Skip to main content

سین‌. ب

اون شب تام یه شغل جدید اضافه کرد ته لیست مشاغل محبوبش که زیر بالشش داشت؛ سین. ب.

منبع: Chicago Magazine با همکاری Epic Magazine   

نویسنده:  Steven Leckart| ترجمه: هدیه کعبی | روایت: علی بندری | تدوین: امید صدیق‌فر | پوستر: مجید آب‌پرور

موسیقی تیتراژ: Raining YU

اسپانسرها :

کافه‌بازار/ اینستاگرام کافه‌بازار

ویگو/ صفحه دانلود اپ اندروید و iOS

موسیقی‌ از: DJ Mentos

۷۶ دیدگاه

  • مرضیه گفت:

    شخصیتِ تام من رو یادِ راس اولبریکت انداخت

    • چیستاhh گفت:

      خیلییییی ایپزود این دفعه تخمی بود
      بابا هیجانی بساز و قشنگ عشقولانسی مث ماجرای جیپسی رز و ننه اش
      موفق باشی علی بندری

    • سمی گفت:

      چه ربطی داشت به راس

    • مسعود توکل گفت:

      با سلام عزیزان جان
      همانطور که در قسمت های دیگر هم گفته ام مجذوب و ارادتمند و متشکر از همگیتان هستم. فقط یک خواهش دارم .
      شما در کنار نام اپیزود (خیلی کم رنگ) مینویسید :(مدت تقریبی مطالعه یک دقیقه) که من هیچ معنی و منظوری از آن متوجه نشدم. خواهشم اینست که حدود مدت واقعی گوش کردن پادکست را جایی، مثلا در بالای آن ذکر کنید (مثلا ۱ ساعت و ۵۳ دقیقه). البته اکثر داستانها بقدری جذاب و گیراست که آدم دلش میخواهد هیچوقت تمام نشود. ولی گاهی اوقات ، حتی از نظر تنظیم وقت برای امور دیگر، بد نیست شنونده بداند چقد دیگر تا پایان اپیزود مانده است. امیدوارم خواهشم عملی باشد و انجام شود. بار دیگر به همگیتان سپاس و خسته نباشید میگویم.
      با تمام وجود متشکرم : مسعود توکلی

      • Mehregan گفت:

        دوست عزیز در اکثر اپ‌های پادکست که من استفاده میکنم که البته بیشتر از کست باکس و پاد بین زمان زده شده و کاملا تنظیمات داره. اگر از سایت گوش میدید یکم زیاد در حق پادکستر ظلم میشه خودتون هم دچار مشکل این طوری می شید اگر هم اپ دیگه استفاده میکنید اون دو تا که معرفی کردم راست کار ته. گوش بده و تایم ببین و تایمر بزار و لایک کن و کامنت بزار خلاصه لذت شو ببر.ارادت

    • سجاد کریمی گفت:

      عالی آقا علی
      مخصوصا اواخر داستان وقتی پلیس دستگیرش میکنه و رو آسفالت می خوابوننش، دلیل گریه کردنش خیلی روانشناسی عمیقی داشت، خیلی تاثیرگذار بود
      دمت گرم

  • محسن گفت:

    عجب داستان بی مزه ای بود علی بندری. بیحال و یکنواخت

    • مهدی گفت:

      لطفا از ثانیه ۱۴:۴۰ تا ۱۵:۳۰ رو دوباره گوش کنید، متاسفانه ما هم از این نسل های سوخته زیاد داریم توی کشورمون … ممنون از علی بندری عزیز و تیم چنل بی…

      • محسن گفت:

        من حداقل دوبار و گاهی بیشتر گوش میدم کارهای علی رو و از طرفداران قدیمی و پر و پا قرصشم.ولی منتی سر من و شما نیست.علی بندری یک نظر سنجی بذاره ببینه کدوم اپیزودها و چرا جذاب بودن.تعارف که نداریم. این کار ضعیف بود و خیلی نا امیدکننده.میگم چون دوسشون دارم و برای طرفداریم هم ارزش قائلم

      • Eli گفت:

        دقیقا چندوقته اسم پادکستی که این جمله توش گفته شد رو میخواستم پیدا کنم نتونستم.. شما با دقیقه و ثانیه بهش اشاره کردید.. مرسییی

  • امین گفت:

    داستان راجب چیه اقا یه توضیح بدید .زیر فایل پادکست

    • رها گفت:

      داستان درباره سردرگمی انسانی است که نمی تواند راه خود را به درستی انتخاب کند انسانی که در اطراف ما پر است از امثال اون ..افرادی که به دلیل سر در گمی روزی از یک شاخه به شاخه دیگر می پرند ….تام فرد باهوشی است که میخواهد هر جور شده اثبات کند که من میتوانم ولی برای این هدف بدترین راه را انتخاب میکند دزدی از بانک …

  • علی گفت:

    آقای بندری
    من با معرفی یه دوست با شما آشنا شدم و کارم رو با مک کافی شروع کردم که فوق العاده بود، متاسفانه همه ۵۲ تا پادکست رو توی یک ماه و نیم شنیدم و عین معتاد ها تا اومدن نخبگان عضلانی بیقرار بودم، تا اومد و من رو ارضا کرد از لحاظ داستان، و بازهم انتظار سخت تا اومدن این اپیزود…
    واقعا این اپیزود شاید در حد قسمت های اول بود،یکنواخت و بدون فراز و نشیب …
    منی که طی یک ماه و نیم از اپیزود اول شروع کردم به شنیدن و پیشرفتتون رو کاملا حس کردم و داستان های فوق العاده ای مثل مک کافی و سیلک رود رو شنیدم دیگه با این داستان ها ارضا نمیشم(تقصیر خودتونه توقع رو بالا بردید)
    یکم داستان های جذاب تر و پرهیجان تر رو روایت کنید عالی میشه..
    در آخر هم مرسی که اینقدر خوبید و هم دم مترو ماشین و پیاده روی منید…
    خدا قوت⁦❤️⁩

  • امیرحسین دادرس گفت:

    به شکل عجیبی داستان بدون جذابیتی انتخاب کرده بودید.
    به نظر میاد از پادکست سازی خسته شده باشید. چون لحن یکنواخت و خسته کننده و داستان بی مایه این اپیزود و اپیزود پورامبو که جزو داستانهای آخرتون هست از این پادکست بعید بود.
    به هر حال اپیزودهایی مثل نخبگان عظلانی امیدوار میکنه ادم رو که شاید فقط یک انتخاب اشتباه موجب بد شدن این اپیزود شده

  • cocoon گفت:

    زیبا بود..
    یکی از بهترین موسیقی متن ها..

  • ناشناس گفت:

    چندین وقته شما رو دنبال میکنم و تقریبا همه ی قسمت های پادکست شما رو گوش کردم به نظرم بهترین قسمت پادکست همین بود

  • رها گفت:

    مرسی از بچه های چنل بی به خاطر انتخاب خوبشون و مرسی از علی بندری عزیز به خاطر اجرای فوق العاده اش ..دیشب داستان رو گوش کردم و به مدت یکساعت فقط اشک می ریختم داستان تام شبیه داستان زندگی برادر من بود که به دلیل سردرگمی در اینکه میخوان چکار کنند هوش و زندگی خود رو تباه کردند

  • امین گفت:

    اقا داستانو دیشب گوش دادم نه خیلی ضعیف بود نه قوی یه داستان معمولی بود .همین که زحمت میکشید ازتون ممنونیم وقدردان زحمتتون هستیم .فقط فاصله بین اپیزودا خیلی زیاد هست حداکثر اگه بتونید دوهفته ای یکبار پادکست بزارید ممنون میشیم .

  • پروانه جندقیان گفت:

    عرض سلام و خسته نباشید
    کاش تو این پادکست از جزئیات سیستم امنیتی بانک یه توضیحاتی میدادین تقریبا ۴۵ دقیقه اول پادکست داستان یکنواخت سرقت بانک بود که به راحتی آب خوردن انجام میشد.

  • علی گفت:

    سلام
    لطفن این اپیزودو روی sound cloud هم قرار بدید.

  • سینا سپه ی گفت:

    سلام
    مثل همیشه از شنیدن این پادکست لذت بردم. قصه آدمی معمولی که براحتی میتونه قصه پسر من هم باشه. این موضوع باعث شد به فکر بیفتم که واقعا چقدر پسرهامو می شناسم.
    یه نکته ای هم به فکرم رسیده. این که تام از لینک بین اسم خودش و سازنده دوچرخه خوشش اومده احتمالا به این علته که اسم steel man رو با یه تغییر کوچیک میشه Man of Steel گفت که در دنیای کمیک بوک ها به سوپرمن میگن. فامیل تام هم Justice که به معنی عدالته و البته سوپرمن هم عضو اصلی لیگ عدالت یا همون justice league به همراه بت من و فلاش و بقیه.
    احتمال میدم که اون موقع که پول بین فقرا پخش میکرده این ارتباط رو به نوعی تایید کننده درستی کارش میدونسته

  • اکبر گفت:

    مثل همیشه، خیلی خوب بود. تلاش فوق العادهء تیم چنل بی برای پیدا کردن یه داستان خوب و ترجمهء اون و البته روایت بینظیر علی بندری، من رو همیشه مشتاق به شنیدن پادکستها میکنه.
    امیدوارم موفق باشید 🙂

  • Yousef.planning گفت:

    سلام
    خسته نباشید.
    به نظرم لذت بخش ترین بخش این پادکست سرعت همراه شدن شنونده با داستان بود . همین ورزش دوچرخه سواری که نویسنده روی آن تاکید دارد نشان دهنده تاثیر روند موفقیت در ورزش مورد علاقه بر زندگی افراد جامعه است ، همچنین از تاثیر انتخاب هدف وبرنامه ریزی متناسب با فرد بر زندگی آینده او نمی توان به راحتی گذشت.اینکه داستان یک حالت اکشن ورزشی پیدا کرد در حالی که اسم بانک که می آید همه منتظر یک اکشن پلیسی به همراه صحنه های تیر اندازی و سیستم های امنیتی بانک هستند و اینجا اینگونه رقم نخورد یک غافلگیری بسیار جالب در داستان بود که این خود نشان دهنده این است که نویسنده هم نویسنده معمولی نبوده است و حواسش به جنبه های منفی داستانش آنچنان هست که هدف را گم نکند . این مفهومی بود که به خوبی نویسنده (به کمک صدای دلنشین شما که من را برد به حال و هوای نوستالژی رادیو و قصه های ظهرجمعه )منتقل کرده است .از هنرمند عزیز کشورمون هم تشکر می کنم که امروز من را با شما آشنا کرد. حتما باقی داستانها رو هم گوش خواهم داد.متشکرم

  • مریم گفت:

    خیلب خوبی.
    مشکل پادکستتون اینه که من واقعا نمیتونم دیگه به پادکستای دیگه گوش کنم.
    تو اپیزود آخر اسم پادکست فری اکونومیک؟! اونم برامون بذار

  • محمد جواد سکاکی گفت:

    سلام ممنون خیلی عالی بود .
    داشتم نظرات رو میخوندم که قضاوتهای عجولانه کمی اذیتم کرد. کارهات عالیه . ازت ممنون . امیدوارم مثل همیشه موفق باشی

  • حسین گفت:

    خداییش موضوع جالبی بود کلی از این داستان میشه درس گرفت…

  • آنه با موهای مشکی گفت:

    سلام،مثل همیشه عالی و پر قدرت بود .داستان برای من خیلی جذاب بود.میدونین وقتی داستان هایی مثل این یا پورامبو یا سیلک رود رو میشنوم تصور میکنم که یه روز شما اپیزود زندگی منو میسازین ،چون من همیشه فکر میکنم که قراره کار خاصی انجام بدم برای همین خیلی شخصیت های داستان رو میفهمم حتی سردرگمیشون رو توی زندگیم میبینم.ممنون ازتون .فقط کاش وقتی اپیزود زندگی منو میسازین زنده باشم و اونو بشنوم

  • ps parsa گفت:

    سلام
    داستان بسیار جالب بود، البته که داستان نسبت به داستانی مانند مسترمایند، سیلک رود و یا حتی مثل نخبگان عضلانی و.. ضعیف تر بود. با وجود این جالب این بود که با وجود مصرف مواد مخدر تا ۴ سال این کار را ادامه داده و برای کار مواد نمی کشید که نکته ای قابل تامل است و مدت مجازات ایشان هم که ۱۱ سال بود جالب است.در نهایت از آقای بندری و تیم آنها به خاطر درست کردن این اپیزود و چشم انتظار کردن ما برای اپیزود بعدی متشکرم.

  • محمد گفت:

    سلام خسته نباشید
    دمتون گرم از هر نظر همه چیز خوبه
    این کلمه ‘وود وود’ که زیاد هم بکار میبرید فکر نکنم کلمه جالبی باشه و در حد کار حرفه ای شما باشه
    خسته نباشید

    • ناصر گفت:

      سلام
      من معمولا با دقت گوش میدم ولی هرچی به ذهنم فشار آوردم یادم نمیاد که این عبارت رو شنیده باشم.
      می تونید حدود دقیقه اش رو بگید تا دوباره گوش کنم؟

    • مهدی افراسیابی گفت:

      منم با شما موافقم

      وود وود کلمه ی جالب که چه عرض کنم, کاملا زشتیه! 🙂
      امیدوارم آقای بندری این انتقاد من رو بخونن

      • فرشته گفت:

        ????منم یادم نمیاد البته من گاهی الزایمر میگیرم نصف ماجرا همون فرداش یادم میره????شایدم بخاطر اینه که وقتی سخت مشغول کاری هستم گوش میدم نیمی از هوش و حواسم به کار دیگه ست????خلاصه حال ندارم یجا بشینم تنها اپیزودی که دوبار گوش کردم انجلا مرکل????

  • AA گفت:

    علی بندری جان خسته نباشی. اپیزود سرگرم کننده ای بود اما من هیچ main point و هیچ نکته ای که توجه من رو جلب کنه پیدا نکردم. الان هم اومدم که این اپیزود رو ببندم به باد انتقاد ( شوخی میکنم 😉 )
    شما سه نکته ی اصلی را در داستان گنجاده بودی ( حالا منظورم از شما یا خود شماست یا منبع شما که فرقی هم نمیکنه) که هیچ کدوم چیز جالب و نکته داری نبود.
    نکته اول: دوچرخه سواری حرفه ای: من به شخصه نکته خیلی خارق العاده ای در این بخش پیدا نکردم. دیگه نهایت کاری که این بنده خدا کرده بود این بود که تو انتخابی المپیک رفته بود که بعدش هم انتخاب نشد و ادامه نداد و … مقام و مرتبه خیلی خاصی هم کسب نکرده بود. یعنی از این لحاظ خیلی نمیشه این آدم رو متمایز و خاص دونست.
    نکته دوم: گیج زدن: اگر به گیج زدن باشه که نصف کره زمین از جمله خودم داریم گیج میزنیم. این که از این شغل به اون شغل و از این شاخه به اون شاخه پریدن رو ویژگی خاص و عجیب این آدم در نظر بگیریم. باز هم خیلی چشم گیر نیست و از این لحاظ هم نمیشه این آدم رو از آدمها معمولی متمایز کرد.
    نکته سوم: این که طرف ۲۶ تا بانک زده و گیر نیفتاده و شما این رو گذاشتی رو حساب زیرکی و چالاکی این بنده خدا اصلا نتونستی علت و معلول روبه درستی به هم وصل کنی. دلیلش هم خیلی ساده هست. این بنده خدا هر بانکی که میرفته مثلا ۵k تا ۱۰k سرقت میکرده. خب معلومه پلیس و اف بی ای برای همچین سرقت کوچکی وقت و هزینه نمیکنه. پلیس نمیاد ۲۰ هزار دلار هزینه کنه که دزد پنج هزار دلاری گیر بندازه! اگر طرف چند میلیون دلار در یک عملیات سرقت میکرد و میتونست بیش از یک هفته متواری بشه و پیدا نشه، داستان به مراتب جذاب تر بود تا اینکه طرف ۲۶ تا سرقت کنه سرجمع ۱۳۰ هزار دلار بدزده و …
    شاید به این فکر کردین که مجموع این سه نکته باعث پیدایش یک داستان جذاب میشود. خدمتتون عرض کنم که… نه نشد…

  • سجاد گفت:

    بخوام چنل بی رو در حال حاضر برای کسی تعریف کنم میگم پادکستی در مورد افراد بسیار با پتانسیل که ازین پتانسیل در راه خوبی استفاده نکردن.همین این پادکست رو جذاب میکنه،ورزشکار حرفه‌ای که از این کار خسته میشه و کار مورد علاقش کمک به مردم بوده،به جای اینکه کار مددکاری رو ادامه بده میره بانک میزنه تا پولارو بین مردم فقیر پخش کنه.فردی که اگه ازین پتانسیل به خوبی استفاده میکرد و به مردم کمک میرسوند شاید در آینده پدر ترزایی برای خودش میشد ولی به قهقرا رفت.عالی هستید،به شدت لذت بردم.همه‌ی این افراد خود ما هستیم که اگه افسار قانون و عرف و اخلاق از دور گردنمون شل بشه ازشون بدتر نشیم بهتر نمیشیم.

  • مجتبي گفت:

    سلام به تمام دوستان چنل بی
    داستان جالبی بود
    البته که هیجان داستان کم بود اما در کل داستان خوبی بود
    مخصوصا برای ما که از ایران این داستان گوش میدیم و یه سرقت از بانک اونهم به این سادگی خیلی عجیب به نظر میرسه که همین موضوع باعث میشه برای ما این داستان جالب تر هم میشه
    ممنون از همه کسانی که زحمت می کشن

  • طنین گفت:

    خیلی باحال بود ??
    اون قسمت داستان که گفتی یه اسمی اضاف کرد به اخر لیستش ، سین _ب ، سرقت بانک ،
    من داشتم رانندگی میگردم ، تا این و شنیدم بلند گفتم وااااااااای ?? ???
    خلاصه که خیلی صحنه باحالی بود ، بعد که از تب و تاب داستان افتادم یاد قیافه خودم میوفتادم خندم میگرفت ??
    خسته نباشی اقای بندری عزیز ??

  • محمدرضا نجفی گفت:

    سلام آقای بندری
    خسته نباشید، توقع مخاطبان پادکست از شما بالا رفته و این اپیزود به نظرم با کارهای قبلی تیم خوبتون فاصله داشت، سپاس فراوان و به امید کارهای درخشان

  • عاطفه گفت:

    خیلی هم عالی بود…نمیدونم چی دلشون میخواد بشنوند مردم

  • ایلی گفت:

    پس کی این قسمتو میذارید توی تلگرام?

    • علی احمدی گفت:

      خیلی سعی کردم اطرافیان را ترغیب کنم…واقعا فوق العاده اس و خیلی ها باشنیدن ابتدای داستان و صدای راوی ناخواسته تا آخر ماجرا را دنبال میکنن.
      این تقریبا سلیقه ای هست.
      اما جزو کارهای فوق العاده بود که کلی درس داشت و اوج داستان لحظه دستگیری و مرور خاطراتش و اینکه این همه غرور د استعداد تباه میشه هست.

  • حسین گفت:

    سلام. رزیدنت روانپزشکیم. خواستم تشکر کنم که اولش گفتی که «برای کسانی که سابقه اعتیاد دارن» هم مناسب نیست. خیلی کار به جایی بود و نشونه‌ی دقت نظرتونه. همین توصیف‌هایی که توی این اپیزود بود به راحتی می‌تونه باعث لغزش بیماران وابسته‌ای بشه که تحت درمان روانپزشکی برای ترک هستن، به راحتی‌ها، به راحتی. وقتی اولش می‌گی مام میتونیم به بیمارامون آموزش بدیم که ابتدای پادکست (یا فیلم یا آهنگ یا …) رو دقت کن و اگه هشدار داشت، بلافاصله خاموشش کن و فلان کارایی که گفتیم رو بکن و اینا. ینی با این کارتون بخشی از دنیای پیرامون بیمار ما رو امن‌تر می‌کنین براش؛ که بتونه از چیزی که براش بده فاصله‌ش رو بگیره. خلاصه زنده‌باد؛ ادامه‌ش بدین لطفاً 🙂 درباره نظر بچه‌هایی هم که گفتن اپیزود یخی بوده دوس دارم بگم شاید هیجانش کمتر بود، ولی همین هیجان خواستنه این بنده خدا رو فنا کردا 🙂 بنظرم خیلی جای فکر داشت که این جوون چش بود؟ و به جای این زندگی، چه گزینه‌ای بهش پیشنهاد می‌دادیم؟

  • حسین گفت:

    یادم رف از خودتون خیییلی تشکر کنم؛ یه حال خوشی توی پادکستاتون هست که احتمالا ینی حال خوداتون خوبه، صداقت دارین با خودتون، صلح دارین توی خوداتون : ) خلاصه در کنار اینکه کارتون خیلی تمیز و حرفه‌ای و جذابه، یه بوی خوشی هم از گل و گوشه‌ش زده بیرون به نظرم. ایشاالله خرّم باشین و کلی حظ کنین خودتونم مث ما : ) معرفی پادکست؟ بله بله اون رو که حواسم هست؛ همیشه انجام میدم 🙂

  • بهرام گفت:

    سلام
    به نظرم تم جنایی و قتل و مواد مخدر خیلی زیاد شده تو قسمت های اخیر
    کلا دیگه چنل بی آدم رو یاد صفحه حوادث میندازه
    البته هنوز هم خیلی عالی هستین ولی ای کاش داستان هایی با خط داستانی های متفاوت تر رو هم نقل می کردید
    مثلا داستان های بازمانده ها و نجات یافتگان یا کسانی که برای رسیدن به هدف هاشون تلاش کردند هر چند… مثل جنوبگان
    ممنون

  • مسعود گفت:

    با سلام و خسته نباشید خدمت همه دست اندرکاران چنل بی به خصوص جناب بندری عزیز. من حدود ۶ ماهه پادکست های شما را گوش می دم. آقای بندری از نظر فنی نحوه تصویرسازی و تعریف داستاناتون عالیه ازتون تشکر می کنم واقعا با پادکست هاتون اوقات مفید و لذت بخشی را برای من به خصوص در هنگام رانندگی رقم زدید و چیزای زیادی ازش یاد گرفتم. قطعا تنها کاری که از دستم بر اومده تبلیغ کانال شما به دوستان و آشنایان بوده که اونم دریغ نخواهم کرد. ولی یه چنتا پیشنهاد داشتم: ۱- در صورت امکان موضوع یا ژانر هر داستان را به صورت کوچک در زیر عنوان ذکر کنید این کمک می کنه که دوستان پادکست های مورد علاقه اشون را بهتر انتخاب کنند. مثلا نخبگان عضلانی یه داستان کمدی، درام بود به نظر من. ۲- داستان هایی را که به طور زنده روایت کردید کیفیت صدای کمی داره در صورت امکان بهترش کنید.
    ۳- می دونم که سلیقه ها خیلی متفاوته و شما باید سلیقه همه مخاطب ها را در نظر بگیرید ولی شما می تونید یه سیستم لایک و دیسلایک برای هر اپیزود تو سایت قرار دهید که با سلیقه مخاطبینتون بیشتر آشنا بشید.

  • مرتضی گفت:

    تمام این اپیزود زیبا رو در حالی گوش میدادم که سومین روزی بود که با دوچرخه در حال سفر بودم، و این زیبایی و حس و حال داستان رو برام چند برابر جذابتر و دلچسب تر میکرد
    ممنون از تیم چنل بی

  • alireza گفت:

    سلام به تیم خوب چنل بی.من یه فک کنم رکورد سریعترین گوشنده(کسی که گوش میکنه)پادکست ها رو زدم تو کمتر از یک ماه تمام پادکست ها رو گوش کردم.سیر پیشرفت شما خیلی خوب بوده بطوری که شما الآن سبک خودتونو دارید و روز به روز میتونید پیشرفت کنید البته با انتخاب داستان های برگ ریزون به نظرم مهمترین جنبه یک پادکست خوب داستان خوبشه که اگه داستان با جزئیات بیشتر و بهتری عنوان بشه و غافلگیری های بیشتری داشته باشه طوری که گوشنده رو به فکر فرو ببره تاباداستان ارتباط برقرار کنه وخودشو جای شخصیت ها قرار بده قطعا کار خیلی خوبی ارائه میشه.
    یه نقد دیگه که داشتم اینه که من فکر کنم شما با کمبود داستان خوب مواجه هستید چون خیلی دیر به دیر پتدکست بیرون میدید نمیشه شما از داستانهای ایرانی در صورتی که داستان خیلی خوبی باشه استفاده کنید من فک کنم ما داستان خوب کم نداریم.
    ودر آخر از تیم خوبتون و علی الخصوص علی بندری تشکر میکنم

  • سعید گفت:

    اولین بار بود که دوست داشتم زودتر تموم شه و برم به کارام برسم

  • تمام اپیزودهارو گوش کردم. این یکی هم مثل همیشه بسیار عالی.
    موفق و پیروز باشید

  • سپهر آردی گفت:

    نسبت به بقیه داستان های و ماجرای های چنل بی زیاد قوی و جذاب نبود ولی خوب بود و اینکه خواهش داشتم اجرا های زنده رو زود تر اطلاع رسانی کنید من ساکن مشهدم و به شدت مشتاق به شرکت در اجرای زنده تون هستم ولی هر دفعه متاسفانه به دلیل اینکه دیر متوجه شدم موفق نشدم دوس داشتم نخبگان عضلانی رو در اجرای زنده با دیگر دوستان گوش میدادم پیشنهادی هم که داشتم این بود که فک میکنم داستان های ترسناک و واقعی هم جذاب باشه و تنوعی در نوع کار میشه چون من تمام پادکست هارو شنیدم به نظرم موضوع ها حالا قابل پیشبینی شده و تکراریه و داستان های ترسناک تنوع ایجاد میکنه مرسی از تلاشتون و میدونم چه قدر این کار سخت و زمانبره ممنون که برای گوش های ما ارزش قائل هستین

  • Reza گفت:

    داستان و روایتش شاید جزو بهترین کارهای آقای بندی نبوده باشه اما سزاوار این همه کامنت منفی هم نبود. به این دقت کنید که چطور بی انگیزگی یک آدم با استعداد رو نابود میکنه. و چطور وقتی ارزشهای درونی و موفقیت و دستاوردهای بیرونی بچه مون رو به اشتباه با هم یکی فرض میکنیم و به اون القا میکنیم تو قهرمان و بهترینی، در واقع داریم اون رو بی انگیزه میکنیم. راه حل اینه که بجای تمرکز روی نتیجه یا برتری های شاخصش، تلاش بچه رو ستایش کنیم. همه دور و برمون دیدیم افرادی که بسیار با هوش بودند اما الان سردرگم و بی انگیزه و خود ویرانگر و شاید در دام اعتیاد هستند.

  • گقانی گفت:

    جالب بود ولی زیاد هیجان نداشت.

  • سمی گفت:

    من از اولین ها هستم. هر اپیزود بیشتر سه‌یا چهار بار گوش دادم.. این یکی واقعا بی نمک‌بود.. بی هیجان، بی سر و‌ ته ، بدون جزییات ، یکبار دیگه سیلک رود و گوش بده !!!! الان چه نکته ای داشت برای یکساعت!!! جشاید یکم باید خاص تر بشه ، توقع قطعا ازتون زیاد شده…نکنه بیافتی سر ‌پایینی ..

  • بیتا گفت:

    با تشکر از پادکست های زیباتون. میخواستم بگم تلفظ لغت southern رو تو دیکشنری چک کنید اشتباه تلفظش میکنین.

  • سید حسین رزاز گفت:

    داستان تام داستان زندگی همه اونایی که از زندگی خودشون و از کاری که میکنن راضی نیستن که تو ایران هم کم نداریم از این دست. منتها فرق اصلیش اینه که تام یه آدم جسور بود که واقعیت رو قبول کرده بود و رفته سراغ علاقه اش ولی متاسفانه علاقه ای که اونو به بیراهه کشوند. قبول دارم که جذابیت این اپیزود مثل اپیزود قبلش نبود اما خوبه که یه همچیت موضوعاتی هم برای پادکست انتخاب بشه. من رو که به فکر فرو برد.
    ممنون از علی بندری عزیز و تیم فوق العاده اش.

  • الهام گفت:

    بنظرم خیلی عالی بود، ممنون از اقای بندری.

  • مریم گفت:

    رو مخ هستی علی بندری، رو مخ!

  • محسن گفت:

    درود بر علی بندری عزیز و تیم خوبش.
    من تازه با با پدیده ای به نام پادکست آشنا شدم. درحقیقت میشه گفت چنل بی منو با این دنیای جدید شنیداری پیوند زد. واقعا معتادش شدم و پادکست های دیگه رو هم دارم امتحان میکنم. این اپیزود هم سومین موردی بود که گوش میکردم. کامنتا رو که خوندم دیدم خیلی نظرات منفی منعکس شده و اکثرا هم اونایی هستن که از خیلی وقت پیش دنبال کننده هستند. یعنی احتمالا اینقدر توقعات بالا رفته که شنونده ها هر دفعه منتظرن یه آسی رو کنی! ولی به نظرم این حجم انرژی منفی اصلا انصاف نیست، درضمن این اپیزود اگه به زعم بعضی هیجان و جذابیت کمی داشت درعوض کلی درس و حرف برا گفتن داشت. داستان تام میتونه داستان زندگی هر کدوم از ما باشه، همه ما یه رویاهایی داریم. ولی آخرش ما کجاییم و رویاهامون کجا!
    یه نکته ای هم می خواستم اشاره کنم. وقتی تامی اون دوچرخه دست دومو می خره راجع به یه تقارن خوشمزه و بامزه توضیح دادی و اینکه یه دوچرخه سازی هست به نام Steelman یعنی کسی که با آهن و فولاد کار می کنه و یه دزدی هم هست که اسمش Justice هست به نام عدالت و این تقارن جالبی بود از نظرش. درحالیکه به نظرم میشد Steelman رو بصورت Stealman تلفظ و تفسیر کنی یعنی یه دوچرخه سازی که بر خلاف اسمش که به معنی دزده کار شرافت مندانه ای داره و دزدی هم هست که برخلاف اسمش که عدالت نام داره به بانک دستبرد میزنه!

  • فرشته گفت:

    دقت کردین تو اکثر اپیزودها یجایی پای مواد به میون میاد????اقا فک کنم گرفتم من چرا معروف نشدم????اصلا از دود و دم خوشم نمیاد متاسفانه ????????

  • مهرداد گفت:

    سلام stealman معنی سارق هم میده طنزش در این بوده

  • Farhad گفت:

    سلام علی آقای بندری
    فکر کنم دوچرخه پدال نداره و اون اسمش رکابه… دوچرخه سوارا رکاب میزنن نه پدال … هر بار که می گفتی پدال با خودم می گفتم رکاب نه پدال.
    ببخشید باید می گفتم
    دمت گرم

  • هستی گفت:

    برخلاف نظر بعضی دوستان که گفتن خسته کننده بود من این اپیزود رو واقعا دوست داشتم خصوصا این حس بی هدف و شاخه به شاخه پریدن حسیه که خودمم درکش میکنم شاید من هم از نسل x باشم :))

  • اشکان گفت:

    سلام ، عالی بود ، مثل همیشه بیان بی نظیر بود
    باید عادت کنیم همه چیز رو گوش کنیم
    خدارو شکر که گوش دادن به پادکست انتخابیه ، دوستان منتقد انتخاب کنید ، دوست نداشتین گوش نکنید ، فکر نکنم اجباری باشه ، هر موضوعی مخاطب خاص خودش رو داره .
    با تشکر از علی بندری
    برزگترین ایراد چنل بی ، اعتیاد مخاطبین به شنیدن پادکست هاشه .

  • ثنا گفت:

    سلام،چرا این اپیزود توی گوگل پادکست نیست؟

  • سجاد کریمی گفت:

    عالی آقا علی
    مخصوصا اواخر داستان وقتی پلیس دستگیرش میکنه و رو آسفالت می خوابوننش، دلیل گریه کردنش خیلی روانشناسی عمیقی داشت، خیلی تاثیرگذار بود
    دمت گرم

  • حمید گفت:

    عالی واقعا.صداتون آرامشه علی جان.ممنون از کار با کیفیت که معتادت شدم

  • پیمان گفت:

    بسیار زیبا و مثل همیشه عالی و کامل خدا قوت

  • میم گفت:

    بسیار جالب و عالی، دست شما درد نکنه! ????

دیدگاهتان را بنویسید