Skip to main content

“هشدار: متن حاوی جملات خشونت‌بار است”

 

نانسی کرمپتون بروفی / Nancy Crampton Brophy

در اوایل ماه سپتامبر ۲۰۱۸ “نانسی کرمپتون بروفی” ۶۸ ساله که نویسنده‌ای ساکن ایالت اورگن آمریکاست به جرم قتل همسرش دستگیر شد. او نویسنده‌ی کتابی در مورد یک زن بود که هر روزش را صرف خیال‌بافی در مورد کشتن همسرش می‌کرد. در سال ۲۰۱۵ او کتابی را به عنوان “شوهر اشتباه” منتشر کرد.

این کتاب راجع به زنی است که تلاش می‌کند با صحنه‌سازی مرگ خود، از دست همسر آزارگرش رها شود. در سال ۲۰۱۱ او مطلبی با عنوان چگونه شوهر خود را بکشید در وبلاگ See Jane Publish منتشر کرد.

 

Nancy Crampton Brophy-Portland Police Bureau.

 

او گفت: من به عنوان یک نویسنده‌ی آثار عاشقانه‌ی تعلیقی، زمان بسیار زیادی را در مورد کشتن و رویه‌ی پلیس صرف کردم. با این همه و بعد از همه‌ی این داستان‌ها اگر قرار بود که این قتل موجب رهایی من شود قطعن من مایل نیستم که هیچ زمانی از زندگی‌ام را در زندان بگذرانم.

 

اگرچه ادعای قتل کرمپتون بروفی یکی از نمونه‌های ابزورد اقتباس هنر از زندگی واقعی است اما نمونه‌‌ای غیرمعمول نیست. در ادامه‌ی این مقاله نمونه‌های وحشتناکی از نویسندگانی که داستان‌های خود را به واقعیت تبدیل کردند می‌آید.

لیا یانگ بیااو / Liu Yongbiao

در اوت ۲۰۱۷ آقای “لیا” نویسنده‌ی چینی در زمانی که روی آخرین کتابش کار می‌کرد به علت چهار مورد پرونده‌ی قتل بی‌فرجام در دو دهه‌ی پیش بازداشت شد. نام کتاب او “نویسنده‌ای زیبا که کشت” بود و در مورد زنی نویسنده بود که افراد زیادی را کشت. با توجه به وب‌سایت چینی Sixth Tone “لیا” و هم‌دستش در یک مورد سرقت در سال ۱۹۹۵ دست داشته‌اند. پلیس معتقد است که “لیا” ۵۳ ساله و “ونگ” ۶۵ ساله ابتدا به مهمان‌خانه‌ای در شهر هوژو رفتند تا از مسافران آن‌جا دزدی کنند اما در انتها مردی را به قتل رساندند. سپس آن دو مالکان مهمان‌خانه و نوه‌ی ۱۳ ساله‌ی آنان را نیز کشتند. از آن سال پرونده‌ی این قتل باز بود تا این‌که اثر DNA ماموران پلیس را به نام “لیا” رساند. زمانی‌که ماموران برای دستگیری “لیا” به خانه‌اش رفتند او به آنان گفت: “من در تمام این مدت منتظر شما بودم.”

 

Liu Yongbiao via Zhejiang Province Public Sercuit

 

عنوان رمان یکی مانده به آخر “لیا” راز گناهکار بود. “لیا” در نامه‌ای به همسرش نوشت که “من برای ۲۰ سال در ترس زندگی کردم. من می‌دانستم که آن‌ها روزی به سراغ من خواهند آمد. بالاخره من می‌توانم از شر عذاب ذهنی که مدت‌ها تحمل کردم راحت شوم.”

بر طیق گزارش دیلی میل٬ “لیا” در سال ۲۰۱۸ به اعدام محکوم شد.

 

بلیک لیبل / Blake Leibel

در ماه ژوئن سال ۲۰۱۸ “بلیک لیبل” نویسنده به جرم شکنجه و قتل دوست دخترش “لنا کسین” به حبس ابد محکوم شد. بدن “لنا کسین” از خون خالی شده بود و طبق گفته‌ی دادستان شبیه به متن رمانی است که “بلیک” در نوشتن آن همکاری داشت.

 

Blake Leibel by Luis Sinco/Los Angeles Times via Getty Images

 

“بث سیلورمن” دادستان دادگاه، شکنجه و قتل “لنا کسین” توسط “بلیک” در سال ۲۰۱۶ را نمونه‌ای از اقتباس هنری از زندگی واقعی نامید.

صفحه‌ی اول رمان، تصویری از عروسکی را نشان می‌داد که پوست سرش کنده شده بود. تصویری که تکه‌های جسد را در صحنه‌ی جرم به یاد می‌آورد.

 

ریچارد کلینخمر / Richard Klinkhamer

در سال ۱۹۹۲ یک سال پس از مفقود شدن همسر نویسنده‌ی (ژانر جرم و جنایت) هلندی “ریچارد کلینخمر” او نسخه‌ای از رمان جدیدش را برای ناشر فرستاد.

بر طبق گزارش گاردین آن نسخه از کتاب نقل جزییات وحشتناکی از هفت راهی بود که “کلینخمر” می‌توانست همسرش را کشته باشد. در قسمتی از متن کتاب نوشته که گوشت او را چرخ کرده و به عنوان خوراک به کبوتران داده است.

 

Richard Klinkhamer via Wikimedia Commons

 

اگرچه آقای “کلینخمر” مظنون اولیه‌ی پرونده‌ی مفقود شدن همسرش بود اما به‌علت این‌که جسدی پیدا نشد امکان تحقیقات بیشتر نیز وجود نداشت. بعد از این‌که چاپ کتاب خشن و نفرت‌انگیز جدید “کلینخمر” از سوی ناشرش رد شد این کتاب به صورت زیرزمینی در هلند به چاپ رسید. او سپس تبدیل به سلبریتی شد و به عنوان میهمان در چندین برنامه‌ی تلویزیونی ظاهر شد. بعد از این‌که “کلینخمر” به آمستردام نقل مکان کرد خانواده‌ای در خانه‌‌ی سابق او و همسرش ساکن شدند. زمانی‌که خانواده‌ی جدید مشغول نوسازی و بازسازی خانه بودند یک حفار استخدام کردند که در طی کار به اسکلت جمجمه که در زیر طبقه‌ی بتونی حیاط پشتی دفن شده بود برخورد. این اسکلت متعلق به Hannelore همسر آقای “کلینخمر” بود.

در سال ۲۰۰۰ پلیس بالاخره “کلینخمر” را به جرم قتل بازداشت و او اعتراف کرد.

 

Krystian Bala

و اما آموکِ اپیزود پنجاهم

“کریستین بالا” رمان‌نویس لهستانی در سال ۲۰۰۰ از ماجرای قتل بازرگان لهستانی در رفت منتها سه سال بعد آموک را منتشر کرد که شرح روشنفکری لهستانی به نام کریس بود که معشوقه‌ش را بدون دلیل به قتل می‌رساند و جوری آن را پنهان می‌کند و نقش بازی می‌کند که هرگز دستگیر نمی‌شود.

در  کتاب “آموک” شرح قتل زن با دستانی بسته شده با طناب به پشت و طنابی در گردن بسیار شبیه پرونده‌ی قتلی بود که چند سال قبلش اتفاق افتاده بود. در سال ۲۰۰۰ ماموران پلیس جسد داریوش را پیدا کردند که گرسنگی کشیده و شکنجه شده بود. او نیز با طناب بسته شده بود.

 

زمانی که کاراگاه “وروبلوسکی” در سال ۲۰۰۳ مسئولیت پرونده را برعهده گرفت تماس مشکوکی که  ساعتی پیش از قتل به دفتر مقتول انجام شده بود را ردیابی کرد. این خط موبایل توسط “کریستین بالا” خریداری شده بود و بعدها در ای‌بی فروخته شد. “وروبلوسکی” تحقیق در مورد “بالا” را آغاز کرد و شروع به خواندن رمان “آموک” کرد. بر طبق نوشته‌ی نیویورکر او به‌طور اخص از شیوه‌ی قاتل میخکوب شد. “من حلقه‌ی طناب را به دور گردنش سفت کردم.” کتاب نمی‌توانست به‌عنوان مدرک مورد استناد قرار گیرد اما “وروبلوسکی” را به سرنخ‌های دیگری رساند. “کریستین بالا” به جرم قتل به ۲۵ سال حبس محکوم شد. قاضی در طی جلسه‌ی دادگاه گفت که ویژگی‌های مشترکی بین راوی کتاب و نویسنده وجود دارد.

 

Anne Perry

قبل از این‌که “ان پری” تبدیل به نویسنده‌ی پرفروش‌ترین کتاب‌های موضوعی جرم و جنایت شود پنج سال را در زندان به جرم قتل مادر دوست صمیمی‌اش گذراند.

 

Anne Perry in 2012 via Wikimedia Commons

 

“ژولیت هالم” پانزده سال داشت که به علت قتل “هانورا پارکر” با معاونت دختر شانزده ساله‌ مقتول “پاولین پارکر” گناهکار شناخته شد.

این جنایت در سال ۱۹۵۴ رخ داد. بعد از این‌که والدین ژولیت به او گفتند که در آستانه‌ی طلاق هستند و او باید به آفریقای جنوبی برود و با عمه‌اش زندگی کند. ژولیت رابطه‌ی نزدیکی با “پاولین پارکر” داشت و فکر می‌کرد که آن‌ها می‌توانند باهم نیوزیلند را به مقصد آفریقای جنوبی ترک کنند اما مادر پاولین مخالفت کرد. مخالفت او موجب خشم ژولیت شد و با همراهی پاولین، خانم پارکر را در پارکی در شهر کرایست چرچ با آجر کشت.

بعد از آزادی از زندان ژولیت به اسکاتلند رفت و زندگی جدید خود را به عنوان رمان‌نویس موضوعات جنایی و با نام جدید “ان پری” آغاز کرد. او در حدود ۴۰ جلد کتاب چاپ کرد. هویت واقعی او در سال ۱۹۹۴ پس از فیلم پیتر جکسون فاش شد. براساس یک مصاحبه‌ی شصت دقیقه‌ای با خانم “پری” در سال ۲۰۱۲ او معتقد است که به جامعه ادای دین کرده است. او گفت:”زمانی‌که متوجه شدید اشتباه کردید باید جبران کنید. پس از آن است که می‌توانید آن ماجرا را پشت سر بگذارید. این چیز وحشتناکی نیست٬ این موضوعی شفابخش است. باید بهایش را بپردازید و پشت سر بگذاریدش.”

 

ترجمه و تخلیص:

مَدی

منبع

 

۱۱ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید