تصاویر مربوط به ماجرای جنایت دریاچه واکو تگزاس که در اپیزود ۵۹ چنل بی تعریف کردیم.
جیل مونتگومری (سمت چپ) و رایلین رایس photo: wacotrib.com
رایلین رایس
کنت فرانکس
سنگ قبری که کارآگاه سیمونس برای جیل درست کرد
ترومن سیمونس (سمت راست) و چند پلیس همکارش جسد یکی از قربانیان دریاچه واکو را بیرون میبرند
ویک فیزل دادستان پرونده جنایت دریاچه واکو تگزاس
دیوید وین اسپنس پس از بازداشت و در راه زندان در سال ۱۹۸۲
کتاب زمزمههای بیتوجه با تصویری از دیوید اسپنس
مسبب واقعی قتلهای دریاچه واکو کیست؟
برگهی کیفرخواست دیوید اسپنس
مونیر دیب در راه دادگاهش در سال ۱۹۸۵
آنتونی ملندز یکی دیگر از متهمان به قتل پرونده دریاچه واکو بود
بالا آنتونی ملندز و پایین گیلبرت برادرش
کارآگاه جان پرایس (اونس)
کالوین واشینگتون
کالوین واشینگتون بعد از ۱۳ سال زندان
فردریک دنن خبرنگار
فدریک دنن و یکی از کتابهایش به نام Hit Men
برنادت فیزل همسر سابق ویک فیزل که پرونده جنایت دریاچه واکو را پیش میبُرد، گفتهبود: من متقاعد شدهام که آدمهای اشتباهی محکوم شدهاند
راب اون و رائول شونمان، وکلای جوانی که برای لغو حکم دیوید اسپنس تلاش کردند
آنتونی ملندز درحال مصاحبه با هرالد تریبون در زندان و در سن ۵۲ سالگی
آنتونی ملندز در زندان
ویک فیزل در دفتر وکالتش
پروفایل حقوقی ویک فیزل دادستان پرونده جنایت دریاچه واکو
پروفایل لینکداین ترومن سیمونس او در رزومهی کوتاهش به نقشش در کتاب زمزمههای بی توجه که دربارهی پروندهی جنایت دریاچه واکو است اشاره کرده
دریاچه واکو تگزاس
منابع عکسها: تگزاس مانتلی | واکوتریب | ام آر تی
درورد بر علی بندری و تیم چنل بی. اجرا، صدا، موزیک و داستان همگی عالی.
این داستان یک نمونه واقعی برای ضرب المثل: “زبان سرخ میدهد سرسبز برباد” هست
به خصوص با اعدام “دیوید اسپنس” بدلیل گزافگویی در مورد قتل ها و غیره.
قطعا یکی از بهترین اپیزوهای چنل بی بود.خیلیی جاها موهای بدنم سیخ شد واقعا
شما بهترینی جناب بندری
Hello to Ali Bandari and the Channel B team.
Really good job!
I enjoy the podcasts, really informative, attractive and enjoyable.
Keep up the good work.
I am introducing the podcast to all my friends and listen to it while cooking, walking, driving and biking.
نمیدونم چرا به علت قتل مادر اسپنس پرداخته نشد!
یا مثلا قاتل توی خونه دنبال چه مدرکی میگشت؟
به نظر میاد ارتباطی بین این قتل و ماجرای دریاچه وجود داشته!
موافقم
تمام این قسمت، مثل به کابوسه. وقتی آدم به این داستان گوش می ده، حتی جرعت نمی کنم خودم رو جای هیچ کدوم از کاراکترهای ای قصه بذارم. چون هر کدوم توی جهنم خودشون زندگی می کردن. چقدر واقعا شانس و سرنوشت می تونه زندگی آدم رو بی خود و بی جهت نابود کنه. فقط یه مطلب خییییلی مهمی که می شه از این داستان یاد گرفت اینه « لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود».
مادر اسپنس چه مدرکی پیدا کرده بود یعنی؟????????:|
مگه اینا نمیگفتن منیر به اسپنس پول داده تا اون دخترو بکشه …. خب چرا وقتی منیر ازاد شد اسپنس رو محاکمه کردن ؟!؟!؟!
آره برای منم سوال شد
گفتند که این یه حرکتی معمولی بوده که معمولا صاحب کارا برای کارمندا میکردند
اها ببخشید سوال و اشتباه متوجه شدم جواب دادم ، جای سوال برای منم هست اما من با این که گفتند خیلی از شهادت ها یه جوری غیر اصولی بوده و اجباری بوده و این که خوده دیوید لاف میزده قانع شدم
چون دادگاه مونیر بعد از اسپنس برگزار شد و در اون زمان برادران ملندز شهادتشون رو علیه مونیر پس گرفتن.
خب دلیلش اینه مدرکی علیه منیر نداشتن ولی جای دندون اسپنس و شهادت های برادران ملندز علیه اسپنس بود
چون منیر اعتراف نکرد گف من نگفتم ولی بقیه اعتراف کردند
علی بندری مقل همیشه عالی بود. استایل زیر پتو گوش دادن هم عالمی داره واسه خودش
به نظر میرسه اگر راجبه قتل مادر اسپنس هم تحقیق بشه به دست داشتن کارگاه سیمونس توی این قتل برسیم، چرا که توی پادکست هم شنیدیم که مادر اسپنس مدارکی دال بر بی گناهی پسرش(اسپنس) پیدا کرده بوده و اگر اون مدارک به دادگاه می رسید قاعدتا کارگاه سیمونس زیر سوال باید می رفت چرا که علاوه بر بلوف های اسپنس راجبه قتل، ظاهرا کاشتن تخم قاتل بودن اسپنس هم از سوی کارگاه سیمونس در مغز شاهدین بی اثر نبوده و در نهایت نتیجه ای که سیمونس میخاسته گرفته…
مغزم سوت کشید ، بنظرم خود این قسمت مثل راه ابریشم میتونست چند قسمتی باشه کلی سوال بی جواب موند، در کل عالی هستید
راجع به
میخواسته
درود بر جناب بندری
بنده معمولا در اوقات باصطلاح پرت پادکست گوش میکنم ولی درباره کارهای شما قاعده این است که بمحض بار گذاری هرجاکه باشم و مشغول هرکاری بجز تدریس، کار جدیدتان را گوش می کنم. مایل بودم عضو خبرنامه تان شده و پادکست های پیشنهادیتان را گوش کنم اما نمیدانم چگونه.
تو هر قسمت یه لینک گذاشتن که نوشته اپیزودهای پیشنهادی، همون رو تاچ کن هدایت میشی به صفحه جدید که باید ایمیل وارد کنید
من خیلی از چنل بی و بی پلاس یاد گرفتم و همیشه بی صبرانه منتظر اپیزود جدید هستم اما مهمترین چیزی که یاد گرفتم اینه که هیچ وقت کسی رو قضاوت نکنم چون مواردی هست که واقعیت اون چیزی نیست که ما فکر میکنیم.
علی بندری عزیز نیست نیست بگم که دوستت داااااارم بی اندازه خواستنی هستی
اگه من تو تگزاس بودم، یه شاتگان میخریدم و میرفتم ترومن سیمونس ( همون پلیسه ) رو میکشتم.
به نظرم اون کسی که این مقاله رو نوشته میخواسته غیر مستقیم بهمون بگه که سیمونس قاتله ولی چون اگر واضح میگفت ازش شکایت میشد، کاملا صریح نگفته. داستان واقعی اینه که یه شب سیمونس این جوونا رو با مشروب و علف وسوسه میکنه بعد بهشون تجاوز میکنه و تمام آثار جرم رو پاک میکنه بعد یه مدت که پرونده رو بدست میگیره و بازجویی ها رو شروع میکنه یه داستان بی نقص میبینه و با خریدن کلی شاهد همه چی رو تموم میکنه
سلام
واقعا شوک شدم و تا مدتی تو شوک خواهم بود، یه حالی شبیه به اغما فکری.
واقعا دنیا اینقدر بی اعتناست به اتفاقات درونش(دنیا:خدا)، یا شایدم اون اشخاص مرتکب اعمالی شدن و چوبش رو این طور خوردن.
در کل تنها چیزی که خیلی پررنگ و واضحه، به نظرم اینه که نباید در هیچ شرایطی کسی رو قضاوت کرد، فقط همین.
ضمنا تیم چنل بی بدون اغماض بهترین پادکست هایی که تابحال شنیدم از شما بوده، چه از لحاظ داستان، چه روایت و چه تدوین.
ممنون
نویسنده طوری داستان رو پیش می بره که این ذهنیت برای من ایجاد شد که قاتل می تونسته خود ترومن سیمونس باشه…! سعی در گناهکار نشان دادن افراد…! گرفتن اعترافات با دسیسه…!! شهادت گرفتن از شاهدانی که در واقع شاهد هیچ چیزی نبودند…! پیدا کردن دستبند که خیلی خیلی به نظر من مضحکه…! از بین بردن مدارک و شواهد ( ماشین حامل جنازه ها)… و نکته های مبهم و مشکوک دیگه در روند و سیاست کاری آقای پلیس خوشنام…
علت هم می تونه بیمار بودن و دوقطبی بودن این شخص باشه که خودش جنایت رو مرتکب می شده و بعد با متهم کردن آدمهای بی گناه به روش خودش و پیدا کردن قاتل از خودش یه قهرمان می ساخته…
مرسی از شما و همه ی همکارانتون جناب علی بندری نازنین
منم دقیقا همینطور فکر میکردم …
از لینک منابع عکسها که گذاشتید، تو ایران فقط texas monthly باز میشه
خیلی طولانی بود و داستان روند کندی داشت.
تنها اپیزودی بود که من از وسطاش، جلو رد کردم تا ده دقیقه آخر رو بشنوم.
خیلی پرشاخ و برگ بود و کند پیش رفت ولی سوال های زیادی در ذهن برجا گذاشت. مثل جریان قتل مادر اسپنس و انگیزه قاتلش، یا از بین بردن اون تراک سر صحنه قتل، اطلاعات سر به مُهر پدر کنت، و یا جمله تهدید آمیز سیمونز به فردریک.. خیلی عجیبه که گره این پرونده بعد از سه دهه باز نشده! و بهتره تا قبل از مرگ طبیعی سیمونز کسی به دنبال حل این معمای پیچیده بره چون حتی اگر سیمونز قاتل دریاچه نباشه، نقش بزرگی در مرگ اسپنس بیچاره و تباه شدن زندگی دو نفر دیگه داره..
سلام خدمت تیم چنل بی به خصوص جناب بندری عزیز. این اپیزود یکی از بهترین اپیزود ها بود اگر چه پایانش تقریبا باز بود و بالاخره قاتل اصلی مشخص نشد و مدارکی که مادر اسپنس پیدا کرده بود هم معلوم نشد که چی بوده اما خیلی جذاب بود توضیحات هم به نظرم اضافی نبود و هر چیزی که گفتید لازم بود. پیگیری فردریک هم برای من خیلی جذاب بود. روزنامه نگار و نویسنده با یک رزومه و شرایط عالی اینطور پیگیر یک پرونده بشه و از زندگیش بگذره برای ازاد کردن یک زندانی… در کل خیلی جذاب و شنیدنی بود. ممنون از کل تیم چنل بی خسته نباشید
همش منتظر بودم آخرش بگین همون پلیسه سایمون قاتل بوده….
اقای بندری تو شرحی که میدی میتونی کلمات عربی یا سایر کلماتی که در انگلیسی اصالت ندارن و فینگیلیش نوشته میشن رو با همون تلفظ زبان اصلی بخونی. مثلا اصرار روی مونیر وقتی که میدونیم مُنیر درست تره خوب نیست. تو اپیزودهای قبل هم بود موارد اینجوری.
این از اون اپیزودهایی بود که تا اخر نفسم رو حبس کرده بودم.. موضوع جالب، ترسناک و در عین حال عجیب بود. مرسی برای تیم خوبتون و حال خوبی که به ما میدین. من در مورد پادکست گوش دادن واقعا نمیتونم کاری بکنم که نیاز به تمرکز داره، چون خود پادکست گوش دادن تمرکز میخواد ، حتی گاهی اوقات چندبار برمیگردم عقب تا بفهمم درست متوجه شدم یا نه؟! در ضمن میخواستم یک موضوع هم پیشنهاد بدم من فیلمش رو دیدم ولی فکر کنم با تعریف کردن شما لطف دیگه ای داشته باشه. داستان زندگی Jeffrey Dahmer قاتل سریالی .
علی بندری عزیز
ممنونم ازتون
مثل همیشه عالی
من که تیکه کلامم شده وینجنزو پپینووووووووووووووووووو جذذذذذذذذاب کلاسیک بود 🙂
خیلی ممنون از زحماتتون- عالی بود. ولی عجب ادمای پیگیری هستن که انقدر حقیقت براشون مهمه به هر قیمتی . هنوز دنیا یه روزنه های امیدی هم داره
به نظر من کار خودشون بوده.. درست محاکمه شدن… این آخرا هم برای عفو حرفاشونو پس گرفتن
موافقم
این اپیزود من رو به یاد سریال twin peaks انداخت- تشابه هایی داستانی بینشون وجود داشت.
یکیاز بهترین پادکست هاییبود که گوش دادم با اینکه پایان باز بود اما اصل داستان انقدر آدم درگیر میکرد که پایان به جورایی کناره رفته بود . ممنونم از علی بندری و تیم قویتون
عجب …
مثل همیشه عالی روایت کردید
ولی ایکاش عکسهای بیشتری از شب حادثه میزاشتید تا حس اون شب بیشتر حس بشه
فقط یک عکس مربوط به حمل جسد گذاشتید که بنظرم کافی نبود
دیقیقا
سلام به عوامل محترم و پر تلاش چنل بی
اپیزودی بس حیرت انگیز و پر افسوس و پر شاعبه ای رو از شما شنیدیم
واقع قابل تعمل هست که یک پرونده ای بعد حدود۵۰ سال هنوز درس و حسابی مختومه نشدع
من خودم به شخصه خیلی درگیری دارم که آیا سیمون ماجرای اولیه رو به نحوی ساختگی جلوه دادع و یا واقعا کارش درست و تمام مراحل به درستی پیش رفته و یا متهمین پس از طولانی شدن ماجرا شواهد خودشون رو انکار کردند. هرچه شده هیچکش جز خدا نمیدونه
چه غم عجیبی داشت این اپیزود!
واقعا خسته نباشید
کاری که انجام میدید فوق العاده درجه یکه یعنی صدای رسا، کیفیت صدا، توضیحاتی که در آخر میدید که شنونده رو از سردرگمی در میاره
همه چی عالیه
من فقط یک سوال داشتم اونم اینه که چرا سیمونس باید یکی از بازپرس های دفتر دادستانی رو همراه خودش ببره به کنار دریاچه اون هم بعد از دستگیری و محرض شدن جرم اسپنس و به طور اتفاقی در یک نقطه باید یک حال عجیبی به سیمونس دست بده اون هم ۲۵ متری جایی که تونی گفت جیل کشته شده و جایی رو بگرده که اصلا غیر قابل رویت بوده برای سیمونس یعنی زیر علف های پارک و اون دستبند رو پیدا کنه که مال جیل بوده و حالا یک سوال دیگه هم پیش میاد اونم اینه که این گروه سه نفره که لنگ پول بودن و حاضر بودن براش آدم بکشن چجوری از دستبند طلا گذشتند؟
عالی بود…به نطرم هرچی بود کار پلیسه بود
این اپیزود تکان دهنده بود مخصوصا وقتی تموم شد یاد یه مورد تو محله خودمون افتادم؛ یه پیرزن بود بهش میگفتیم تاجی باجی یه پسر داشت که بابت کینه ای که دوستش ازش به دل داشت چند کیلو مواد تو خونشون جاساز کرد، پلیس با یه چند بار تلفن و توضیحات یه نفر که هیچوقت اسمش رو نگفتن وارد خونه شد رفت بالاسر مواد و این پسرو گرفتن، آدم ساکت و بی زبونی بود، یک سال بعد از اعدامش همین دوستش بعد از نوشیدن چند بار اعتراف کرد به کارش و لاف زد و یک بارم همونجا تا حد مرگ کتکش زده بودن، تفاوت اما در اینه، اینجا بعد از مطرح شدن موضوع از طرف خانواده تاجی باجی به پلیس، هیچ واکنشی وجود نداشت و این مادرو نصیحت کرده بودن به آرامش و گذشتن از موضوعی که تموم شده، پول وکیل هم نداشت و هیچ تحقیقی نشد.
ممنون خوب بود. آخر همه داستان ها می رسیم به این گزاره که : این خانه سست است، خیلی نمی شه بهش وابسته شد، حالا هر چی اسمش رو می ذاریم مثل شانس، تقدیر یا قضای الهی در هر صورت ممکنه هر چیزی که ساختی به چشم به هم زدنی از بین بره در حالی که بهش وابسته هستیم و فکر می کنیم همیشه می مونه در حالی که دنیا داره کار خودش رو می کنه و ما فقط به این عالم پرتاب شدیم
چرا برادران ملندز بر علیه اسپنس شهادت دادند ولی در مورد منیر چیزی نگفتند؟
سلام
این اپیزود شاهکار بود.
یه چیزی که برام سواله اینه که وقتی وکلای اون سازمانی که برای اسپنس تلاش می کردند، مدارکی پیدا کردن دال بر اینکه سیمنونز به شاهدین دادگاه وعده ملاقات و غذا داده، چرا پیگیری ای انجام نشد؟
یعنی انتظار داشتم قاعدتا به این سوال پاسخ داده بشه که چرا سیمونز این کار رو کرد.
عجیبه از سیستم قضایی آمریکا و ایالتی تگزاس که تو جنایت خیلی پیشرفته است اینچنین موضوع لاپوشانی میشه و مسکوت میمونه… به هرحال خط و مشی چنل بی درست پیش رفت .
من دیوانه شدم، مادری ک کشته شد چی شد، اون پلیس گاو چرا محاکمه نمیشه…. رسما دق کردم!
جنایت پر رمز و رازی بود! آخرش این به ذهن متبادر میشه که حقیقت بر اساس نشانه ها، همیشه اون چیزی نیست که به نظر میرسه! و البته در خصوص پایان پرونده که قاتل واقعی مجازات نشد، این حس که خون مقتولین پایمال شد و متهم بیگناه پرونده اعدام شد.
و یه حسی که توی اواسط اپیزود به بعد دلت میخواست سیمونز و فیزل نباید قِسِر در بروند و اونا هم بخاطر اشتباهات و اخلال در روند پرونده باید محاکمه بشن…
و اینکه به نظرم رسید قتل مادر اسپنس به این ماجرا بسیار مربوط بوده و قاتل میتونه یک نفر باشه…
واقعا تکان دهنده بود ، همش منتظر بودم اتفاق خوبی بیوفته اما همش جای قهرمان و ضد قهرمان عوض میشد ، خیلی گیج کننده بود اخرم معلوم نشد اخرش چی شد ????از زمانی که پادکستای شما رو گوش میدم ایمان اوردم که مجازات اعدام اشتباهه
مادر اسپنس اگه حجابش رعایت میکرد کشته نمیشد😁ولی دور از مزاح این غصه پشتش همون پلیس یا کلانتر محلی و دادستان بودت.تشکر علی جان