توضیح : اصطلاح “گرگ تنها” در بحث تروریسم و خشونت بهصورت خلاصه به کسی اطلاق میشود که ارتباط سازمانی ندارد و بهصورت انفرادی عمل میکند.
“الفابت بامبر” با حمله به فرودگاه لسانجلس و گمراه کردن رسانهها توانست برای دههها فضایی برای ترس و حملات گروههای راستگرای افراطی ایجاد کند.
در باور عمومی “تیودور کزینسکی” معروف به” یونابامبر” [که داستانش را در اپیزود چهلم شنیدید]، اغلب به عنوان الگوی اولیهی “گرگ تنها” یا تهدید عمومی که اغلب یا همیشه تنها کار میکند شناخته میشد. اما “کزینسکی” حداقل یک نفر را دارد که قبل از او این کار انجام داده. “ماهارم کوربگویچ” که به “الفابت بامبر” معروف است.
در اوایل ماه اوت ۱۹۷۴” ریچارد نیکسون” و رسوایی واترگیت و استعفای او در صدر اخبار بود. اما زمانیکه در ششم اوت بمبی در فرودگاه بینالمللی لس انجلس منفجر شد و منجر به کشتهشدن سه نفر و زخمیشدن تعداد زیادی گشت جهت اخبار عوض شد.
بلافاصله پس از آن یک گروه به نام Aliens of America مسئولیت حمله را به عهده گرفتند و خواستار تغییر قوانین فدرالی مهاجرت شدند.
این یک حیله و دروغ بود. این حملهی وحشتناک را یک مرد به تنهایی انجام داده بود. با این حال او موجب ترس و وحشتی در اطراف فرودگاه لس انجلس شد. حالا اسم مستعار او از کجا آمد؟ “ماهارم کوربگویچ” یک فایل صوتی را به رسانهها داد و در آن گفته بود که مکانهایی که قرار است مورد حمله قرار بگیرند حروفی از حرفهای نام گروه او را دارند (الفبا).
بعد از بمبگذاری در فرودگاه (airport و حرف A ) او بمبی را در صندوقی در ایستگاه اتوبوس کار گذاشت (locker و حرف L ). هرچند که پلیس بمب دوم را قبل از انفجار از کار انداخت.
جفری دی سایمون در کتاب جدیدش با نام “الفابت بامبر: یک گرگ تنها، جلوتر از زمانهی خویش” داستان جدیدی را در مورد “ماهارم کوربگویچ” با جزییات میگوید.
“کوربگویچ” به جرم بیست و پنج مورد ایجاد حریق عمدی، اقدام به قتل، انفجار بمب، قتل و داشتن مواد منفجره محکوم به حبس ابد شد.
آنچه در ادامه میآید مصاحبهی مجلهی وایس با “جفری دی سایمون” است.
وایس: شما سالها کارشناس تروریسم بودید. چطور شد که به این پرونده علاقمند شدید؟
جفری سایمون: حدود بیست سال قبل از طرف موسسهی تحقیقاتی با من تماس گرفته شد تا در مورد خطر تروریستهای فردی که از سلاحهای شیمایی استفاده میکنند تحقیق کنم. “الفابت بامبر” تهدید کرده بود که از سلاحهای شیمیایی استفاده خواهد کرد و تمامی مواد لازم (به جز یک مورد) برای ساخت نوعی بمب گازی عصبی از او کشف و ضبط شد. این پرونده بهنظرم پروندهی جالبی رسید و علاقمند بودم که به آن دوباره رجوع کنم.
وایس: امروزه با متداول شدن تیراندازیهای جمعی خشونت در سطح گسترده، به امری عادی تبدیل شده است اما در آن زمان و در نیمهی دههی هفتاد امری طبیعی نبود. چطور وضع موجود ما از تاثیر این مرد خبر میدهد؟
جفری سایمون: این اولین بار بود که فرودگاهی هدف بمبگذاری قرار میگرفت. هواپیماربایی، بمبگذاری در هواپیما و تیراندازی در فرودگاه اتفاق افتاده بود اما هرگز کسی در قسمت غیرامنیتی فرودگاه بمبگذاری نکرده بود. این بمبگذاری برای مردم شوکهکننده بود و ترس زیادی را در لسانجلس در بین مردم برانگیخت. “کوربگویچ” کاری را انجام داد که بسیاری از گروههای تروریستی نیز مشابه آن را انجام دادهاند. آن هم استفادهی استادانه از رسانهها در جهت منفعت و رساندن پیام خود بود.
وایس: چه چیزی نظر شما را در مورد اینکه چگونه وی این کار را انجام داد جلب کرد؟
جفری سایمون: ما در مورد یک رابطهی وابستهی همزیگری بین تروریسم و رسانه صحبت میکنیم .تروریستها برای پخش و گسترش پیامشان به رسانهها احتیاج دارند. آنها احتیاج دارند تا وحشت و ترس را گسترش دهند. از طرف دیگر رسانهها به تروریستها برای پیشبرد خبرها و داستانها نیاز دارند. آنها میخواهد که مخاطبان بیشتری را جذب کنند. در این پرونده که در عصر قبل از اینترنت اتفاق افتاده است “کوربگویچ” با مجلهی LA Herald Examiner تماس گرفت و ضمن قبول مسئولیت حمله٬ خود را رهبر گروه Aliens of America نامید. سپس دستورالعمل اینکه چطور و کجا میتوانند نوار ضبط شده را پیدا کنند و اطلاعات بیشتری را به دست بیاورند را به آنان داد.
وایس: میشود توضیح دهید که چه چیزی مفهوم و کانسپت یک “گرگ تنها” را در مقابل گروههای بزرگتر و هماهنگتر وحشتناکتر میسازد زیرا در تئوری این گروهها میتوانند آسیبی گستردهتر به مردم بیشتری برسانند؟
جفری سایمون: هیچ فرایند تصمیمگیری گروهی وجود ندارد. آنها در انجام هر سناریوی که به ذهنشان برسد آزادند. شخص مافوقی وجود ندارد که به آنها گوشزد کند که این تصمیم و نقشهی درستی نیست و آنها در قبال عواقب آن نگرانی ندارند. هیچ محدودیتی برای سطح خشونت برای یک “گرگ تنها” وجود ندارد چرا که آنها نگران از دست دادن طرفدارانشان یا حتا قلع و قمع دولتی نیستند. شناسایی آنان نیز به علت اینکه تنها کار میکنند دشوار است. همچنین آنها میتوانند از نظر روانی ناپایدار نیز باشند (مانند خود کوربگویچ).
وایس: شما چگونه قدرت ایدئولوژی وی را تا حدی که خودش معنقد بوده توصیف می کنید؟ ایدیولوژیش بیشتر شخصی بود تا سیاسی درست است نه؟
جفری سایمون: او سالها پیش بابت رفتار نامناسب در یک سالن رقص دستگیر شده بود. او در واقع وانمود کرد که هیچگونه آموزش قانونی در این مورد ندیده است. او توانست هیئت منصفه را قانع کند و تبرئه شود. بعد از این “کوربگویچ” تصمیم گرفت که یک سالن رقص افتتاح کند. او تمام پروسه را در جهت افتتاح سالن رقص اعم از گرفتن مجوز و تعیین مکان طی کرد و آخرین مرحله گرفتن مجوز از کمیسیون پلیس بود. اما بعد از اینکه کمیسیون پلیس متوجه شد که او دارای سابقه است (علیرغم اینکه تبرئه شده بود) درخواست مجوز او را رد کرد.
او از این تصمیم کمیسرهای پلیس بسیار برآشفت و تصمیم به انتقام از آنان گرفت و خانههای آنان را آتش زد. بعد برای مدتی اینگونه کارها را کنار گذاشت. اما زمانیکه برای دریافت شهروندی آمریکا اقدام کرد و در آخرین مرحلهی آن بود دوباره داستان هرزگی او در سالن رقص و دستگیریش بالا آمد. آنها تصمیم گرفتند که درخواست او را به حالت تعلیق درآورند. “کوربگویچ” میترسید که درخواستش رد و از آمریکا اخراج شود. و این زمانی بود که او تصمیم گرفت خشونتش را تشدید کند.
وایس: چه چیزی “کوربگویچ” و جنایتهایش را به عنوان پیشگام کلیدی حملات “گرگ تنها” که از آن زمان در فرهنگ ما جا افتاده است کرد؟
جفری سایمون: او معتقد بود تمام مشکلات از جایی شروع شد که او مهاجر بود و از این بابت مورد تبعیض واقع شد. برای همین آنها درخواست سالن رقص او را رد کردند. همچنین آنها درخواست شهروندی او را رد کردند با اینکه او در مورد پروندهاش تبرئه شده بود. به همین جهت سقف خواستهی او پایاندادن به قوانین مهاجرتی و جنسی بود. بنابراین ایدئولوژی گستردهی او به شکایات و دلمشغولیهای شخصی خودش متصل بود.
وایس: چه چیزی “کوربگویج” و جنایاتش را به عنوان پیش قراولی برای حملات “گرگ تنها” که در فرهنگ کنونی ما بیش از پیش قدرت گرفته است تبدیل میکند؟
جفری سایمون: تئوری “گرگ تنها” از فهم پویایی تروریسم نمیکاهد بلکه به درک بهتر آن کمک میکند. مدتهاست اکثریت سیاستگذاران، متخصصین و دیگران تنها بر روی گروه های تروریستی تمرکز کردهاند. در نتیجه تاثیر فعالیتهای تروریستهایِ تنها بر روی دولت و سیاستهایش نادیده گرفته شده است.
یک تروریست “گرگ تنها” هرگز بهطور کامل تنها نیست. امروزه و در دنیای شبکههای اجتماعی یک نفر میتواند با افراد دیگر از طریق اینترنت ارتباط برقرار کند. نیاز بشر به ارتباط با آدمهای دیگر شامل “گرگهای تنها” نیز میشود. اما این افراد اگر از حمایت (مالی، لجستیکی و غیره) گروههای دیگر برخوردار نشوند همچنان “گرگ تنها” نامیده میشوند. واقعیت این است که فردی که حمله تروریستی را انجام میدهد ممکن است از طرف وبلاگی گروهی، توییت یا شبکههای اجتماعی تشویق شود اما این به آن معنا نیست که جزیی از گروهی بوده یا از طرف آن گروه آموزش داده شده است.
وایس: برخی بر این باورند که “گرگهای تنها” در ایدئولوژی سیاسی خود دست راستی هستند. آیا شما به این حرف معتقدید؟ ایا به نظر شما “الفابت بامبر” در این دسته قرار میگرفت؟
جفری سایمون: “گرگهای تنها” نظرات و طیف سیاسی اجتماعی مذهبی مختلفی دارند درست مثل تروریستهای گروهی. گذاشتن تنها یک برچسب و تگ ایدوئولوژیکی به “الفابت بامبر” سخت است. ایدئولوژی او مخلوطی از ضد مذهب، ضد کمونیست، ضد دولت و غیره بود. حتا درخواست او به پایاندادن قوانین مهاجرتی و جنسی تنها درخواست شخصی او بود و ربطی به باوری ایدئولوژیکی و قوی نداشت. این مطلب در مورد بسیاری از “گرگهای تنها” صدق میکند. آن ها یک ایدئولوژی پیدا میکنند و یا یکی برای خود تولید میکنند تا با اتکا بر آن مشکلات زندگی شخصی خود را توضیح دهند. انجام یک حملهی خشن و وحشیانه به نام آن ایدئولوژی میتواند به زندگی آنان معنا و هدف جدیدی بدهد.
وایس: من به شخصه کنجکاوم که بدانم چه شواهدی وجود دارد که راستگراها در سالهای اخیر تمرکز خود را از فعالیتهای برنامهریزی شده عمومی به سمت خشونت “گرگهای تنها” کشاندهاند. آیا شخص میتواند “گرگ تنها” باشد اما همچنان بخشی از ایدئولوژی برترپنداری سفیدها باشد؟ فکر میکنید که میتوان عنوان “گرگ تنها” را به افرادی اتلاق کرد که چنین برنامهریزیهایی را بر اساس ایدئولوژی خاصی و احتمالا با کمکهای آنلاین انجام میدهند اما به صورت فردی عملی میکنند؟
جفری سایمون: شما میتوانید “گرگ تنها” باشید اما همچنان بخشی از ایدئولوژی برتر پنداری سفیدها نیز باشید. تا زمانیکه اسلحهی شما از جانب آنان تامین نشده باشد و کمک لجستیکی و دیگری از آن گروه دریافت نکرده باشید “گرگ تنها” نامیده میشوید. مفهوم و کانسپت “گرگ تنها” از کانسپت “مقاومت بدون رهبر” استنتاج شده است. این مفهوم از جانب “لوییس بیم” که یک سفید برترپندار بود بوجود آمد. در مقالهای که در سال ۱۹۸۳ با عنوان “مقاومت بدون رهبر” نوشته شد اما تا سال ۱۹۹۲ منتشر نشد لوییس بیم پیشنهاد کرد تا گروههای کوچک خودمختارِ زیرزمینی که متکی به ایدئولوژی و باورهای جمعی هستند جایگزین گروههای تحت فرمان یک رهبر شوند.
به عقیدیی لوییس بیم برتری کانسپت “مقاومت بدون رهبر” در این بود که تنها افرادی که در حملهای و یا هر نوع فعالیت دیگری شرکت میکردند از جزییات برنامه و سایر اتفاقات مطلع بودند که در نتیجه امکان لو رفتن برنامه و یا جزئیاتی از نقشه را به شدت کاهش میداد. “گرگهای تنها” میتوانند توسط دیگر گروهها تشویق شوند. همانطور که داعش از طریق اینترنت افراد را تشویق به انجام حرکات اینچنینی در کشور خودشان میکرد. اما این افراد توسط داعش آموزش دیده نشدند و اسلحه یا حمایتی از طرف داعش دریافت نکردهاند لذا همچنان در زمرهی “گرگهای تنها” طبقهبندی میشوند.
وایس: اهمیت ایدئولوژی را در اینجا چقدر میدانید؟ مرز بین اختلالات روانی و طردشدن اجتماعی با تروریستهای “گرگ تنها” ( و دیدگاههای مرتبط) چیست؟
جفری سایمون: همهی “گرگهای تنها” دچار بیماری روانی نیستند. درست است که درصد قابل توجهی از گرگهای تنهای تروریست نوعی از اختلالات روانی را دارند اما اکثریت آنها ندارند. با توجه به اینکه بخشی از مردم جامعه از اختلالات روانی رنج میبرند و سعی در بهبود خود دارند برچسب بیماری یا اختلال روانی به تروریستها ناعادلانه و غلط بهنظر میرسد.
ترجمه و تخلیص: مَدی