Skip to main content

دادخواستی که علیه میشل کارتر – دختر ۲۲-ساله محکوم به قتل غیر عمد برای “تشویق” کانرد روی به خودکشی در سال ۲۰۱۴- به دلیل خطای (قصور) او در مرگ کانرد تشکیل شده بود، توسط دادگاه رد شد. اریک گلدمن، وکیل خانواده کانرد، می‌گوید “این (مسئله) حل شده است.” و جزئیات دیگری در دسترس نیست، جز این واقعیت که این رای تاثیری در مجازات زندان ۱۵-ماهه میشل در ماه فوریه ندارد. ماجرای میشل کارتر و خودکشی دوست پسرش را در اپیزود ۳۳ چنل‌بی شنیده‌ایم.
این پرونده (سوژه جدید مستند شبکه HBO با نام I Love You, Now Die) با محوریت خودکشی کانرد روی، روز سیزدهم جولای ۲۰۱۴، در اثر مسمومیت با گاز کربن مونواکسید داخل وانتش و با “تشویق” میشل برای انجام این کار از طریق پیامک، تشکیل شده است.
مارک تونیک، نویسنده کتاب نوشتن پیام، خودکشی و قانون: پرونده‌ای علیه مجازات میشل کاتر، می‌گوید: “اگر موضوع اصلی این بود که آیا خانم کارتر وظیفه مراقبت داشته و مرگ کانرد در اثر ناتوانی او در انجام وظیفه‌اش بوده یا نه، این نکته قابل توجه است که دادگاه استینافی فرض نکرد میشل مسئول و عامل شادی و سلامت کانرد بود،” او در رابطه با رد شدن دادخواست، فورا اضافه کرد “نمی‌دانم شاکی چگونه استدلال کرده و یا قاضی چه دلایلی مطرح کرده، به علاوه وکلای هر دو طرف اطلاعات زیادی در اختیار قرار نمی‌دهند، به طور مثال آیا توافقی در کار بوده یا نه، در نتیجه چیز بیشتری برای گفتن ندارم.”

شاید نه در رابطه با پیشرفت‌های اخیر پرونده اما تونیک، استاد علوم سیاسی و دانشیار کالج Wilkes Honors در دانشگاه فلوریدا آتلانتیک، حتما در مجموع نظرات و ایده‌هایی در این زمینه دارد. “من دوره‌هایی با موضوعاتی مانند مجازات و حریم خصوصی تدوین و تدریس می‌کنم، به علاوه تدریس دوره‌های نظریه سیاسی که بیان می‌کند در ایالت چه قوانینی باید اعمال و چه قوانینی را نباید اعمال شوند. زمانی که من در مورد میشل کارتر خواندم و پرونده را دنبال کردم، چند مساله مطرح شد که در حوزه‌ی کاری و فعالیت‌های من قرار می‌گیرد.
حریم خصوصی: آن دو (کنراد و میشل) انتظار داشتند پیام‌هایی که بین‌شان رد و بدل شده، محفوظ بماند اما پیام‌ها منتشر و عمومی شد. آیا کلمات می‌توانند باعث مرگ کسی شوند؟ این مساله‌ به متمم اول قانون اساسی (آزادی بیان) مربوط است. آیا (قوانین) ایالت باید افراد را به دلیل رفتاری که از نظر آن‌ها غیراخلاقی است، مجازات کند؟ این پرونده مسائل متعددی را مطرح می‌کند که با چالش‌های ذهنی من مرتبط است.”
و بر اساس عنوان کتاب، واضح به نظر می‌رسد که این افکار به نتیجه‌ی مشخصی منجر می‌شوند: میشل کارتر نباید گناهکار شناخته می‌شد. او پاسخ می‌دهد “درواقع، مقصود این است که مردم نباید براساس شهود و واکنش‌های آنی خود قضاوت کنند، بلکه (برای قضاوت) به تامل در مسائل پیچیده نیاز است. اکثر افراد قضاوت خود را فقط بر اساس بخشی از پیام‌ها شکل می‌دهند، بدون آن که تمام داستان را در اختیار داشته و به پیامدهای آن فکر کنند. بنابر این من حتمن پرونده‌ای علیه مجازات او تشکیل می‌دهم، اهمیت چندانی ندارد که شما با کدام نتیجه موافق باشید -به این نتیجه رسیده‌ام که افراد منطقی هم می‌توانند مخالف آن باشند- ما به مسائل بنیادی فکر می‌کنیم و فقط به غریزه‌ی خود اتکا نمی‌کنیم.”

 

 

وقتی تونیک تصمیم می‌گیرد بیشتر به بررسی همه جانبه بپردازد، از پیام‌های میان کنراد و میشل شروع می‌کند. او نتیجه کارش را این گونه توضیح می‌دهد “من متوجه شدم میشل تقریبا دو سال تلاش کرده کنراد را از خودکشی منصرف کند، و فقط در همین دو هفته پایانی میشل واقعا تغییر کرد (رویه‌ش را تغییر داد). این چیزی است که وقتی در مورد این پرونده، اخبار و مطبوعات را می‎خواندم به آن اشاره نشده بود.”

شاید این طور نباشد، اما واقعیت این سوال را مطرح می‌کند که حتی اگر این مکالمه فقط در دو هفته‌ی پایانی زندگی کانرد صورت گرفته، آیا باز هم نباید از اتهامات میشل به شمار می‌آمد؟ او اظهار می‌کند “نظریه‌های مختلفی در این مورد محتمل است. برداشت من از پیام‌ها این است که میشل از تاثیر هر حرفی که بتواند تفاوتی ایجاد کند، ناامید شده بود. کانرد حرف‌هایی می‌زد مثل ‘من فقط می‌خوام بمیرم؛ هیچ وقت انقدر بد نبوده.’ پیامی هست که شما می‌توانید ناامیدی میشل را احساس کنید، جایی که او می‌گوید ‘من چطور می‌تونم کمک کنم؟ من نمی‌دونم باید چیکار کنم!’ این می‌تواند بخشی از مسئله باشد. می‌دانم نظریاتی وجود دارد که او قصد جلب توجه داشته، اما من درک نمی‌کنم. اگر به دنبال توجه بوده چرا باید به کنراد بگوید برگرد داخل وانت؟”

 

با توجه به این که پیام‌های بسیار زیادی از این دو موجود بوده و تونیک همه آن‌ها را خوانده است، او به وضوح درک خوبی از دو طرف پیدا کرده است. تونیک می‌گوید “کانرد از افسردگی رنج می‌برد. یکی از چیزهایی که توجه من رو جلب کرد، و در کتاب کاملا به آن پرداخته‌ام، طرح یک بحث اخلاقی است. من قبول دارم که میشل عملکرد بدی داشته؛ و فکر نمی‌کنم ما باید او را به خاطر کارش تحسین کنیم. شاید او سزاوار سرزنش ما باشد، ولی این مساله که آیا او باید به دست قانون سپرده و مجازات می‌شد، فرق می‌کند. بنا به استدلال قانون و همان طور که در دادگاه گفته شد، میشل وقتی (به کانرد) گفت باید به وانت برگردد، کانرد را وادار به خودکشی کرده است. آن‌ها نگفتند او به اراده خودش این تصمیم را گرفته است. و این نوع استدلال به آن‌ها اجازه می‌دهد آن را یک قتل غیرعمد بدانند.
او شرح می‌دهد “آنچه از طریق پیام‌ها به ذهن من خطور کرد، خواست میشل برای دیدن کانرد و نزدیک شدن به او بود. میشل می‌خواست او دوست پسرش باشد، سوال‌هایی می‌پرسید، مانند ‘کی می‌تونیم با هم باشیم؟’ و کانرد او را پس می‌زد. میشل در پیامی می‌گوید، ‘بهم بگو عاشق من هستی،’ و زمانی که کانرد به شوخی جواب می‌داد، میشل دل‌گیر می‌شد. به عبارت دیگر، او دنبال این بود که کانرد عشق و تعهدش را به او ابراز کند و کانرد به نحوی مقاومت می‌کرد. سوال من این است که میشل چگونه می‌توانسته به خواست او غلبه کند در حالی که تسلطی بر کانرد نداشته؟ او در واقع میشل را تا حدودی پس می‌زد، در نتیجه نمی‌توانم تصور کنم چطور میشل توانسته او را (به خودکشی) وادار کند. در همان زمان، بارها میشل در مورد شیوه‌های مختلف خودکشی به او مشورت می‌داد، ولی کانرد توصیه او را نپذیرفت، در نتیجه به نظر نمی‌رسد کانرد همه حرف‌های او را مو به مو اجرا می‌کرده.”

 

همچنین توجه نویسنده به پیامی دیگری از کانرد جلب شده، او به میشل گفته یک ویسایت با جزئیاتی در مورد چگونگی خودکشی با گاز مونواکسید کربن پیدا کرده و لینک آن را برای میشل فرستاد. تونیک می‌گوید “مردم می‌گویند میشل به او مشورت داده و گفته چگونه این کار را انجام دهد، اما این دو بحث کاملا مجزا است. به نظر نمی‌رسد کانرد تا پیش از راهنمایی‌های میشل ایده‌ای در این مورد نداشته است. آنچه بیش از همه آزاردهنده است و من در کتاب به آن اشاره کرده‌ام، تفاوت میان مشورت و تشویق است. مردم می‌توانند توصیه‌ای را پذیرند ولی ما نمی‌توانیم افراد را به خاطر مشورت دادن مجازات کنیم.”
او ادامه می‌دهد “اگر من به افرادی مشورت دهم، یعنی آن‌ها این هدف را داشته‌اند. آن‌ها قصد انجام کاری را دارند و شما برای هر چه بهتر انجام دادنش به آن‌ها مشورت می‌دهید، درست؟ شما به خواسته و استقلال رای‌شان احترام می‌گذارید. تشویق افراد یعنی شما تلاش می‌کنید بر خواسته‌شان تاثیر بگذارید و این کاملا با گفتن ‘باشه، من می‌دونم می‌خوای چیکار کنی و احتمالا فقط یک راه برای انجامش وجود داره.’ تفاوت دارد. با خواندن پیام‌ها و آنچه من فهمیدم، به نظر می‌رسد کانرد تصمیمش را گرفته بود. شما می‌دانید، عده‌ای با تبلیغات سعی می‌کنند مردم را به انجام کارهایی تشویق کنند، اما این به معنی مسئولیت آن‌ها در قبال کارهای مردم نیست. در نتیجه این سوال باقی می‌ماند: آیا او باید برای کاری که کرده در زندان باشد؟

با انتشار کتاب «نوشتن پیام، خودکشی و قانون: پرونده‌ای علیه مجازات میشل کاتر» در ۲۴ آوریل ۲۰۱۹، می‌توان این موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار داد.

 

منبع

مترجم زهرا مدرس

دیدگاهتان را بنویسید