عکسهایی از کودکی و جوانی تد کزینسکی (یونابامبر) و خانوادهاش
عکسهای خانوادگی از کودکی تد کزینسکی و برادرش
تد کزینسکی، ۱۹۵۳
Photo courtesy of David Kaczynski
تد کزینسکی در ۲۲ مه ۱۹۴۲ در شیکاگو متولد شد. در خانوادهای که از نسل دوم مهاجران لهستانی بودند. از کودکی در ریاضیات نبوغ فراوانی از خود نشان میداد و با هوش بالا توانست مدارج علمی را به سرعت و یکی پس از دیگری طی کند. در عین حال هرگز در زندگی اجتماعی موفق نبود: از بچگی دوستان زیادی نداشت، تنها در اتاق میماند و با تمرین، حل مسئله و خواندن متون تخصصی سرگرم میشد.
Photo courtesy of David Kaczynski
تد و دیوید به همراه والدینشان، وندا و تئودور ریچارد کزینسکی، بیرون از خانه در ایلینویز، ۱۹۵۲
Photo courtesy of David Kaczynski
تد کزینسکی ۱۶ ساله (راست) زمانی که خانه را به مقصد هاروارد ترک میکرد، ۱۹۵۸
Photo courtesy of David Kaczynski
تئودور کزینسکی در محوطه کالج
استادیار ریاضیات در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، اواخر دهه ۱۹۶۰
در برکلی به شدت خجالتی بود، تا جایی که از سوی دانشجویانش مورد تمسخر قرار میگرفت. تد بطور ناگهانی از ریاضیات و تکنولوژی فاصله گرفت و به مونتانا رفت. او دوبار این دانشگاه را هدف بمبگذاری قرار داد.
AP photo
تد به همراه برادرش دیوید و مادربزرگشان هلن در جمع خانواده، Circa، ۱۹۶۵
Photo courtesy of David Kaczynski
اوایل دهه ۱۹۷۰، وقتی تد حوالی لینکلن، مونتانا ساکن شد در تنهایی خودخواستهای غرق شد. برق را قطع کرد و سبزیجاتی که خودش میکاشت را مصرف میکرد. بنظر میرسد زندگی تد در مونتانا آتش خشمش را شعلهور ساخت. از صدای جتهایی که خواب و آرامشش را به هم میزدند آشفته میشد. کمکم شروع کرد به از بین بردن کابینهای اطراف کلبه، تلههایی میگذاشت برای کسانی که با موتور یا اسنوموبیل سروصدا ایجاد میکردند. در نهایت شروع کرد به ساختن بمب از وسایل ابتدایی، که با دستههای بازی منفجر میشدند.
Kaczynski family photo
تد به همراه پدرش، زمانی که پدر به دیدار کلبه او در مونتانا رفته بود. اوایل دهه ۱۹۷۰
نوشتههای تد در آن زمان نشان میدهد که او طرفدار محیطزیست نبود، علیرغم آنکه مردم، یونابامبر را حامی افراطی مسایل زیستمحیطی میدانستند.
Kaczynski family photo
تد کزینسکی، سیرکا، مونتانا، اوایل دهه ۱۹۷۰
Kaczynski family photo
تد در کنار کلبهاش (کابین ۳.۵x۳ متری)، مونتانا، ژانویه ۱۹۷۲
Kaczynski family photo
تد در خانه پدری، لومبارد، ایلینویز ۱۹۷۸
در آن تابستان او در یک کارخانه برش فوم در کنار پدر و برادرش کار میکرد. برادرش دیوید که سرپرست پاره وقت بود مجبور شد تد را اخراج کند. او شعر اهانتآمیزی در مورد یکی از سرپرستها (خانمی که با او قرار گذاشته بود) منتشر کرده بود.
Kaczynski family photo
تد کزینسکی (چپ)، برادرش دیوید (راست) و دوستان برادرش در خانه پدری، لومبارد، ۱۹۷۸
Kaczynski family photo
تد به همراه مادرش وندا، ۱۹۷۸
سالی که تد اولین بمبش را ساخت. بعد از اینکه دیوید تد را از کارخانه اخراج کرد از شغل خود استعفا داد و به جایی دور در تگزاس پناه برد. برادرها بعدتر باهم آشتی کردند.
Kaczynski family photo
تد در خانه پدری، لومبارد، ایلینویز ۱۹۷۸
بعدها نوشت: در میان جمعیت بودن باعث میشد راحتتر بتوانم بمبگذاری کنم.
Kaczynski family photo
سلام خسته نباشید.یونا بامبر اولین اپیزودی بود که از چنل بی شنیدم.سبک روایت شما بسیار دلنشین و خودمانی است، انگار که یکی از دوستانم داشت داستانی را که شنیده بود برایم نقل میکرد. بسیار با تد موافقم، از این همه پیشرفت تکنولوژی هراس دارم. محبت بین آدمها را کم کرده؛ شاید همدیگر را بیشتر ببینیم یا بشنویم اما حس تنهایی ما از بین نمیرود.آدم این روزها در جمع دوستان و خانواده هم احساس تنهایی میکند.یکدیگر را کمتر میفهمیم بیشتر میخواهیم نمایش داده شویم تا زندگی کنیم. اما این را میدانم که هیچ رویه غلطی با کشتن آدمها درست نمیشود. حس میکنم از ادبیات غیررایجی برای نوشتن نظرم استفاده کردم اما مگر نوشتار نباید همین گونه باشد؟شفق قطبی ببینید مدام.
عکسهای آخرش شبیه راس اولبریکت سیک روده!
یه فرق اساسی که این اپیزود با بقیه ی اپیزود هایی که تا اینجا از چنلبی شنیدم داشت این بود که سیر داستان خطی نبود . از همون اول یوهو کل قصه توی یه پاراگراف گفته شد . بعدم راجع به انگیزه ی یونابامبر و اینکه چی شد که کیزینسکی شد یونابامبر گفته شد .
من واقعا کنجکاو بودم بدونم که کسانی که بمب ها رو دریافت می کردن دقیقا کی بودن . یا اینکه بعد دقیقا چه اتفاقی براشون افتاد .
یا اینکه دقیقا یونا بامبر چطوری این بمب ها رو پست میکرد
اون ۳ نفری که کشته شدن کیا بودن؟
یا بیشتر راجع به جو خانوادگی تد میشنیدم
گرچه ماجرا واقعا عجیب و شنیدنی بود اما جاداشت که تو پادکست بهتر بازگو بشه .
گاهی بعضی از حزئیات رو من تو چنلبی میشنوم بعد از خودم میپرسم که کسی که مقاله رو نوشته چطور این جزئیات رو فهمیده
اما این اپیزود جزئیات لازم رو نداشت
بازم خسته نباشید . قصدم فقط بهتر شدن چنلبیه????
ممنون از زحمتتون. داستانی بسیار زیبا و آموزنده بود.
ممنون از شما و چنل خوبتون
نحوه روایت داستان و شیوایی بیانتون ادم رو به شنیدن تشویق میکنه و البته صدای خوبتون
ممنون و موفق و موفق تر باشید .