Skip to main content

در روز ۱۳ جولای ۲۰۱۴ بدن جوان ۱۸ ساله اهل ماساچوست، کانرد رود (Conrad Roy III) روی در پارکینگ یک فروشگاه زنجیره ای پیدا شد. روی به تازگی گواهینامه قایق‌رانی خود را گرفته بود و انتظار میرفت ورزشکار شود. او خود را با پر کردن کابین خودرو با مونوکسید کربن کشته بود اما چیزی که در آغاز تصور می شد تبدیل به یک ماجرای دردناک برای یک خانواده شود، به سرعت تبدیل به محور بحث‌های اخلاقی بسیاری در تمام کشور شد.
میش کارتر دوست دختر ۱۷ سالهی روی که مدام با او به هم می‌زد و دوباره آشتی می‌کرد، به اتهام دست داشتن در قتل روی، بازداشت شد. بعد از اینکه پلیس پیامک‌هایی را پیدا کرد که نشان می‌داد او هفته‌ها ‌بوده که کانرود را تحت فشار قرار داده تا خود را بکشد. داستانش را در اپیزود ۳۳ چنل بی: دختری به‌نام میشل تعریف کردیم.
در حالی‌که خانواده‌ی روی در غم و اندوه بودند،‌ کارتر در دیدگاه عموم مردم کانون این سوال ترسناک شده بود که: چطور کسی که ادعا می‌کند عاشق شماست می‌تواند دلیل خودکشی شما باشد.
دادستان‌ها ‌کارتر را به عنوان شخصی منزوی و فریب‌دهنده توصیف می‌کنند، با این استدلال که او روی را به خودکشی ترغیب کرده تا پیش بقیه موقعیت اجتماعی بهتری کسب کند و به قول معروف، دوست دختر غمگین ماجرا شود. وکیل مدافع میشل، او را شخصی تصویر می‌کند که عمیقا در شناسایی خودش دچار مشکل است و دختری که قادر نبوده میل پیشین روی را به پایان‌دادن زندگی‌اش و سابقه‌ی پیشین او در تلاش ناموفق خودکشی را کنترل کند.
و حالا این پرونده موضوع بررسی‌های عمیق یک مستندساز شده است. ارین لی کارر که فیلم دو قسمتی او به نام «دوستت دارم،‌ حالا بمیر» (I Love You, Now Die) از ۹ جولای در شبکه‌ی کابلی اچ بی او(HBO) پخش می‌شود. ارین کارر فیلمساز جرایم واقعی است که کارهای سابق او نگاهی به فصل اشتراک‌ تابو‌های اخلاقی،‌ سیستم عدالت کیفری،‌ سلامت ذهنی و قربانی‌ها انداخته. او به تازگی با مس لایو در مورد آخرین پروژه‌ی خود صحبت کرده است.
این گفت‌و‌گو به‌خاطر طولانی‌بودن خلاصه و ویرایش شده.

 

 

چطور جذب این داستان شدید؟

ارین لی کارر می‌گوید سال ۲۰۱۵ قصد ساخت یک سریال برای شبکه اچ بی را داشت که در مورد بررسی تاثیر اینترنت روی جنایات و برعکس بود.
او مقاله‌ی کوتاهی در واشنگتن پست در مورد این پرونده میخواند که سوالات زیادی در ذهن او ایجاد میکند. در مورد مرز میان خودکشی و قتل،‌ در مورد اینکه روابط نوجوانان چطور تحت تاثیر و تحریف گوشی‌هایشان قرار میگیرد. این دختر کیست و چطور به این سرعت نماد بیعاطفهگری و فریبکاری نوجوانان شده است.
ارین می گوید: “میدونستم که میخوام با مردم ارتباط برقرار کنم و ازشون سوال بپرسم و بفهمم داستان چیه. فورا فکر کردم که چه اتفاقی برای این زن افتاده؟ آیا چیزی در رفتار او هست که بشه ازش برداشت خاصی کرد؟”
“او دچار مشکلات زیادی بود. این دختر کسی بود که مشکلات سلامت روانی زیادی داشت. میشل دختر بلوند جذابی نبود که بگه می‌دونی چیه اصلا میکشمش. روی آدمیه که من ازش سواستفاده کنم و باهاش بازی کنم. مشخص بود که دختر مرددیه و خودش رو نمی‌شناسه.”

در مستند شما،‌ مادر روی میگه که قبلا به پسرش هشدار داده بوده که دختر‌ها ‌می‌تونن “بسیار گول‌زننده” باشن. کامنت‌هایی در شبکه‌های اجتماعی نشون می‌دن که کارتر رو فاحشه خطاب میکنن و خیلی توهین‌های دیگه. دادستان‌ها ‌کارتر رو شخصی توصیف میکنند که از از رابطهی خودش با روی استفاده می‌کنه تا کنترلش کنه. فکر می‌کنید جنسیت او چه نقشی در پرونده داشته؟

“فکر می‌کنم مفهوم محبوب دختر بدجنس، قطعا به‌خاطر جنسیتش مطرح شده و اگر راجب یک مرد یا مرد جوان بود تا این حد مورد توجه قرار نمی‌گرفت. همچنین فکر می‌کنم او فرجه‌های بیشتر از حد عادی هم دریافت کرده چون یه زن جوانه و سفید پوست، اگر این شرایط را نداشت شاید خلاف این بود. تا حالا چه کسی متهم به دست داشتن به قتل شده و اجازه داشته در انتظار درخواست تجدید نظر در خونه‌ی خودش اقامت داشته‌باشه؟ همینطور که جنسیتش به او صدمه می‌زنه،‌ این مسئله به او کمک هم می‌کنه.”

در فیلم شما،‌ جان سولر پروفسور روانشناسی، توضیح می‌ده که روابط دیجیتالی مثل رابطه‌ی بین کنراد و میشل می‌تونن افراد را به این سمت هدایت کنن که به صورت موثری غیر انسانی با هم برخورد کنن. آیا این قصه‌ای مربوط به تکنولوژیه؟ آیا اگه این اتفاق در سال ۱۹۸۰ می‌افتاد و کنراد و میشل از طریق نامه‌نگاری با هم دوست بودند، ممکن بود عاقبت متفاوتی رقم بخوره؟

“از دید من،‌ روزی که کنراد قصد خودکشی می‌کنه، پاسخ‌دادن فوری میشل، واقعا کنراد رو در نقطه‌ی شکننده‌ای قرار می‌ده. میشل داشت او را تحت فشار قرار می‌داد. لطفا انجامش بده،‌ لطفا انجامش بده.
قطعا این اتفاق کانرد رو به خودکشی سوق داده و این همون چیز خطرناک در مورد موبایل‌هاست. یکی از سوالات بزرگ من اینجاست که اگه اونا حضوری همدیگر رو ملاقات میکردند، آیا میشل همچنان چنین رفتاری داشت؟ نمی‌تونم به طور قطع نظر بدم ولی میتونم تصور کنم که پاسخ نه خواهد بود.”

یکی از شکاف‌های داستان -چه در مستند شما و چه در پوشش خبری پرونده- صدای کارتر و خانواده‌ی او راجع به ماجراست که هیچ‌وقت به‌صورت عمومی در مورد آنچه اتفاق افتاد، حرف نزده‌اند. چطور با آن کنار آمدید؟

“من با افرادی که او را می‌شناختند مثل دوستانش بدون ضبط و ثبت هویتشان صحبت کردم. زمان زیادی صرف مصاحبه با جو کاتالدو وکیل مدافع او در موقعیت‌های مختلف کردم. من تلفنی با وکیل تجدید نظر او صحبت کردم،‌ سوالاتی برای والدین میشل کارتر فرستادم. خیلی از آنها سوال کردم، مطمئنم تا مرحله‌ی «هی خانم برو گمشو، دست از سر ما بردار»، اما این کار منه که تا جای ممکن سوال کنم و اونها می‌تونن بگن نه.
در نهایت می‌تونیم بگذاریم که پیامک‌های کارتر بجای او حرف بزنن،‌ که خب خطرناک هم هست و نیاز به صرف زمان زیادی برای تجزیه و تحلیل داره.”

 

کارگردان فیلم مستند «دوستت دارم،‌ حالا بمیر»، ارین لی کارر Photo: Maggie Richardson for HBO

یکی از بخش‌های آزاردهنده‌ی فیلم مصاحبه‌های شما با پدر و مادر کنراده،‌ که هر دو جلوی دوربین به‌خاطر این غم و اندوه از لحاظ احساسی شکننده ظاهر می‌شن. شما چطور این مصاحبه‌ها ‌رو ضبط کردید؟

“اونا پسرشون رو از دست دادن. نمی‌شه اعتماد زیادی کرد به آدمی که قصد داره قضیه رو طوری تعریف کنه که افراد رو به همدردی وا داره و به مباشر قتل، نگاه خاصی داره؛
من تا به‌حال مصاحبه‌ای دردناکتر از مصاحبه با مادر کانرد، لین روی نداشتم. لین رنج زیادی می‌کشید. در ساعت اول خیلی سخت بود که بتوان مکالمه‌ای با او داشت. من مدام از او سوال می‌کردم که آیا من دارم درست پیش می‌رم؟ این اوکیه؟
من مستند رو پیش از پخش‌شدن به لین نشون دادم. این یکی از ترسناک‌ترین بخش‌های کل پروسه‌ی فیلم بود. آیا احساس خواهند کرد که من دارم دوباره از اونا قربانی می‌سازم؟
پروسه‌ی عمیق و پیچیده‌ای بود، بدیهیه که باید می‌دونستم، موضوع خودکشیه. به عنوان یه گزارشگر جرایم واقعی، به خودت می‌گی این قصه‌‌ی فوق‌العاده‌ایه، اما تو دایم باید به خودت یادآوری کنی که این قصه درباره‌ی انسان‌های واقعیه، که اینجا دیگه ضرب‌العجل‌ها ‌مهم نیستن،‌ مهم احترام گذاشتن به افرادیه که اینجان.”

لحظه‌ای بیرون دادگاه، در روز اعلام رای کارتر وجود داشت، که یک زن وقتی وارد دادگاه میشه، سر میشل کارتر داد میزنه که “خودتو بکش”. شما چه برداشتی از اون داشتید و چرا اونو در فیلم خود نمایش دادید؟

جو آشفته‌ای وجود داشت که مردم فکر می‌کردن هرچیزی می‌تونن به میشل کارتر بگن. انگار که او بی دفاع بود.
او کسی بود که در اون دادگاه احتمالا با محکومیت ۲۰ سال زندان مواجه می‌شد، به‌خاطر حرفی که زده. در اون شرایط، همدلی خیلی کمی برای میشل وجود داشت. اما این صحنه، دفاع از میشل کارتر نیست،‌ این یه بررسی ژورنالیستی از واقعیت‌هاست، و راستش من از سخنان تنفرآمیز شدیدی که او باعث و مخاطبش بود و همچنان ادامه دارد، شوکه شده بودم.

این پرونده پوشش رسانه‌ای لحظه‌ای زیادی به‌همراه داشت. شما در فیلمتان دنبال چه مسایل عمیق‌تری بودید که شاید در گزارش‌های اولیه جا مانده‌اند؟

این دادگاه و این پرونده باعث شد من خیلی درباره‌ی اینکه ما چطور به افراد دیگر مربوط هستیم، فکر کنم. چطور ما از دیگران مراقبت می‌کنیم یا نمی‌کنیم. چطور ما با شرایط بحرانی مواجه می‌شیم. چطور می‌شه به یه شخص کمک کرد بدون اینکه اعتمادش رو از دست بدیم؟
این پرونده سوالات زیادی طرح می‌کنه که پاسخ قاطعانه‌ای برای هیچکدام وجود نداره. این پرونده‌ست، ارتباط بین این دو شخص، تاثیرات اجتماعی و اینکه ما او را از چه دیدی ببینیم. هیچ پایانی بر بحث‌هایی که این پرونده ایجاد کرده نیست.
گزارش‌های شگفت‌انگیز محلی و ملی زیادی وجود داشتند، و فیلم ادعا نمی‌کنه که همه‌ی اونا را کشف کرده. این داستانی بود که خیلی هوشمندانه گزارش شده بود و من افتخار می‌کنم که مستندسازی‌ام که در کنار این خبرنگاران باهوش و سختکوش کار کردم.

 

منبع

مترجم: مرتضی هاشمی

 

۳ دیدگاه

  • مهناز گفت:

    سلام و خسته نباشید
    باز هم تشکر می کنم از پادکست های بسیار خوب شما که مشخصه با دقت و وسواس خاصی انتخاب می کنید.
    انشاالله همیشه موفق و سربلند و پیروز باشید.

  • ناصر گفت:

    سلام خسته نباشید من ناصر و دوست شهرام همیشه منطزه بیرون امد اپیزود جدید هستیم ما هر تو همکار هستیم صبح که به سمت کار میریم شروع به گوش کردن داستان میشویم از داستانهای که شما انتخاب و تعریف میکنید بسیار اموختیم از شما بیسار ممنون هستیم .صدای و اگاهی شما به موارد و شرایط دنیا کمک زیاد به زیبا کردن داستان میشود،، به امید روز که شما رو ایران ببینیم .مرسی

  • پروانه گفت:

    مرسی از پادکست های خوبتون. ترافیک و رانندگی تبدیل به لذت بخش ترین قسمت زندگی شده با پادکست های شما.

دیدگاهتان را بنویسید