Skip to main content

خیلی‌ها وقتی قصه‌ی زندگی دبرا گرین رو می‌شنون، براشون این سوال پیش میاد که این زن چه‌ش بود؟ چی کم داشت تو زندگی‌ش؟ باهوش بود، پزشک بود، زندگی مرفهی داشت، بچه و شوهر داشت. چرا با زندگی خودش و خانواده‌ش همچین کاری کرد؟ وقتی پادکست سریالی دبرا رو در چنل‌بی می‌شنویم تقریبا می‌فهمیم که چه چیزهایی باعث شدند دبرا به اینجا برسه. آدمهای اطرافش همچین هم آدم‌های منزهی نبودند، به علاوه‌ی اینکه دبرا بیماری‌هایی داشت که نه خودش جدی‌شون گرفت و نه اطرافیانش. اینجا می‌خوایم درباره‌ی اختلال‌هایی که بهشون دچار بود حرف بزنیم.

اختلال دوقطبی با میل به خودکشی

دبرا سر خود قرص مصرف می‌کرد. قرص‌های آرام‌بخش و تا حدی ضد افسردگی. اما چون سرخود به درمان خودش مشغول بود و مشروب هم زیاد می‌خورد تغییر چندانی حاصل نمی‌شد. یکی از اختلال‌هایی که به دبرا نسبت می‌دن دوقطبی شدید افسردگی با میل به خودکشیه.

اختلال دوقطبی به حالتی می‌گن که یه نفر نوسانات خلقی شدید رو تجربه کنه، یکهو از یه آدم پرانرژی و باانگیزه تبدیل به یه آدم پرخاشگر و افسرده و بی‌انیگزه بشه و این تغییر حال مدام ادامه داشته باشه. از عوارض این اختلال که بعضی‌هاش در دبرا هم وجود داشت می‌شه به  تحریک‌پذیری، اختلال تمرکز، احساس خشم و پرخاشگری، قضاوت ضعیف، سوء مصرف دارو و الکل، خودبزرگ‌بینی و کم خوابی اشاره کرد. در این دوره‌ بیمار دید منفی نسبت به زندگی و اطرافیان خودش پیدا می‌کنه و اعتماد به نفسش به شدت پایین میاد. خطر خودکشی در کسانی که مبتلا به دوقطبی هستند زیاده و  طی یک دوره‌ی ۲۰ ساله شش درصد مبتلایان بر اثر خودکشی از دنیا رفتن و ۳۰ تا ۴۰ درصد هم خودزنی کردن. تحقیقات نشون داده که عوامل محیطی و ژنتیکی در بروز این اختلال نقش داره و استفاده از داروهای ضدافسردگی و ضد روان‌پریشی به همراه تراپی در درمانش موثره. حتی گاهی که اختلال شدیده شوک الکتریکی هم تجویز می‌شه. دبرا با اینکه اختلال شدید دوقطبی داشت نه در پی این بود که به پزشک مراجعه کنه و داروی درست و دقیق بگیره و نه در پی این بود که بره پیش تراپیست.

اختلال شخصیت خودشیفته و مرزی

وجود نشانه‌هایی از اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic Borderline Personality Disorder) رو هم در دبرا دیده بودن. اختلال شخصیت خودشیفته یا مگالومانیا با احساس اهمیت اغراق‌شده‌‌ای که فرد به خودش داره همراهه. اشتیاق بیش از حد به تحسین شدن و عدم حس همدلی هم هست. مبتلا اغلب زمان زیادی درباره‌ی قدرت و موفقیت خودش خیال‌پردازی می‌کنه و وقتی این حس رو درباره‌ی خودش در بقیه نمی‌بینه برآشفته می‌شه و ممکنه کارهایی بکنه و تصمیم‌هایی بگیره که روی زندگیش اثر عمیق داشته باشه. درمان این اختلال خیلی سخته چون مبتلا نگاه و حس خودش رو چیز طبیعی می‌دونه نه علائم یک بیماری. ریشه‌ی اختلال مشخص نیست و به نظر می‌رسه اتفاق‌هایی در کودکی و بزرگسالی در به وجود اومدنش موثرن. اما گفته می‌شه که اغلب با بیماری‌های اعصاب و روان دیگه‌ای همراهه. درباره‌ی دبرا همراه این اختلال از یه اختلال دیگه هم صحبت کردن که بهش می‌گن اختلال شخصیت مرزی. مبتلا واکنش‌های عاطفی شدید به زندگیش و اطرافیانش داره و بعضی‌وقت‌ها با رفتارهای خطرناک به خودش و دیگران آسیب می‌زنه. احساس پوچی، ترس از ترک شدن و میل به خودکشی هم هست و به طور معمول نشونه‌هاش در اوایل بزرگسالی شروع می‌شه. تشخیص این اختلال هم خیلی سخته اما اینطور نیست که درمان‌پذیر نباشه.

 اختلال شخصیت اسکیزوئید

اختلال دیگه‌ای که علائمش رو در دبرا دیده بودن اختلال شخصیت اسکیزوئید بود که با بی‌علاقگی به روابط اجتماعی و گرایش به زندگی انفرادی، پنهان‌کاری و سردی عاطفی همراهه. مبتلا ممکنه نتونه با دیگران روابط نزدیک و صمیمانه برقرار کنه و همزمان برای خودش یه دنیای موازی غنی و بی‌عیب و نقص بسازه. بیشتر مبتلایان دنبال درمان نیستند چون اصلا خودشون رو بیمار نمی‌دونن و برای همین این اختلال می‌تونه اختلال‌های دیگه رو هم تشدید کنه و اثرات بلندمدت تو زندگی داشته باشه.

سایکوپتی

تشخیص دیگه‌ای که در مورد دبرا داده بودن این بود که مبتلا به سایکوپتی بوده. سایکوپتی نوعی اختلال شخصیته که مهمترین شاخصه‌ش فقدان حس همدردی یا دلسوزی یا عدم حس پشیمانی و نداشتن عذاب وجدان بعد از انجام یه کار ناپسند یا هولناکه. مبتلا بدون حس ترحم می‌تونه به راحتی دیگران رو آزار بده. رفتارهای ضد اجتماعیش هم با بی‌قیدی و بی‌مسئولیتی همراهه. اینجا هم علت دقیق ابتلا معلوم نیست و دو عامل محیط و ژن رو در بروزش دخیل می‌دونن. کنترل این اختلال با دارو ممکن می‌شه اگرچه درمان ویژه و قطعی هنوز براش وجود نداره.

تمام این اختلال‌ها و بیماری‌ها از دبرا چیزی ساخته بود که در پادکست سریالی چنل‌بی شنیدیم. اما نمی‌شه گفت که این مشکلات، علت اصلی کارهایی بودن که ازش سر زد، تشخیص دادگاه هم این نبوده و این مسائل باعث نشدن که تبدیل به یه آدمی بی‌اختیار و بی‌اراده بشه. اما اگه اونها رو در دبرا به موقع تشخیص می‌دادن و خودش هم دنبال درمان می‌رفت شاید زندگیش الان طور دیگه‌ای بود.

۱۱ دیدگاه

  • ایمان گفت:

    بسیار عالی توضیح دادید.
    درود و سپاس.

  • نعيمه گفت:

    سلام من قسمت سوم سریال دبرا رو نمیتونم دانلود کنم .دو قسمت قبلی رو راحت دانلود کردم و گوش دادم اما قسمت اخر فکر میکنم مشکل فنی داره ممنون میشم چک کنید .

  • سام جم گفت:

    تحلیل شخصیت اطرافیانش هم ضروریست

  • مریم .. گفت:

    بزرگوار کلکسیونی از بیماری ها و اختلالات شخصیتی بودند عجیبه که شوهرش زودتر متوجه نشده و از ایشون صاحب سه تا بچه شده , در طول زندگی هم از ایشون نخواسته به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنه . لااقل بعد از اینکه دید قصد جونش را داره باید ازش شکایت می کرد نه اینکه جون خودش را برداره بره و بچه ها را با این روانی تنها بگذاره.

  • علی گفت:

    سلام وقت بخیر
    آیا مطالب مربوطه در مجله داستان رو لو میده؟

  • asma گفت:

    همانا ک بی وقفه گوش دادم، خیلی ناراحت کننده و در عین حال نمیشد یه ذره هم متوقف شم از گوش دادن، کلا من جنبه سریال و کتابو اینا ندارم هرچیو شروع کنم باید در لحظه همشو تموم کنم، هر سه قسمتو باهم پشت سرهم گوش دادم سبک بیانو گفتار شما هم ک این کشش رو بیشتر کرد واقعا

  • مهدی گفت:

    ابتدا از نگارنده بابت متن خوبش ممنون.
    اما چند نکته که خواستم به اشتراک بزارم.
    در مورد شخصیت دبرا؛
    اول که اسکیزوئید اصلا نمیتونه باشه. اول باید بگم کلمه اسکیزویید schizoid” personalitydisorder”مربوط به نوعی اختلال در شخصیت و نه نوعی بیماری هست. یعنی برخلاف “disease” که میتونه گاهی باشه و گاهی نباشه، یک شخصیت اسکیزویید تقریبا (به جز در حالت بهد از تراپی های طولانی ) همیشه اسکیزویید هست. که با توجه به دوران رزیدنتی و چند سال اول ، با قطعیت میشه گفت که اسکیزویید نبوده.
    سایکوپت هم خیلی خیلی بعیده، هم به دلیل نوع شغل هایی که انتخاب کرده و هم چون با پسر و دخترش موارد زیادی از empathy میبینیم.
    اختلال bipolar major depressive هم چندان بهش نمیخوره. چون در این حالت بیمار insight نداره، ولی دبرا به نظر insight داشته.
    با تقدیم ارادت

  • پریسا حاجی گفت:

    با سلام

    ممنون از روایت گویی زیباتون

    در مورد سایکوپت بودن من با دوستمون آقای مهدی موافقم
    البته من تخصصی ندارم
    ولی در مورد این خانم نکاتی تو داستان هست که نشون میده از احساسات بی بهره نبوده.
    و مهمترینش هم که به چشم من اومد اینه که مغزش برای اینکه صاحبش نمیتونه این واقعیت رو هندل کنه که بچه هاشو کشته، خاطره اون شب رو بلاک کرده توی ذهنش تا ازش محافظت کنه
    به صورت مقطعی بعضی چیزاها میگه که نشون میده در ناخودآگاهش میدونه که خودش این کار رو کرده ولی در خودآگاهش به این موضوع علم نداره

  • Mahya گفت:

    ولی اینکه از دبرا توقع داشته باشی خودش دنبال درمان بیماری روحیش باشه اصلا منطقی نیست ضمن اینکه اکثر بیماری هایی که براش تشخیص داده شده فرد اصلا خودش رو بیمار نمیدونه. باتوجه به اینکه اطرافیان هم متوجه مشکل نمیشدن تنها کسی که مسئولیت داشت بچه هارو از دست همچین آدمی نجات بده همسرش بود که حدقل ازنظر روحی آسیب نبینن

دیدگاهتان را بنویسید