بی امان روزگار ذره ذره سوختند و هیچکسی داستانشان را کسی نشنید

  • Rahim pourrahimi گفت:

    چرا هیچکس نگفت اصلا انگیزه ای برای کشتن سه فرزند کجای این ماجراست !؟

  • Samira گفت:

    امروز این اپیزود رو گوش کردم. واقعا غم‌انگیز و ناراحت‌کننده‌ست.
    فرماندار چطور تونسته بعد از این موضوع روی آرامش رو ببینه؟
    اون هیأت که میگفتن کار ما قضاوت نیست و ما کارمون اینه که مطمئن بشیم همه چی بدون خطا و طبق رویه انجام بشه،‌ چطوری تونستن انقدر راحت شونه خالی کنن و قدمی برندارن برای تاد؟

  • فاطمه گفت:

    سلام خداقوت ،مدتیه که با کانال بی آشنا شدم باید بگم بسیار عالی هستید ، اما این قسمت واقعا دردناک بود و من آخرای داستان خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و های های گریه کردم ، و اینکه واقعا چقد نوع دید و نگاهمون میتونه تو زندگی خودمون و مخصوصا دیگران موثر باشه منو به تامل وادار کرد

  • Pegah گفت:

    چقدر این دنیا الکیه ?

  • Athena Shokri گفت:

    غم انگیز ، ترسناک ، تکان دهنده ..
    به طرز عجیبی متاثرم و وحشت رو درونم حس میکنم …

  • کیا گفت:

    من فکر میکنم که آرزوی این مرد برای پیوستن به دخترانش براورده شد.حداقل اونجا تنها نیست از این به بعد عدالت برای من فقط یک کلمه است…بدون معنی خاصی

  • مهشید گفت:

    یکی از غم انگیزترین اپیزودها بود??

  • سحر گفت:

    وقتی زندگی تصمیم میگیره بیچاره ت کنه هیچ نیرویی جلودارش نیست

  • شقایق گفت:

    چقدر دوست داشتم روایت این داستان رو و چقدر متاثر شدم …بعد از شنیدن این داستان باید به خودمون تلنگر بزنیم که یه قضاوت نادرست چقدر میتونه زندگی یه ادم رو دگرگون کنه و چه بسا نابود … به نظر شنیدن این روایت ها صرفا شنیدن یه ماجرای جنایی نیست بلکه ازش باید درس بگیریم ..
    ماجراهای جنایی رو بیشتر کنید فکر میکنم طرفدار های بیشتری داره ..و یک دنیا سپاس از تیم زحمتکشتون

  • مسعود گفت:

    با سلام . این اپیزود تاثیرگذار ترین مطالب تهیه شده توسط شما بود و یه جورایی دیدگاه من را نسبت به قضاوت و پیش داوری تغییر داد. بی نهایت ممنون علی جان

  • فری گفت:

    سلام، این اپیزود تکان دهنده ترین و غمگین ترین بود، اصلا حال خوبی ندارم .بشدت گریه میکنم و ب این فکر میکنم ک ممکنه زندگی ما هم با پنهان ماندن حقیقت متلاشی بشه. شاید هر کدام از ما گاهی سکوت کردیم و در انتظار افشای حقیقت سالها زیر انگشت اتهام اطرافیان زندگی سختی داشتیم. ماجرا آموزندست ب دلیل اینکه دیدگاه افراد رو تغییر میده و متوجه میشن گاهی سر بیگناه هم پای دار میره هم بالای دار. اون جمله آخر تاد ک ب والدینش گفته بود بدجوری دلم رو لرزاند .

  • مجتبی نادرخانی گفت:

    سلام
    خسته نباشید
    ممنون از اپیزود خوبتون
    فقط خواستم بگم من قبلن فیلم سینمایی این داستان رو دیده بودم که اسمش بود Trial by fire الان تعجب کردک که اسمش رو گذاشتید به زبان آتش

  • میلاد گفت:

    سلام . فکر میکنم بیشتر از ۲۰۰ بار این اپیزود رو گوش دادم . لحظه اعلام زمان اعدام به ویلینگهام ساعت ۶am بوده . اگر امکان پذیر بود اصلاح کنید هرچند تاثیری توی کیفیت و محتوا نداره . ممنون از پادکست بسیار زیباتون

    • مکین گفت:

      لعنت، لعنت، لعنت… :((
      حقا که نسل بشر از قابیل است. چه با زیاده‌خواهی و قدرت، چه با قضاوت اشتباه و اعدام.
      در گواهی فوت‌اش نوشتند: قتل

      بعد از این همه وقت و شنیدن‌های بدون ترتیب قصه‌های بی‌نظیر تیم چنل‌بی و لذت بردن ازشون، امشب اومدم سراغ زبان آتش و قلبم هنوز داره تیر می‌کشه.

      دست مریزاد هدیه جانا که همیشه ردپای ادبیات قشنگت رو می‌بینم توی ترجمه‌هات. نفست گرم علی‌ب با روایت‌گری شیرینت. و خدا قوت به تک‌تک اعضای گروه. پاینده باشید.

  • فربد گفت:

    دلم گرفت، یکی این و دیگری داستان دریاچه

  • امیر گفت:

    سلام
    امید وارم تیم چنل بی کاملا سالم و شاد باشند داستان تامل برانگیزی بود،
    پیشنهاد میکنم فیلمش رو هم ببینید که قشنگ داستان رو مصور درک کنید مخصوصا سکانس اعدام تاد

  • DUMAN گفت:

    سلام، وقت بخیر
    بواسطه ی یکی از همکارانم با بی آشنا شدم. اولین پادکست هم ماجرای لوسی بود که بسیار لذت بردم.
    بنده وکیل دادگستری هستم و با دقت موارد بین المللی را پیگیری میکنم. این پادکستها بسیار مفید و آموزنده هستند. تشکر میکنم از عوامل تهیه پادکستها و آقای بندری، راوی داستان.
    درخصوص مسائل حقوقی، واژگان معادل فارسی و هرآنچه که در موارد مرتبط با امور حقوقی دخیل در روایتهای شماست؛ آماده همکاری با شما هستم.
    موفق باشید.

  • مونا گفت:

    خیلی دردناک بود…

  • جواد گفت:

    شهادت و داوری آدم ها در مورد مسایل متاثر از اخبار و گزارش ها و حتی تصمیم گیری های بقیه هست. هیچ کس در ابراز عقیده مستقل نیست. همه ما قبل از داوری و شهادت دادن علیه یا به نفع کسی سراغ نظر بقیه رو ممکنه که بگیربم. در واقع نظر ما بازتابی از اتمسفر عمومی جامعه در مورد اون موضوع هست نه صرفا نظر شخص ما.

  • سعید گفت:

    خیلی جالب بود.
    تو حاشیه ی داستان، برای من اون جمله که تو زندان به اون خانم گفته بود که هر کاری میکنی بکن، فقط منو بیخبر ول نکن، خیلی تاثیر گذار بود.

  • آرش گفت:

    بعد از شنیدن اپیزود فیلم رو دیدم، خیلی خوب بود پیشنهاد میکنم فیلم رو هم حتما ببینید

  • سارا گفت:

    افسوس که زمان رفته و مرگ جبران نخواهد شد ????

  • فاطمه گفت:

    حاوی اسپویل

    چقد این اپیزود تلخ بود. تلخ تر از تمام اپیزودای دیگه ای که گوش کردم… آخراش همین جور اشکام میومد…
    چقد ترسناکه که فقط نحوه ی تعریف کردن یه داستان یا زاویه دیدی که ازش یه ماجرا تعریف میشه، می تونه روی قضاوت هامون تاثیر بذاره، در حدی که بی گناه رو گناهکار بشناسیم یا گناهکار رو بی گناه، در حدی که یه پدر که خودش داغدار از دست دادن بچه هاشه و نیاز داره بقیه کنارش باشن و تسلیش بدن، به کشتن بچه هاش متهم میشه و هیچ کس هم حرفشو باور نمی کنه و آخر هم به خاطر جرمی که مرتکب نشده محکوم به مرگ میشه! چه عذاب دردناکیه….
    ترسناک تر اینه که همین الان هم ممکنه یه معیار هایی داشته باشیم که فکر می کنیم اثبات شده ن و براساس اونا، افراد رو متهم می کنیم، اما ممکنه یه مدت دیگه ببینیم کاملا در اشتباه بودیم، و این وسط زندگی یه عده آدم تباه شده!
    دلم می خواد فکر کنم ماجرا های این اپیزود یه داستان بوده فقط، نه یه زندگی واقعی…. اما عکس این خانواده رو می بینم و واقعی بودن ماجرا تا عمق قلبمو آزار میده….
    ممنون از چنل بی، واقعا حرف ندارید

  • سمیه گفت:

    اپیزود بسیار غم انگیز و ناراحت کننده ایی بود
    از شما آقای بندری بابت این پادکست چنل بی ممنونم

  • رضا محمودی گفت:

    داستان خیلی غمگینی بود
    اقای بندری مثل همیشه عالی بودید
    هم شما هم کل مجموعه
    کاور اپیزود که دیگه عالی بود .

  • رهاااا گفت:

    هیچوقت فکر نمیکردم برای یه آدمی که اصلا نمیشناسم که در یک کشور خیلی دور زندگی میکرده و ۱۶ سال پیش از دنیا رفته، گریه کنم

  • مبینا گفت:

    خیلی جالب بود واینکه متاسفانه شواهد وقضاوت متفاوت هرکس از طرز فکرغلطش میتونه سرنوشت وحال طرف خراب کنه

  • ریما گفت:

    خدااااای من چقدر دردناک بود این اپیزود????

  • امیر رضا موذنی گفت:

    کاش میشد که شما آخر داستان رو تغییر بدید!
    اما افسوس که نمیشه

  • بهار گفت:

    درود به تیم بی نظیر چنل بی و به طور خاص جناب بندری عزیز
    یکی از تکان دهنده ترین اپیزود ها تون بود و من هم مثل خیلی از عزیزانی که کامنت گذاشتن،همش منتظر تغییر رأی بودم،ولی افسوس
    و به شدت به این معتقدم که تا خودت توی آتیش نباشی نمیفهمی چرا فقط میتونی خودت و نجات بدی
    من زمانی که هشت ساله بودم،ساعت چهار صبح با بوی شدید دود،و سوزش چشم از خواب بیدار شدم و متوجه شدم با تعدادی از اعضاء خانواده،توی آتش گیر کردیم،خونه ی دو طبقه ای که ما توش بودیم تو آتیش می سوخت و پدرم فقط ما رو دونه دونه از پنجره پرت می‌کرد به دست یکی از همسایه ها که روی یه نردبان دو متری،حدود یک متر پایین تر از اون پنجره ایستاده بود،ابرو،سبیل و موهای پدرم سوخت،اما همه ی ما رو نجات داد،هر زمانی که داستانی در مورد آتش میشنوم بر میگردم به ۲۹ سال پیش
    واقعا تجربه ی وحشتناکی بود و کاملا درک میکنم که قهرمان داستان چرا تنها اومد بیرون،و فقط دلم می خواست بی گناهیش ثابت میشد،ممنونم از شما،مثل همیشه بی نظیر.????

  • ش.م.بختیاری گفت:

    خیلی کار ی که میکنید عالی و شنیدنی ، فقط خیلی شاخ و برگ بهش میدید و انقدر اسم های مختلف میاورید که آدم گیج میشه و بعضا خسته کننده میشه داستان ، میشه فقط به موضوع اصلی پرداخت

  • امیر گفت:

    من فکر میکردم اخرش خوب باشه ولی اینطور نشد و برای اولین بار سر پادکست گریه کردم….
    واقعا دلم براش سوخت….
    قضاوت خیلی سخته……. امیدواردم هیچ کس اشتباه قضاوت نشه
    #قضاوت_نکنیم

  • علی گفت:

    سلام
    خدا قوت عالی بود

  • اهورا گفت:

    تا اینجا هیچ داستانی اینطوری عصبی و ناراحتم نکرده بود.

  • علیرضا گفت:

    به اندازه یه لیسانس آتش نشانی از این اپیزود چیز یاد گرفتم . نمیدونم این از عجایب پادکسته اینترنته موبایل هوشمند بابت چی باید شکر گذار باشم . میدونم با همه اینا اگه شما نبودید این احساس ناب تماشای یک مستند آموزنده هرچند دردناک اونم پشت فرمون و موقع رانندگی پدید نمی اومد .
    خیلی ازتون ممنونم .

  • توکلی گفت:

    برای معتاد کردن همکارم (مرد حدودا ۱۲۰ کیلو ولی قلب نازک) به چنل بی این اپیزود رو معرفی کردم که گوش بده
    فرداش اومد با چشای پف کرده گفت تا صب نخوابیدم و تا صب تو اتاق دختر بچم بودم و دستش و گرفته بودم
    نکن آقا نکن اینقدر احساسی اینقدر اپیزود عاااالی آخهههه

  • حسین گفت:

    ممنون، خیلی عالی بود، اما متاسفانه غم انگیز و دردناک

  • علی شریفات گفت:

    سلام، این اپیزود را متاسفانه خیلی خیلی جهت دار روایت کردید و با اعصاب و روان شنونده برای جذاب کردن پادکست بازی کردید و بسیاری از حقایق از جمله شهادت چندین فرد دیگر در مورد اعتراف این آقا در مورد آتش زدن خانه و انگیزه های او از این اقدام را حذف کردید و ذهن و احساس شنونده را به سمت بی گناهی قطعی و مظلومیت Tod بردید.

  • حمید گفت:

    ممنونم علی جان.من خونم تو آتیش سوخت و یاد خاطره بدم افتادم.در عرض سه دقیقه از کولر شروع شد.و به مبل و کل خونه سرایت کرد و‌من و همسرم تو اتاق خواب گیر افتادیم.سه دقیقه‌فقط.وآتش نشانیی نجاتمون داد‌.تک تک لحظات برام‌زنده شد.

  • ساناز گفت:

    با اختلاف غمگین ترین اپیزودی بود، که گوش کردم.
    تا لحظه آخر امید داشتم که فرماندار عفو کنه…ممنون از روایت عالی تون آقای بندری

  • مهلا گفت:

    سلام
    خواستم ازتون تشکر کنم بابت پادکست فوق‌العاده‌ای که تهیه میکنین من با اینکه یک ماهه شروع کردم ولی خیلی زیاد دنبال میکنم و همه اپیزودهای سریالی رو گوش کردم و همین طور خیلی از اپیزودهای تک رو، ممنون که انقدر خوبید و انقدر به مخاطبتون توجه میکنین و به کیفیت کار اهمیت میدید.????
    و راجع به این اپیزود فقط بگم الان ۴ صبحه و اشکای من تمومی ندارن از مظلومیت و غریب بودن و تنهایی اون پدر داغ دیده????

  • atefeh گفت:

    یکی از غمگین ترین اپیزودا و اینکه تا اخرین لحظه هنوز امیده به زنده موندش داشتم????

  • atefeh گفت:

    یکی از غمگین ترین اپیزودا و اینکه تا اخرین لحظه هنوز امیده به زنده موندش داشتم????و چقدر غم انگیزه که از هر طریقی نتونست به عدال برسه

  • سارا گفت:

    این اپیزد انقد من متاثر کرد که در پایان اپیزد گریه کردم، تا پایان اپیزد امیدوار بودم که بی گناهیش ثابت بشه ولی نشد ????.

  • Ali Mohammadpour گفت:

    هیچ چیزی در این دنیا قطعی نیست، حتی همین جمله.

پاسخی برای صفورا بنویسید حذف پاسخ