Skip to main content

نوشته تئودور جان کازینسکی

مترجم: کیا ایران دوست

 

نکات قبل از مطالعه

مقاله توسط فردی آماتور ترجمه و تایپ شده است، پیشاپیش بابت هر گونه نقص و کاستی در این نسخه عذر می‌خواهم.

مقاله در بازه‌ای زمانی تا سال ۱۹۹۵ و در کشور آمریکا نوشته شده، هنگام مطالعه برخی نکات و مثال‌ها باید این چهارچوب‌های مکانی و زمانی را در نظر گرفت.

برخی مثال‌های مقاله که به گوش خواننده‌ی ایرانی آشنا نیست، به مثال‌های آشنا تغییر یافته‌اند ‌(در انتقال مفهوم هیچ تصرفی صورت نگرفته‌).

مقاله بدون هیچ‌گونه سانسوری ترجمه شده است.

هر گونه تکثیر، انتشار یا ارجاع به این نسخه آزاد است.

عباراتی که درون پرانتز قرار دارند و به “.م.” ختم شده‌اند توسط مترجم و برای فهم بهتر مطلب به متن اضافه شده‌اند. سایر عبارات درون پرانتز، بخشی از متن اصلی هستند.

در مقاله گاهی به واژه  FC بر خواهید خورد، این واژه مخفف عبارت Freedom Club ‌(باشگاه آزادی‌) است که نویسنده‌ی مقاله خود را عضو آن می‌شمارد. (داستان تئودور کازینسکی معروف به یونابامبر را در اپیزود ۴۰ چنل بی تعریف کردیم.)

در بخش یادداشت‌ها در انتهای مقاله، برخی جملات غیرضروری که به نظر کمکی به انتقال مفهوم نمی‌کنند حذف شده‌اند. اما بخش اصلی کتاب بدون حتی یک کلمه حذفیات یا دخل و تصرف به فارسی برگردانده شده است.

 

 

بخش اولبخش دوم/ بخش سوم/ بخش چهارم

 

غیرقابل اصلاح بودن جامعه صنعتی – تکنولوژیک

 

۱۱۱- اصول یاد شده کمک می‌کنند متوجه شویم که چقدر دشوار و بدبینانه است که بتوانیم جامعه‌ی مدرن را به گونه‌ای اصلاح کنیم که محدود‌شدن روزافزون آزادی‌های ما، در آن کند یا متوقف شود. حداقل از زمان انقلاب صنعتی تا کنون، سوگیری زیادی برای محدود کردن هرچه بیشتر آزادی‌های فردی و خود مختاری در ازای قدرتمند‌تر‌شدن سیستم مشاهده می‌شود. بنابراین هر تغییری که برای حراست از آزادی در مقابل سیستم طراحی شده باشد، خود با اصول بنیادی که توسط جامعه مدرن بر ما دیکته می‌شوند تناقض دارد. بنابراین چنین تغییری یا موقتی و گذرا خواهد بود و به زودی توسط جریان اصلی اجتماع و تاریخ بلعیده خواهد شد، یا اگر به اندازه‌ی کافی بزرگ باشد که تغییری پایدار ایجاد کند، در آن صورت ماهیت و سرشت کل جامعه را تغییر خواهد داد. علاوه بر این، از آنجایی که جامعه به گونه‌ای تغییر خواهد کرد که پیش‌بینی آینده‌ی آن دشوار خواهد بود، بنابراین ریسک بالایی هم وجود خواهد داشت. تغییراتی به اندازه کافی بزرگ که بتوانند تفاوتی معنادار و ادامه دار را به نفع آزادی رقم بزنند تحمل نخواهند شد، زیرا به شکلی عمیق سیستم را با گسیختگی مواجه خواهند کرد. بنابراین هر تلاشی برای اصلاح، بسیار کم‌نیروتر و بزدلانه‌تر از آن خواهد بود که تاثیرگذار باشد. در واقع تغییرات دائمی در راه آزادی تنها توسط افرادی که آماده باشند تا تغییرات رادیکال، خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی را به جان بخرند امکان‌پذیر است. به عبارتی دیگر توسط “انقلابیون”، نه “اصلاح‌گران”.

 

۱۱۲- افرادی که مشتاق بازیافتن آزادی خود بدون قربانی‌کردن فواید فرضی تکنولوژی هستند، طرح‌ها و نقشه‌های ساده لوحانه‌ای در مورد شکل جدیدی از جامعه که تکنولوژی و آزادی را با هم متحد خواهد کرد ارائه می‌کنند. صرف نظر از این که چنین افرادی به ندرت طرح و نقشه‌ای عملی و کاربردی برای ساخت چنین جامعه‌ای دارند، حتی اگر چنین جامعه‌ای به وجود بیاید، بنابر اصل چهارم، یا فرو خواهد ریخت یا نتایجی بسیار متفاوت از آن چه مورد انتظار است، خواهد داد.

 

۱۱۳- بنابراین حتی در حیطه‌های بسیار عمومی هم بسیار بعید به نظر می‌رسد که راهی برای تغییر جامعه یافته شود که آزادی را با تکنولوژی مدرن آشتی دهد. در چند پاراگراف بعدی ما دلایل اختصاصی‌تری را برای این که چرا آزادی و پیشرفت تکنولوژیک با هم ناسازگار هستند ارائه خواهیم داد.

 

اجتناب ناپذیر بودن محدود‌شدن آزادی در جامعه صنعتی

 

۱۱۴- همانطور که در پاراگراف‌های ۶۵ تا ۶۷ و همچنین ۷۰ تا ۷۳ توضیح داده شد، انسان مدرن توسط شبکه‌ای از قواعد و قوانین و نظارت‌ها به بند کشیده شده است و سرنوشت او به افرادی بستگی دارد که از او فاصله‌ی زیادی دارند و او توانایی تاثیر بر تصمیم آن‌ها را ندارد. این پدیده تصادفی یا ناشی از بروکراسی‌های پیچیده و پردردسر نیست، بلکه جزئی ضروری و اجتناب‌ناپذیر از هر جامعه‌ی مدرن پیشرفته است. سیستم “باید” رفتار انسان‌ها را تعیین کرده و بر آن نظارت کند تا بتواند به عملکرد خود ادامه دهد. در وقت اداری و کاری مردم باید هر چیزی که به آن‌ها دستور داده می‌شود را رعایت و اطاعت کنند وگرنه سیستم از نظم خارج شده و وارد هرج و مرج خواهدشد. بروکراسی‌ها “باید” طبق قوانین سخت و انعطاف‌ناپذیر کار کنند. اجازه‌دادن به هرگونه آزادی عمل فردی در بروکراسی، سیستم را با شکاف مواجه کرده و آن بروکراسی را با برچسب و تهمت تبعیض قائل‌شدن مواجه می‌کند، تنها به این دلیل که به فرد آزادی داده تا بر اساس شیوه‌ی خود عمل کند. این نکته صحیح است که برخی از محدودیت‌ها بر آزادی ما قابل حذف‌شدن هستند اما تنها به این دلیل که برای ادامه‌ی عملکرد طبیعی جامعه صنعتی – تکنولوژیک ضروری هستند باقی مانده‌اند. نتیجه‌ی این امر نوعی احساس عدم قدرت در اعضای معمولی جامعه است. همچنین این نظارت‌ها و قوانین به شکلی روزافزون جای خود را به ابزارهای روانشناسی می‌دهد که ما را مجبور می‌کند آنچه را که سیستم می‌خواهد انجام دهیم. ‌(تبلیغات گسترده، تکنیک‌های جدید سیستم آموزشی، شستشوی مغزی، برنامه‌ها و سخنرانی‌هایی در مورد “موفقیت” و “سلامت روانی” و…‌)

 

۱۱۵- سیستم “باید” مردم را مجبور کند که رفتارهایی را برگزینند و انجام دهند که بسیار از الگوی طبیعی رفتار انسان فاصله دارد. برای مثال، سیستم به دانشمندان و ریاضی‌دانان و مهندس‌ها نیاز دارد و بدون آن‌ها نمی‌تواند عملکرد مناسب خود را حفظ کند، بنابراین فشار سنگینی بر کودکان اعمال می‌شود تا در این حوزه‌ها تحصیل و کسب موفقیت کنند. این برای یک انسان بالغ طبیعی نیست که بخش عمده‌ی زمان خود را پشت میز و در حال خیره‌شدن به مانیتور یا در حال مطالعه بگذراند. یک فرد بالغ نرمال تمایل دارد که زمان خود را به برخورد و لمس فعال جهان واقعی بگذراند.

 

۱۱۶- به دلیل فشار روز افزونی که سیستم برای اصلاح رفتارهای انسان‌ها اعمال می‌کند، تعداد افرادی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند با مقتضیات جامعه‌ی مدرن هماهنگ شوند روز به روز در حال افزایش است: اعضای باند‌های گنگستری، اعضای فرقه‌های نوظهور، شورشیان ضد دولتی، شورشیان رادیکال طرفدار محیط زیست، انواع دیگر گروه‌های فرقه‌ای یا شورشی.

 

۱۱۷- در جوامعی که از لحاظ تکنولوژی پیشرفته هستند، سرنوشت فرد “باید” به تصمیمات افراد دیگری بستگی داشته باشد که فرد به هیچ وجه توانایی تاثیر بر آن‌ها را ندارد. یک جامعه تکنولوژیک قابلیت تقسیم‌شدن به جوامع کوچک با خودمختاری بیشتر را ندارد زیرا عملکرد مناسب جامعه به همکاری تعداد بسیار زیادی از مردم و ابزارهای تکنولوژیک بستگی دارد. چنین جامعه‌ای باید در سطحی بسیار بالا سازماندهی شود، که نتیجه‌ی آن اخذ تصمیم‌هایی است که افراد زیادی را تحت شعاع قرار می‌دهد. اغلب چنین تصمیماتی توسط سیاستمداران، صاحبان قدرت و مافیای اقتصادی – سیاسی گرفته می‌شود. حتی در هنگام رای‌گیری هم جمعیت رای‌دهنده به اندازه‌ای است که رای هر فرد تاثیرچندانی در نتیجه‌ی نهایی نخواهد داشت [۱۷]. بنابراین اکثر افراد فاقد توانایی لازم برای تاثیرگذاری بر تصمیماتی هستند که زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهد و هیچ راه شدنی و ممکنی برای تغییر این رویه در جامعه‌ی مدرن وجود ندارد. سیستم برای “حل” این مشکل به حربه‌ی خلاقانه‌ای متوسّل می‌شود؛ با استفاده از ابزار عظیم تبلیغاتی سعی می‌کند که به افراد تلقین کند که تصمیم‌هایی که برای آن‌ها گرفته می‌شود از روی خیر و مصلحت بوده و حتی اگر سیستم وجود نمی‌داشت افراد خود نیز این تصمیمات را می‌گرفتند. اما اگر این راه حل حتی باعث شود که افراد “احساس” بهتری داشته باشند، چیزی از تحقیر کننده بودن آن نمی‌کاهد.

 

۱۱۸- محافظه‌کاران و برخی احزاب دیگر از حد معینی از خودمختاری محلی و منطقه‌ای پشتیبانی می‌کنند. جوامع محلی زمانی دارای خودمختاری تقریبن کاملی بودند اما امروزه این امر بیشتر و بیشتر غیرممکن می‌شود چرا که حتی این جوامع محلی هم در مواردی چون سیستم‌های کامپیوتری و ارتباطی، شبکه‌های بزرگراهی رسانه‌های جمعی و…. در حال وابسته‌تر‌شدن به سیستم و جوامع بزرگ‌تر هستند. همچنین باید در نظر داشت که ضربه‌خوردن به خودمختاری در یک ناحیه، اثراتی فراتر از آن ناحیه خواهد داشت، مثلن آلوده‌شدن آب توسط آلودگی صنعتی، حتی آب آشامیدنی مناطق دوردست‌تر و خودمختارتر را هم آلوده خواهد کرد.

 

۱۱۹- سیستم برای تامین یا ارضای نیازهای انسان به وجود نیامده، بلکه این انسان است که باید خود را برای تامین نیازهای سیستم مطابقت دهد. این پدیده ارتباطی هم با سیستم سیاسی – اجتماعی حاکم ندارد، درواقع این پدیده نه تقصیر کاپیتالیسم است و نه تقصیر سوسیالیسم، بلکه تقصیر تکنولوژی است چرا که سیستم برخلاف آنچه به نظر می‌آید، نه توسط ایدئولوژی، بلکه توسط پیشرفت و الزام تکنولوژی مسیر حرکت خود را تعیین می‌کند [۱۸]. البته که سیستم بسیاری از نیازهای انسان را ارضا می‌کند، اما فقط تا محدوده‌ای این کار را می‌کند که به نفع خود سیستم باشد. در واقع این نیازهای خود سیستم هستند که ارجحیت دارند نه نیازهای انسان. برای مثال سیستم برای افراد غذا فراهم می‌کند اما تنها دلیل این است که سیستم با افراد گرسنه نمی‌تواند عملکرد خود را حفظ کند. سیستم تا جایی که به ضرر خودش نباشد نیازهای روانی افراد را تامین می‌کند، چرا که سیستم نمی‌تواند با افراد افسرده یا شورشی عملکرد خود را حفظ کند. در واقع سیستم با تامین نیازهای افراد، افسار آن‌ها را به دست می‌آورد تا به این وسیله نیازهای ما را به سمتی که به نفع خودش باشد جهت دهد. مقدار زباله‌ها زیاد شده است؟ دولت، رسانه‌ها، سیستم آموزشی، مدافعان محیط زیست و هر فرد دیگری شروع به صحبت‌کردن از مزایای بازیافت می‌کنند. نیاز به کارکنان بیشتری هست؟ همه‌ی صداها به صورت هماهنگ کودکان را به خواندن درس و تحصیل دانش تشویق خواهند کرد، هیچ‌کس نخواهد پرسید که آیا این اخلاقی است که افراد را مجبور کنیم که بخش بزرگی از زمان خود را به مطالعه موضوعاتی اختصاص دهند که از آن متنفرند یا خیر. هنگامی که کارگران ماهر در اثر پیشرفت تکنولوژی از کار خود کنار گذاشته می‌شوند، باز هم کسی نمی‌پرسد که آیا این اخلاقی است یا خیر. این مسئله که “ما باید خود را با پیشرفت‌های تکنولوژیک جهان مدرن وفق دهیم.” به صورت مسئله‌ای مقدس و وحی‌گونه در آمده که هیچ کس حتی به خود اجازه‌ی سوال پرسیدن و شک در آن را نمی‌دهد. البته که این به نفع خود سیستم است، چرا که اگر این سوالات پرسیده می‌شد و نیازهای انسان بر سیستم ترجیح داده می‌شد، امروزه جهان با مشکلات اقتصادی، کمبود منابع یا….. گریبان‌گیر بود. مفهوم “سلامت روانی” امروزه در جامعه‌ی ما به این صورت تعریف می‌شود که فرد تا چه حدی می‌تواند طبق نیازهای سیستم رفتار کند و پیش برود، بدون این که علائمی از استرس و مشکلات روانی از خود نشان بدهد.

 

۱۲۰- تلاش برای به وجود آوردن حس هدفمندی و خودمختاری در قالب سیستم، چیزی بیش از شوخی به نظر نمی‌آید. برای مثال یک کمپانی به کارکنانش اجازه داده بود که به جای سرهم کردن یک قطعه، تمام قطعات را خود سرهم کنند و این مسئله قرار بود به کارکنان حس هدفمندی و موفقیت بدهد! بعضی کمپانی‌ها تلاش کرده‌اند که به کارکنان خود در کارشان خودمختاری بیشتری اعطا کنند، اما به دلایل عملی، این امر فقط تا حد بسیار محدودی کارا خواهد بود. همچنین این خودمختاری اعطا شده هیچگاه نمی‌تواند در راستای اهدافی باشد که خود آن افراد بر می‌گزینند، بلکه باید از این خودمختاری تنها در راستای رسیدن به اهداف شرکت استفاده کنند. در واقع هر شرکتی که سطح بالایی از خودمختاری به کارکنان خود بدهد دیر یا زود از صحنه حذف خواهد شد. به شکلی مشابه، کارکنان یک مجموعه که خود عضوی از سیستمی سوسیالیستی است باید تلاش خود را متوجه اهداف مجموعه کنند وگرنه آن مجموعه نمی‌تواند نقش خود را در آن سیستم سوسیالیستی به خوبی به جا آورد و بار دیگر باید این نتیجه را بازگو کنیم که به دلایل عملی، افراد یا گروه‌های کوچک نمی توانند در جامعه مدرن از خودمختاری قابل توجهی برخوردار باشند. حتی صاحبان کسب و کارهای نه چندان بزرگ هم از خودمختاری بسیاری اندکی برخوردار هستند، جدا از قوانین و نظارت‌های دست و پا گیر دولتی، چنین کسب و کارهایی محکوم به جا انداختن خود در سیستم اقتصادی با توجه به مقتضیات خاص آن هستند. برای مثال وقتی تکنولوژی جدیدی ظهور می‌کند صاحب کسب و کار کوچک باید خواسته یا ناخواسته آن را به کار گیرد تا رقابت‌پذیری خود در سیستم را حفظ کند. در واقع مضرات تکنولوژی ملتزم و همراه با قسمت‌های خوب آن بوده و قابل تفکیک نیستند.

 

۱۲۱- دلیل دیگر برای این مدعا که جامعه‌ی صنعتی قابلیت اصلاح ندارد این است که تکنولوژی مدرن سیستمی یک‌پارچه و همگن است که در آن همه قسمت‌ها به هم وابسته هستند. در واقع امکان این که ما از شر قسمت‌های “بد” آن خلاص شویم و تنها قسمت‌های خوب آن را نگه داریم وجود ندارد. برای مثال پزشکی مدرن را در نظر بگیرید، پیشرفت در پزشکی منوط به پیشرفت در فیزیک، شیمی، علوم کامپیوتر، زیست شناسی و حوزه‌های دیگر است. درمان‌های پیشرفته پزشکی به دستگاه‌های پیشرفته و گران‌قیمتی نیاز دارد که صرفن اقتصادی غنی توانایی تولید آن را دارد. ما به هیچ‌وجه نمی‌توانیم در پزشکی و درمان پیشرفت چشمگیری داشته باشیم بدون این که سایر بخش‌های تکنولوژی هم پیشرفت کنند.

 

۱۲۲- حتی اگر پیشرفت پزشکی می‌توانست بدون پیشرفت سایر بخش‌های تکنولوژی صورت گیرد، باز هم جنبه‌هایی مضر و زیان بار با خود به همراه می‌آورد. برای مثال فرض کنید که درمانی قطعی برای دیابت کشف شده است، در این صورت افراد با زمینه ژنتیکی دیابت قادر خواهند بود که همچون سایر افراد زندگی و تولید مثل کنند، انتخاب طبیعی بر علیه ژن‌های دیابت حذف خواهد شد و چنین ژن‌هایی در جمعیت گسترش خواهند یافت ‌(این پدیده هم‌اکنون هم تا حدی در حال وقوع است چرا که دیابت توسط انسولین کنترل شده است‌). تکرار این پدیده در موردسایر ژن‌ها و بیماری‌ها به تدریج سبب تنزل کیفیت ژنی انسان شده و وی را به دستکاری ژن‌های خود مجبور خواهد کرد، در واقع پس از آن دیگر انسان فرزند طبیعت، شانس یا خدا نخواهد بود، بلکه تنها تبدیل به کالایی تولیدی خواهد شد.

 

۱۲۳- اگر فکر می‌کنید که هم اکنون دولت در زندگی شما دخالت زیادی می‌کند، منتظر روزی باشید که دولت‌ها و حکومت‌ها شروع به برقراری قوانین و نظارت‌هایی بر ترکیب ژنتیکی جنین شما کنند و فرزندی مهندسی‌شده به شما تقدیم کنند، چرا که توانایی مواجهه با عواقب مهیب عدم نظارت بر ترکیب ژنتیکی را ندارند [۱۹].

 

۱۲۴- جواب غالب به چنین نگرانی‌هایی اکثرن توسّل به “اخلاق پزشکی” است. اما دستورالعملی برای اخلاق، نمی‌تواند از آزادی در برابر پیشرفت پزشکی دفاع کند و فقط اوضاع را بد‌تر خواهد کرد. در واقع چنین دستورالعملی خود خود در راستای نظارت و تعیین قوانینی در باب ساختار ژنتیکی انسان حرکت می‌کند. فردی ‌(احتمالن از طبقه متوسط به بالا‌) تصمیم خواهد گرفت که کدام کاربرد‌های مهندسی ژنتیک اخلاقی هستند و کدام نیستند. بنابراین چنین افرادی ارزش‌های خود را بر ترکیب ژنتیکی عده‌ی زیادی از انسان‌ها غالب خواهند کرد. حتی اکر چنین قوانین اخلاقی‌ای کاملن به شکل دموکراتیک و با رای اکثریت به تصویب برسد در واقع اکثریت نظر خود را بر اقلیت‌ها غالب کرده‌اند. تنها دستورالعمل اخلاقی که به شکل حقیقی از آزادی دفاع خواهد کرد دستورالعملی است که “هر” گونه مهندسی ژنتیک را ممنوع کند. و ما همه تقریبن مطمئن هستیم که چنین دستورالعملی هیچگاه در جامعه‌ی مدرن تکنولوژیک تصویب نشده یا مورد عمل قرار نخواهد گرفت، هیچ دستورالعملی هم که تنها اجازه‌ی تغییرات کوچک را بدهد دوام نخواهد آورد، چرا که مقاومت در برابر قدرت شگفت‌آور بیوتکنولوژی و ابزار آن غیرممکن خواهد بود، به خصوص که بسیاری از دستاورد‌های آن مانند حذف بیماری‌های فیزیکی و ذهنی از نظر عوام به شکلی انکارناپذیر خوب و دل‌پذیر به نظر می‌رسد. مهندسی ژنتیک به زودی به شکلی گسترده‌تر مورد استفاده قرار خواهد گرفت، اما این بارهم فقط در جهت رفع نیازهای جامعه صنعتی – تکنولوژیک [۲۰].

 

غلبه تکنولوژی بر آزادی از لحاظ نیروی اجتماعی

 

۱۲۵- امکان یک توافق بلند‌مدت میان تکنولوژی و آزادی وجود ندارد زیرا تکنولوژی نیروی بسیار قدرتمند‌تری است و دائمن از طریق مصالحه‌های نیمه و ناتمام بر آزادی استیلا دارد. دو همسایه را تصور کنید که هر دو تکه زمینی به اندازه مساوی دارند اما یکی از آن‌ها از دیگری قدرتمند‌تر است. فرد قدرتمند تکه‌ای از زمین فرد ضعیف را درخواست خواهد کرد، فرد ضعیف ابتدا این درخواست را رد می‌کند. اما فرد قوی‌تر می‌گوید که: “باشد، بیا مذاکره و مصالحه کنیم”. به من نصف چیزی که خواستم را بده. فرد ضعیف‌تر انتخاب دیگری به جز مصالحه و قبول پیشنهاد فرد قوی‌تر ندارد. مدتی بعد فرد قدرتمند درخواست تکه‌ای دیگر از زمین را خواهد کرد و مصالحه‌ای به دنبال آن خواهد آمد. این روند ادامه و ادامه پیدا می‌کند. با ادامه این “مصالحه”ها فرد قدرتمند در نهایت تمامی زمین‌های فرد ضعیف‌تر را خواهد گرفت. همین مثال در جهان مدرن و در مورد تکنولوژی و آزادی صادق است.

 

۱۲۶- بگذارید اکنون توضیح دهیم که چرا تکنولوژی ابزار اجتماعی قدرتمند‌تری از میل و آرزوی آزادی است.

 

۱۲۷- اغلب پس از مدتی مشخص خواهد شد که پیشرفت تکنولوژیکی که ابتدا به نظر نمی‌آمده آزادی را تهدید کند، اتفاقن آزادی را به صورت جدی تهدید می‌کند. برای مثال حمل و نقل موتوری را در نظر بگیرید. در گذشته یک مرد پیاده می‌توانست با سرعت دلخواه خود و بدون مواجه‌شدن با ترافیک و بدون وابستگی به سیستم‌های حمایتی تکنولوژیک به هر جایی که خواست برود. هنگامی که وسایل نقلیه وارد زندگی انسان‌ها شدند، به نظر می‌رسید که میزان آزادی بشر را بیشتر کنند، در واقع آن‌ها از فرد پیاده هیچ آزادی‌ای را سلب نمی‌کردند، هیچ‌کس اگر نمی‌خواست مجبور به صاحب‌شدن اتومبیل نبود و هر کس هم که می‌خواست می‌توانست آن را صاحب شده و بسیار سریع‌تر به مقصد خود برسد. اما ورود اتومبیل به جامعه انسانی بسیار سریع آزادی افراد در حرکت و تغییرمکان را تحت‌الشعاع قرار داد. وقتی تعداد اتومبیل‌ها رو به فزونی گذاشت وضع قوانینی برای حرکت آن‌ها نیز لزوم یافت. اکنون در مناطق پرازدحام و شلوغ فرد نمی‌تواند با سرعت دلخواه خود به مکان دلخواه خود حرکت کند، بلکه باید هماهنگ با جریان ترافیک و مهم‌تر از آن قوانین راهنمایی و رانندگی به حرکت بپردازد. هر فرد به وسیله قوانین و مقررات بیشماری زمین‌گیر می‌شود: گواهینامه، آزمون رانندگی، بیمه اتومبیل، چکاپ و تعمیر اتومبیل یا مهم‌تر از همه؛ اقساط ماهانه آن. نکته‌ی دیگر این که استفاده از سیستم حمل و نقل موتوری دیگر به صورت اختیاری نیست. پس از اختراع حمل و نقل موتوری سیستم ساخت شهرهای ما به گونه‌ای پیش می‌رود که اغلب محل کار یا محل خرید و سرگرمی در محدوده مسافت قابل پیمایش توسط پیاده‌روی نیستند، بنابراین افراد “مجبور هستند” که برای حمل و نقل به اتومبیل وابسته باشند یا از حمل و نقل عمومی استفاده کنند که در این حالت حتی نسبت به راندن ماشین کنترل کمتری بر رفت و آمد خود دارند. امروزه حتی آزادی عمل فرد پیاده هم به شدت با محدودیت مواجه شده است. در شهر وی باید مرتبن پشت چراغ‌های ترافیک صبر کند تا اتومبیل‌ها عبور کنند، همچنین عبور و مرور وسایل موتوری امنیت جانی فرد پیاده را هم تهدید می‌کند (پس گاهی تکنولوژی به ما برای استفاده از خود حق انتخاب می‌دهد اما در واقع ما را به شکلی پنهان مجبور به استفاده از خود می‌کند‌).

 

۱۲۸- در حالی که پیشرفت تکنولوژیک به عنوان یک موضوع عام در حال محدود کردن آزادی‌های ماست، اما هر کدام از پیشرفت‌ها به تنهایی به نظر مناسب و غیرتهدیدکننده می‌آیند. الکتریسیته، لوله‌کشی، ارتباطات بی‌سیم و…… چگونه کسی می‌تواند علیه این اختراعات یا اختراعات مشابه دیگر که روی هم رفته جامعه مدرن امروزی را تشکیل داده‌اند ادعایی بکند؟ بسیار عجیب خواهد بود که کسی در برابر اختراع و گسترش تلفن مقاومت کند چرا که فایده‌های زیادی به بارآورد و ضرر خاصی هم نداشت، اما با توجه به بحث‌مان در پاراگراف ۵۹ تا ۷۶، همه این ابزار روی هم جامعه و جهانی را ساخته‌اند که در آن دیگر فردی عادی سرنوشت خود را در اختیار ندارد، بلکه اختیار آن به سیاستمداران، مدیران اجرایی و بروکرات‌ها و افراد پشت پرده که حتی هویت شان گاهیمشخص نیست داده شده است [۲۱]. چنین روندی در آینده هم ادامه خواهد داشت. برای مثال مهندسی ژنتیک را در نظر بگیرید؛ تعداد بسیار اندکی از مردم در برابر پدیده‌ای که نقوص ژنتیکی مادرزادی را اصلاح کند مقاومت می‌کنند. چنین پدیده‌ای به نظر ضرر نمی رساند و همچنین مقدار بسیار زیادی درد و رنج را کاهش می‌دهد، اما تعدادِ زیاد این تغییرها در نهایت انسان را به کالایی مهندسی شده تبدیل خواهد کرد.

 

۱۲۹- دلیل دیگری که چرا تکنولوژی تا این حد از لحاظ اجتماعی قدرتمند است این است که در فضای یک جامعه خاص، جهت پیشرفت تکنولوژی همیشه ثابت و به سمت جلوست. هنگامی که نوآوری‌های تکنولوژیک معرفی می‌شوند جامعه معمولن سریع به آن‌ها وابسته می‌شود و نمی تواند بدون آن‌ها رویه عادی خود را پیش بگیرد، مگر این که با تکنولوژی جدید تری جایگزین شود. نه فقط هر فرد به صورت مجزا، بلکه کل سیستم به عنوان هم یک کل به تکنولوژی وابستگی پیدا می‌کند ‌(مثلن تصور کنید که اگر همین امروز کامپیوترها برچیده شوند چه بر سر جامعه می‌آید‌). پس سیستم فقط یک مسیر برای پیشروی دارد: غرق‌شدن بیشتر در تکنولوژی. تکنولوژی پله به پله آزادی را عقب خواهد راند و به هیچ وجه عقب نشینی نخواهد کرد.

 

۱۳۰- تکنولوژی با سرعتی زیاد و همراه با خطرهای فراوان در حال گسترش است. ‌(تهدید‌هایی مثل ازدحام جمعیت، قوانین و مقررات فراوان و دست و پا گیر، افزایش روز افزون وابستگی افراد به سازمان‌های بسیار بزرگ، تبلیغات و رسانه‌ها، دوربین‌های امنیتی، نظارت بیشتر بر افراد توسط سیستم و….‌) مقابله با “هر کدام” از این پیامد‌ها نیاز به تلاش و کوشش همگانی و سخت دارد. موفقیت تنها در صورتی قابل تصور است که با سیستم تکنولوژیک به صورت یک کل به مبارزه پرداخته شود که آن هم انقلاب را به دنبال خواهد داشت، نه اصلاح.

 

۱۳۱- افراد متخصص ‌(ما از واژه متخصص به معنای گسترده آن یعنی کسی که در کاری با تمرین مهارت یافته است استفاده می‌کنیم‌) آن قدر در کار خود ‌(همان فعالیت جایگزین‌) غرق شده‌اند که هر گاه تضادی بین کار خودشان و آزادی انسان‌ها به وجود میاید تقریبن همیشه به نفع کار خود و به ضرر آزادی تصمیم گیری می‌کنند. این مسئله به خصوص در مورد دانشمندان مشهود است اما در جا‌های دیگر هم نمود‌هایی دارد؛ معلم‌ها، فعالان حقوق بشر یا سازمان‌های بزرگ هر گاه که نیاز باشد در استفاده از تبلیغات گسترده یا سایر ابزارهای روانی در رسیدن به هدف‌های خود درنگ نمی کنند. شرکت‌های بزرگ یا سازمان‌های دولتی هر گاه اراده کنند سریعن اطلاعات لازم در مورد هر فرد یا گروه از افراد را بدون توجه به حریم خصوصی آن‌ها به دست می‌آورند، سازمان‌های قضایی کمتر به حقوق قانونی افراد توجه می‌کنند و سعی می‌کنند تا حد ممکن به شکل قانونی یا غیرقانونی به آن حقوق تجاوز کنند. اکثر این “مردان قانون”، “مردان دولت” یا سازمان‌های کوچک و بزرگ به گفته خویش به مفهوم “آزادی” باور کامل دارند، اما هرگاه که آزادی با کار آن‌ها تضادی داشته باشد آن‌ها کار خود را بسیار مهم‌تر می‌پندارند، در حدی که از نظر خودشان “اشکالی ندارد اگر این یک بار آزادی پایمال شود.”

 

۱۳۲- به خوبی می‌دانیم که وقتی افراد کاری را برای گرفتن جایزه یا پاداش انجام می‌دهند، بسیار بهتر از حالتی عمل می‌کنند که همان کار را برای اجتناب از مجازات انجام می‌دهند. دانشمندان و سایر متخصصان غالبن توسط پاداش‌هایی که به واسطه انجام شغلشان به دست می‌آورند به ادامه دادن آن ترغیب می‌شوند. اما افرادی که با تجاوز جهان مدرن به آزادی خود مخالف هستند تنها برای فرار از مجازات کار خود را به انجام می‌رسانند، در نتیجه شاید فقط تعداد بسیار کمی از افراد به صورت مداوم و با کیفیت بالا به کار خود ادامه می‌دهند. شاید اگر شورشیان و مخالفان این سیستم نشانه‌ای از توقف روند روزافزون دست اندازی تکنولوژی به آزادی را می‌دیدند، توجه خود را به تدریج به مسائل دیگری ‌(به جای نقد سیستم‌) جلب می‌کردند. اما قطعن دانشمندان در همان روز هم با روپوش‌های سفید خود در آزمایشگاه‌ها مشغول می‌ماندند و احتمالن به زودی تکنولوژی راه‌های دیگری می‌یافت تا از توقف ایجاد شده عبور کند و به شکلی جدید‌تر افراد را هر چه بیشتر وابسته سیستم کند.

 

۱۳۳- هیچگونه نظم یا سازمان اجتماعی، چه قانون، فرهنگ یا اخلاق نمی تواند در برابر تکنولوژی مقاومت دائمی به عمل آورد. تاریخ نشان داده است که همه این نظم‌های اجتماعی موقت هستند؛ بالاخره روزی فرو می‌ریزند. اما این تکنولوژی و پیشرفت آن است که در خلال هر تمدنی به شکل خزنده به کار خود ادامه می‌دهد. برای مثال در نظر بگیرید که قانونی تصویب می‌شد که دستکاری ژنتیکی ژنوم انسان را بر خلاف شأن انسانی می‌دانست و آن را ممنوع می‌کرد. در چنین حالتی تنها چیزی که تکنولوژی نیاز دارد صبر است، چرا که آن قانون دیر یا زود فرو خواهد ریخت و بلافاصله پس از آن تکنولوژی دوباره شروع به رخنه به زندگی ما، این بار با سرعتی حتی بیشتر خواهد کرد. هرگونه امید یا توهمی در این باره که می‌توان با استفاده از قوانین یا قرارداد‌های اجتماعی رسوخ‌های تکنولوژی به به زندگی را مهار کرد واهی به نظر می‌رسد. محیط زیست را در نظر بگیرید؛ در سال‌های گذشته صد‌ها و هزاران سند برای جلوگیری از تخریب آن به امضا رسیده است. اما در همین سال‌ها بد ترین انواع تخریب را شاهد بوده ایم. در واقع یک تغییر سیاسی کوچک برای بی اثر‌شدن تمام آن اسناد و امضا‌ها کافی است.

 

۱۳۴- به تمام دلایلی که در این بخش ذکر شد، تکنولوژی نسبت به میل به آزادی نیروی اجتماعی قوی‌تری است. اما این جمله ممکن است در آینده با شبهه‌هایی مواجه شود. به نظر می‌رسد که در طی چند دهه آینده سیستم صنعتی – تکنولوژیک به دلیل مشکلات اقتصادی و زیست محیطی تحت فشار و استرس فراوانی قرار خواهد گرفت، همچنین بخش مهم دیگری از این استرس و فشار به دلیل مشکلات به وجود آمده در مسیر رفتار‌های انسانی خواهد بود ‌(بیگانه‌شدن با خود، شورش گری، کینه توزی و طیف گسترده‌ای از سایر مشکلات اجتماعی و روانی‌). ما امیدواریم که استرس‌هایی که سیستم به زودی از سر خواهد گذراند آن را سرنگون کند، یا حداقل آن را در حدی تضعیف کند که انقلاب علیه آن امکان پذیر شود. اگر چنین انقلابی به وقوع بپیوندد و همچنین موفق باشد، بالاخره لحظه نیرومند‌تر‌شدن میل به آزادی از تکنولوژی فرا رسیده است.

 

۱۳۵- در پاراگراف ۱۲۵، ما مثالی درباره همسایه‌ای ضعیف آوردیم که توسط همسایه‌ای قوی استثمار می‌شود، آن هم به شکل تدریجی. اما اکنون تصور کنید که همسایه قدرتمند‌تر بیمار شود و به همین دلیل قادر به دفاع از خود نباشد. همسایه ضعیف‌تر می‌تواند زمین‌های خود را از او پس بگیرد، او را زمین گیرتر کند و یا حتی او را بکشد. اگر در این سناریو مرد ضعیف‌تر اجازه دهد که مرد قوی‌تر زنده بماند و تنها زمین‌هایش را از او پس بگیرد، احمقی بیش نیست.مرد قدرتمند‌تر به محض سرحال‌شدن باز هم زمین‌ها را از او خواهد گرفت. تنها راه منطقی پیش روی مرد ضعیف‌تر این است که در لحظه‌ای که فرصت مناسب پیش می‌آید مرد قوی‌تر را بکشد. به شکلی مشابه ما باید سیستم صنعتی – تکنولوژیک را در حالی که بیمار است نابود کنیم. اگر با آن مدارا کنیم و اجازه دهیم که از بستر بیماری برخیزد، روزی دوباره قدرتمند‌تر شده و همه آزادی ما را خواهد بلعید.

 

غیرقابل حل و تعامل بودن مشکلات اجتماعی ساده‌تر ‌(مانند مسائل پیچیده‌)

 

۱۳۶- اگر هنوز کسی تصور می‌کند که می‌توان سیستم را به گونه‌ای اصلاح کرد که بتوان از آزادی در برابر تکنولوژی دفاع کرد به او یادآوری کنید که سیستم و جامعه چقدر در برابر مشکلات و معضلات بسیار ساده‌تر و پیش پا افتاده‌تر ناشی و ناموفق بوده است. برای مثال سیستم قادر به توقف تخریب محیط زیست، فساد سیاسی، قاچاق مواد مخدر یا اذیت و آزار خانگی نبوده است.

 

۱۳۷- برای مثال مشکلات زیست محیطی مان را در نظر بگیرید. در این جا تضاد ارزش‌ها واضح است: شتاب اقتصادی در برابر حفظ منابع طبیعی برای نسل‌های آینده [۲۲]. اما در این جا ما به جز اظهاراتی مبهم و گاهیبی معنی، نکته دیگری از سیاستمداران و صاحبان قدرت دریافت نمی کنیم و انباشت مشکلات زیست محیطی برای آیندگان ما ادامه می‌یابد. تلاش‌ها برای حل مشکلات زیست محیطی در واقع مجموعه‌ای از قرارداد‌ها و کوشش‌ها ما بین دسته‌های مختلف است که هر کدام از این دسته‌ها ممکن است در زمانی معین در مسند قدرت باشد یا در افکار و نظرسنجی‌ها یکّه تاز باشد و همین مسئله تمامی اقدامات که قرار بود جهت حفظ محیط زیست انجام شود را تحت الشعاع قرار می‌دهد. این روند به نظر نمی‌رسد که قرار باشد در نهایت به راه حل و برنامه زمان بندی شده برای برای مشکلات اجتماعی ما منجر شود. در واقع اصلن به نظر نمی رسد که مشکلات اجتماعی ما قرار باشد توسط چنین نقشه‌ها و راه‌های منطقی و جامعی حل شوند ‌(اگر قابل حل باشند‌). مشکلات اجتماعی ما تا کنون همه پروسه‌هایی را که ظاهرن برای حل آن مشکلات طراحی شده‌اند دور زده اند، از آن‌ها عبور کرده و حذف نشده‌اند [۲۳]. در واقع با توجه به نکاتی که در پاراگراف‌های ۱۰۰ تا ۱۰۶ گفته شد، به نظر نمی رسد که ایده‌پردازی و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی بلند مدت هیچگاه بتوانند موفق باشند.

 

۱۳۸- بنابراین واضح است که گونه انسان حتی در بهترین حالت، گنجایش بسیار محدودی برای حل مشکلات حتی بسیار ساده اجتماعی دارد. پس چگونه می‌خواهد مشکل بسیار پیچیده و مبهمی مانند سازگار کردن تکنولوژی و آزادی را حل کند؟ تکنولوژی برتری‌ها و مزیت‌هایی ملموس و قابل درک و مشاهده را به افراد ارائه می‌دهد، در حالی که آزادی بیشتر امری انتزاعی به نظر می‌رسد که برای افراد مختلف معانی مختلفی می‌دهد و نبود آن به راحتی توسط تبلیغات و سخنان جذاب و زیبا پنهان می‌شود.

 

۱۳۹- به این تفاوت مهم توجه کنید: این امر قابل تصور است که برای مثال مشکلات زیست‌محیطی ما روزی توسط راه حلی منطقی و جامع حل شوند. اما مهم این است که اگر چنین اتفاقی بیافتد تنها به این دلیل است که منافع بلندمدت سیستم آن را ایجاب کرده است. اما اعطای آزادی‌های فردی یا خود مختاری به گروه‌های کوچک هیچگاه در راستای منافع سیستم نبوده و نخواهد بود، بلکه همانطور که قبلن هم اشاره کردیم تمام تلاش سیستم در راستای محدود کردن هر چه بیشتر و تحت کنترل قرار دادن ما معطوف شده است [۲۴]. بنابراین شاید روزی ضرورت برای سیستم ایجاب کند که راه حلی برای حل مشکلات زیست محیطی بیاندیشد اما در بلند مدت سیستم هیچ منافعی به جز در راستای ضد آزادی ما ندارد. این تعدی به آزادی غالبن به گونه‌ای است که قابل احساس نباشد و روندی خزنده داشته باشد. مثال آن دانشمندان گاهی برجسته‌ای هستند که هرروز بر اهمیت روند “اجتماعی‌کردن و اجتماعی‌شدن” تاکید می‌کنند.

 

 ساده‌تر بودن انقلاب از اصلاحات

 

۱۴۰- امیدواریم توانسته باشیم خواننده این متن را قانع کنیم که نمی‌توان سیستم را به گونه‌ای اصلاح کرد که آزادی و تکنولوژی را با همدیگر و بدون تضاد ارائه دهد. تنها راه باقی‌مانده این است که به شکل کلی نسخه سیستم و جامعه صنعتی – تکنولوژیک را بپیچیم و این ضرورت یک انقلاب را ایجاب می‌کند. نه لزومن به شکل مسلحانه، بلکه یک تغییر بنیادی و کلی در ماهیت و سرشت جامعه.

 

۱۴۱- مردم فکر می‌کنند که چون انقلاب تغییرات ساختاری بیشتری نسبت به اصلاحات را به وجود می‌آورد، پس به وقوع پیوستن آن نیاز به کار بیشتری داشته و به مراتب سخت‌تر است. اما در واقع و تحت شرایط خاص، یک انقلاب، بسیار ساده‌تر و سهل‌تر از اصلاحات است. دلیل این است که یک انقلاب می‌تواند زمینه‌ساز و مبدأ طیف گسترده‌ای از تغییرات باشد، اصلاحات اما کمتر چنین حالتی دارد. یک حرکت اصلاح‌گرایانه غالبن تنها برای حل تعدادی اندک از مشکلات اجتماعی وعده می‌دهد، در مقابل یک انقلاب برای حل تمامی مشکلات تلاش می‌کند و در واقع به شکل کامل دنیایی قشنگ و نو را باز می‌آفریند. تنها انقلاب است که ارزش ریسک‌های بزرگ و قربانی‌کردن را دارد ‌(باید توجه داشت که در این جا فرض این است که انقلابیون واقعن به دنبال تحقق اهداف باشند‌). به همین دلیل بسیار ساده‌تر خواهد بود که کل سیستم تکنولوژیک را سرنگون کنیم تا این که سعی کنیم با تعیین محدودیت بر پیشرفت تکنولوژی مانع از جنبه‌های مختلف آن (مثلن مهندسی ژنتیک‌) شویم. در چنین حالتی افراد تمام تمرکز و انرژی خود را بر روی همین مسئله ‌(در اینجا همان مهندسی ژنتیک‌) خواهند گذاشت، در حالی که در شرایط دیگر همین افراد می‌توانستند توان و تمرکز خود را روی انقلاب علیه سیستم صنعتی – تکنولوژیک بگذارند. همان گونه که در پاراگراف ۱۳۳ اشاره کردیم، اصلاح‌گرایان که به دنبال محدود کردن و وضع قوانین و مقرراتی برای جلوگیری از تجاوز بیش از حد تکنولوژی به زندگی ما هستند در واقع در حال جلوگیری از یک پیامد منفی یا مجازات هستند، در حالی که انقلابیون در حال حرکت در مسیری هستند که به “کسب پاداش” منجر خواهد شد و همین امر هم باعث خواهد شد که مصرانه‌تر و سخت‌تر از اصلاح‌گرایان به کار و فعالیت بپردازند.

 

۱۴۲- اصلاح همیشه با این ترس محدود می‌شود که اگر تغییرات بسیار بیشتر از حد مورد نظر پیش بروند ممکن است عواقب ناگواری بر جای بگذارند. اما هنگامی که تب و اتمسفر انقلابی جامعه‌ای را در بر می‌گیرد مردم مایل هستند که زیر بار هر گونه دشواری و سختی بروند تنها برای این که انقلاب‌شان به ثمر بنشیند. این پدیده به شکل واضح در انقلاب‌های فرانسه و روسیه مشاهده شد. در چنین مواردی حتی ممکن است تعداد انقلابیونی که به انقلاب پایبند و متعهد هستند در اقلیت باشد، اما این اقلیت به شدتی فعال و نیرومند و مصمم است که به نیروی غالب تبدیل می‌شود. در پاراگراف‌های ۱۸۰ تا ۲۰۵ بیشتر درباره انقلاب بحث خواهیم کرد.

 

[ادامه دارد]

 

 

 

 

 

یادداشت‌ها

 

 

۱۷- مدافعان سیستم مثال‌هایی در مورد انتخابات‌هایی خواهند آورد که نتیجه به وسیله یک یا دو رای تغییر یافته است. اما چنین مواردی حقیقتن نادر هستند.

 

۱۸- امروزه در سرزمین‌هایی که از لحاظ تکنولوژیک پیشرفته هستند، زندگی افراد علیرغم تفاوت‌های جغرافیایی، مذهبی و سیاسی، بسیار به هم شبیه است. زندگی روزمره بانکداری مسیحی در شیکاگو، بانکداری بودایی در توکیو و بانکداری کمونیست در مسکو بسیار به هم شبیه‌تر است تا زندگی هرکدام از آن‌ها به فرد هم کیش و آیین خود در ۱۰۰۰ سال پیش. این شباهت‌ها نشانه نقش مشترک تکنولوژی است. ایدئولوژی و جغرافیا تا حدی تاثیرگذارند اما در نهایت همه جوامع تکنولوژیک مسیر مشابهی را خواهند رفت.

 

۱۹- فقط به این فکر کنید که یک مهندس ژنتیک غیرمسئولیت پذیر ممکن است چه تعداد زیادی از تروریست را به وجود بیاورد.

 

۲۰- به عنوان مثالی دیگر از پیامد‌های نامطلوب پیشرفت پزشکی، تصور کنید که درمانی قابل اعتماد برای سرطان یافته شده است. اگر دارو قیمتی داشته باشد که فقط قشر برگزیده‌ای توانایی خریدن آن را داشته باشند، این قشر با همین پشتوانه شروع به کارهایی مانند آزاد سازی مواد آلوده بیشتر یا تولید مواد غذایی با نگهدارنده‌های مصنوعی بیشتر برای کسب سود بیشتر خواهند کرد ‌(چون خودشان آسیب ناپذیر هستند‌).

 

۲۱- بسیاری ممکن است این ایده که جمع تعدادی پدیده مثبت، پدیده‌ای منفی باشد را متناقض بیابند. با مثالی این قضیه را روشن‌تر می‌کنیم. فرض کنید آقای الف و آقای ب در حال مسابقه شطرنج هستند. استاد بزرگی به نام آقای ج هم کنار آقای الف نشسته است و او را راهنمایی می‌کند. اگر گاهی آقای ج بهترین حرکت را به الف بگوید یا اشتباهاتش را تذکر دهد در واقع به او لطف کرده است، اما اگر ج تک تک حرکات را به الف بگوید، بازی را برای او عاری از لذت کرده است. تکنولوژی نسبت به انسان دقیقن چنین وضعیتی ایجاد کرده است، حتی اکر در همه حرکات به انسان کمک کند در مجموع پیامد منفی محروم کردن او از کنترل سرنوشت خویش را برایش به ارمغان آورده است.

 

۲۲- اینجا ما فقط تضاد و تقابل ایده‌هایی که مشمول جریان اصلی می‌شوند را مورد توجه قرار داده ایم. برای ساده سازی و اختصار مطلب، ما به ایده‌های خارج از جریان، مانند این ایده که حفظ طبیعت وحشی از رفاه اقتصادی انسان مهم‌تر است اشاره‌ای نکرده ایم.

 

۲۳- نفع و سود شخصی همیشه لزومن به صورت مادی نیست، گاهی می‌تواند به صورت موارد دیگر مانند تبلیغ و گسترش دین یا ایدئولوژی مورد نظر آن فرد باشد که به وسیله ارضا نیازهای روانی او به وی سود می‌رساند.

 

۲۴- یک شرط و پیش نیاز: به نفع سیستم است که اجازه وجود برخی درجات از آزادی‌های محدود را در بعضی مناطق بدهد. برای مثال آزادی اقتصادی ‌(البته همراه با محدودیت‌های خاص و مورد علاقه سیستم‌) در گسترش رشد اقتصادی موفق بوده، اما آزادی فقط به صورت برنامه ریزی شده و محدود است که مورد علاقه سیستم است، فرد همیشه باید توسط قلاده‌ای کنترل شود، حتی اگر این قلاده بلند باشد و تا حدودی به فرد توهّم آزادی دهد ‌(پاراگراف‌های ۹۴ و ۹۷ را نگاه کنید‌).

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید