Skip to main content

چرا جیپسی بلنچارد این قدر مصاحبه می‌کند؟

یک متخصص اختلال ساختگی نیابتی (اسمی که در ادبیات تخصصی روانشناسی فارسی برای سندروم مانشهاوزن MSBP به کار می‌رود) می‌گوید این‌ها می‌تواند همان رفتار توجه‌طلبانه‌ای باشد که او از مادرش یاد گرفته‌است.

مورد عجیب جیپسی بلنچارد (داستانی که در اپیزود ۱۷ شنیدیم): دوست‌پسر اینترنتی او و قاتل مادرش، نیکلاس گادجان، مجموعه‌ای از حواشی رسانه‌ای را به‌راه انداخته‌است که اگرچه کمی زرد و پیش‌پاافتاده است، اما مدت‌هاست مورد توجه قرار گرفته‌است. چه به‌خاطر ارتباط تنگاتنگ جیپسی بلنچارد و رسانه‌ها و چه به‌ دلیل جذابیت داستان‌های جنایی واقعی.

این گفته‌ی مارک فلدمن است. روانپزشک ساکن آلاباما که ربع قرن در زمینه اختلالات ساختگی (که بیشتر با نام سندروم مانشهاوزن -اختلال ساختگی نیابتی- شناخته می‌شود) مطالعه‌کرده‌است.

فلدمن در یک گفت‌و‌گو با سایت News-Leader، گفت که او برای تشریح موقعیتی که یک مجرم برای اهداف شخصی‌اش، فردی (معمولا یک کودک) را وادار می‌کند که وانمود کند بیمار یا معلول است، یک عبارت ساده‌تر‌ را می‌پسندد: «کودک‌آزاری دارویی».

«من این عبارت را بیشتر و بیشتر استفاده می‌کنم؛ چرا که واضح و شفاف است؛ دادگاه آن را می‌فهمد؛ قاضی آن را می‌فهمد و هیأت منصفه هم همینطور».

قبلا بارها از فلدمن خواسته‌شده نظرش را در مورد نقش اختلال ساختگی در پرونده‌ی بلنچارد بگوید. او گفته‌است که تا حالا سابقه نداشته که این اختلال (سندروم مانشهاوزن) منجر به قتل عاملش شود. تنها ۶ تا ۹ درصد اختلالات ساختگیِ گزارش‌شده منجر به مرگ و میر شده‌است و معمولن قربانی‌ها مرده‌اند.

فلدمن هرگز بلنچارد را معاینه نکرده است اما باتوجه به اسناد پرونده او، با قاطعیت می‌گوید جیپسی بلنچارد مدت زیادی تحت کودک‌آزاری دارویی (یا همان اختلال ساختگی نیابتی) توسط مادرش بوده‌است که در نهایت منجر به کشف جسد چاقوخورده‌ی او در ژوئن ۲۰۱۵ شد.

مارک فلدمن. Photo: Sara Feldman

به اعتقاد پلیس، جیپسی بلنچارد دوست‌پسر اینترنتی‌اش را متقاعد کرده‌است که مادرش را با چاقو بکشد. او نقش خود را در این درخواست مجرمانه پذیرفته است.

فلدمن می‌گوید دلایل متعددی وجود دارد که اخبار و گزارش‌ها، مستندها،‌ کتاب‌های جنایی و برنامه‌های تلویزیونی مرتبط با پرونده‌ی بلنچارد مورد توجه قرار بگیرد. مثلا فلدمن معتقد است جیپسی که در حال حاضر محکومیت ۱۰ ساله خود را می‌گذراند، از داخل زندان رسانه‌ها را به خود جلب می‌کند. «درست مثل مادرش تمام میکروفون‌هایی که بتواند را جذب خود می‌کند». «او به طرز دیوانه‌واری مصاحبه می‌کند».

فلدمن که با گذشته‌ی پر از رنج و عذاب جیپسی توسط مادرش هم‌دردی می‌کند، می‌گوید بعضی از مصاحبه‌های جیپسی من را به یقین رساند که «این شیوه‌ی جلب توجه کلاسیکی است که احتمالن او از دی‌دی یاد گرفته است. انگیزه‌اش را نمی‌دانم اما بعضی‌ از آنها هم عامدانه و آگاهانه است».

فلدمن اعتقاد دارد دوست‌پسر اینترنتی و همدست جیپسی، گادجان، ممکن است از روش‌هایی که هنوز فاش نشده‌است توسط جیپسی تحت کنترل درآمده باشد. «به این فکر می‌کنم که جیپسی چقدر توانسته‌است با روش‌هایی که از مادرش آموخته، او را دستکاری کند».

در سال ۲۰۰۱ یک مقاله در مجله Attachment & Human Development تصریح کرده است که چطور رابطه‌ی ناسالم بین والدین و فرزند می‌تواند باعث انتقال اختلال ساختگی به نسل بعدی شود. چیزی که فلدمن را به این باور رسانده است، انگیزه‌ی مشارکت نیکلاس گادجان در این جنایت است: «داستان گذشته گادجان بارها گفته‌شده، اما چیزی که مغفول مانده انگیزه‌ی او از این قتل است، جز این اظهار نظرش که او عاشق جیپسی است و یا لااقل قبلا بوده».

فلدمن می‌گوید «چه کسی به خاطر آنکه به او گفته‌شده‌است، کسی را می‌کشد؟ آن هم بدون شناخت قبلی از قربانی یا لااقل با شناخت بسیار اندک از وی».

این ایده که جیپسی چاقویی به گادجان بدهد و بگوید مادر من را بکش و او هم بکشد، به نظر فلدمن بسیار ساده‌انگاری است. فلدمن می‌گوید: «البته که با توجه به حالت روانی گادجان پیچیدگی‌های بیشتری وجود دارد». او اضافه کرد که در این مدت گادجان خیلی خودش را آفتابی نکرده‌است:

« بجز ۲۰/۲۰ گادجان هیچ مصاحبه‌ی دیگری انجام نداده است و من متعجبم ۲۰/۲۰ چگونه به او دست یافته‌است، چرا که گادجان درخواست‌های زیادی را رد کرده‌است. در عین حال فلدمن باور دارد که رسانه‌های جمعی هم تا اندازه‌ای اسیر تلقین‌های جیپسی شده‌اند به‌همراه اشتهای شدید جامعه برای داستان‌های جنایی واقعی.

او به یک مستند از شبکه HBO با عنوان «Mommy Dead and Dearest» اشاره می‌کند که از ژورنالیسم به سانتیمانتالیسم غلتیده‌است.

فلدمن‌ می‌گوید که با تهیه‌کنندگان پروژه‌ی مستند دیگری در ارتباط است که قرار است توسط یک کارگردان اسکاری در آینده نزدیک تولید‌شود. همچنین فلدمن و یک نویسنده‌ی دیگر کتابی در آستانه‌ی چاپ دارند که در ماه می توسط Routledge  (ناشر جهانی کتاب‌های علوم اجتماعی و انسان‌شناسی) منتشر می‌شود. عنوان این کتاب «Dying to be Ill» با قیمت پشت جلد ۴۶.۹۵ دلار خواهد بود.

طی بیش از ۲۵ سال، فلدمن داستان‌های دست اولی از ۶۰ فرد درگیر با اختلال ساختگی (شامل دو نفر که عامل این اختلال بوده‌اند و بقیه که قربانی بوده‌‌اند) را برای این کتاب جمع‌آوری کرده‌است.

 

تحقیقات بیست‌وپنج‌ ساله‌ی فلدمن این باور را در او شکل داده که موارد اختلال ساختگی نیابتی بسیار بیش از آنچه که کشف و گزارش می‌شود است. در حال حاضر تنها سالی ۶۲۵ پرونده در آمریکا مطرح می‌شود که فلدمن معتقد است پوشش رسانه‌ای و آشنا شدن با آنها تاثیر بسیار مثبتی بر آگاهی در مورد «کودک آزاری دارویی» دارد. قبل از پرونده‌ی بلنچارد تعداد کمی در مورد این اختلال آگاهی داشتند. اما امروزه این موضوع به بحث گذاشته‌شده‌است و بارها و بارها در مورد آن صحبت شده‌است. فلدمن می‌گوید در ماه‌های اخیر سه شرکت فیلم‌سازی با او تماس گرفته‌اند که به تخصص او درمورد این اختلال علاقمند بوده‌اند. البته هیچ کدام آنها برنامه‌ای برای ساخت فیلم در مورد جیپسی بلنچارد ندارند بلکه به‌دنبال داستان‌های دیگری در مورد این اختلال هستند.

او می‌گوید یکی از تهیه‌کنند‌گان به او گفته‌است: «این موضوع روز است و ما مایلیم روی آن سرمایه‌گذاری کنیم».

 

 

ترجمه و تلخیص: علی صومی

منبع

 
 
 

دیدگاهتان را بنویسید