حقیقتی که کسی که به شما نخواهد گفت
شما آرزو دارید که چیزی خلق کنید که دیده شود. یعنی هم باز شود هم دیده شود هم پسندیده شود. فیلمی بسازید که چند میلیون نفر ببینند. کتابی بنویسید که ده بار چاپ شود. شبها با این آرزو میخوابید و روزها با این رویا کار میکنید. بالاخره موفق میشوید و خودتان را به ثبت میرسانید. حالا اثر شما آن بیرون است. روی دکه یا پشت ویترین یا روی میز تهیهکننده. اما اتفاقی که انتظارش را داشتید هنوز نیفتاده. یک نفر از خواب بیدارتان میکند که بخش اصلی کارتان تازه شروع شده. باید دوره بیفتید و دربارهاش حرف بزنید. مصاحبه پشت مصاحبه. سخنرانی پشت سخنرانی. چون فیلم و کتاب و موزیک خودشان نمیتوانند خودشان را بفروشانند. شما باید الان کت هنرمندی را دربیاورید، لباس فروشندگی بپوشید و بزنید به جاده. برای خودناشرها اوضاع گاهی سختتر هم هست. چون بالاخره ناشر و استودیو ممکن است اگر بخواهند بتوانند بخشی از توان تبلیغاتیشان را بگذارند پشت اثری که منتشر کردهاند. اما کار برای خودناشرها سختتر است.
مثل بسیاری دیگر از کارهای مشابه، پادکستساز هم به عنوان یک خودناشر باید بخش قابل توجهی از وقتش را بگذارد روی ترویج و شناساندن کار. این لزوماً و برای همه بخش لذتبخش کار نیست. خیلی از فیلمسازها و نویسندهها هم از اینکه مدام از این برنامهی تلویزیونی به آن پادکست بروند و حرفها و شوخیهای از پیشآمادهشدهای را تکرار کنند بیزارند. اما این بخشی از معاملهاست. کتاب خوب خودش کشف نمیشود. پادکست خوب را هم کسی شانسی پیدا نمیکند. یعنی میکنند ولی اگر شما به امید شنوندههای گذری بنشینی ممکن است هیچوقت نتوانی آنقدری که دوست داری شنونده پیدا کنی. یکی از اولین چیزهای ناراحتکنندهای که من بعد از پادکستساز شدن یاد گرفتم همین بود که باید بخشی از وقتم را بگذارم برای شناساندن کارم به بقیه و پیداکردن شنونده. گاهی حتی بیشتر از وقتی که برای ساختن پادکست میگذارم. شوربختانه. این را من البته کمی دیر فهمیدم ولی از وقتی که فهمیدمش سریع دستبهکار شدم. تمرکزم هم روی توییتر بود.
گاهی فکر میکنم شاید اگر من قبل از اینکه پادکست بسازم در توییتر نبودم الان توییتر شبکهی اجتماعی اصلی پادکستهای فارسی نبود. من چهار ماه اول را تفریحی پادکست ساختم. از اوت تا دسامبر ۲۰۱۵. در این مدت پادکست فقط روی ناملیک بود، بلاگی در کار نبود و حساب کاربریای هم در شبکههای اجتماعی نداشتم. در سه ماه اول که شش اپیزود اول ساخته شد میکروفونی هم در کار نبود و پادکست را با موبایل ضبط میکردم. قبل از ضبط هفتمین اپیزود میکروفون خریدم و کمی بعدش آخرین هفتهی سال ۲۰۱۵ را به ارزیابی و تصمیمگیری دربارهی پادکست گذراندم و از اول ۲۰۱۶ پادکست چنلبی حساب توییتر داشت. یک سؤال منطقی در این مرحله این است که خب چرا توییتر؟
واقعاً چرا توییتر؟
چون من از شش سال قبلش کاربر توییتر بودم، فضای توییتر فارسی را میشناختم و هر چند توییترم شخصی و خصوصی بود ولی بلد بودم چطوری توییت کنم. راحت بودم با توییتر. وقتی که این کار را می کردم البته به این چیزها فکر نکردم. اینستاگرام نداشتم، اهل فیسبوک نبودم و از تلگرام هم خوشم نمیآمد. برای همین برایم طبیعی بود که همانجایی دربارهی پادکستم حرف بزنم که دربارهی بقیهی چیزها حرف میزنم.
توییتر چنلبی در زمان انتشار این پست کمی کمتر از ۲۰ هزار دنبالکننده دارد. این تعداد فالوئر به این معنی نیست که من در اداره کردن توییترم موفق بودهام. من در توییتر پادکست تقریباً همیشه خودم بودهام و از وقتی هم که تعداد خوانندههای توییتها زیاد شد سعی کردم ازش به عنوان کانالی برای معرفی پادکستهای دیگری که میشنیدم و دوست داشتم استفاده کنم. از دل همین توییتها کمکم ایدهی خبرنامهی پادکستهای پیشنهادی چنلبی هم درآمد.
ضررهای توییتر
بعد از چند سال حضور فعال در توییتر الان نزدیک یک سال است که من در توییتر فعال نیستم. حساب شخصی را ماه به ماه لاگین نمیکنم و با حساب پادکست هم نهایتاً یک یا دو روز یک بار. یکی از دلایلش هم این است که دل دادن به بازی توییتر آدم را واکنشی میکند. من ترجیح میدهم آدمی باشم که وقت و انرژیام را روی چیزهایی بگذارم که خودم انتخاب میکنم. چیزهایی که با انجام دادنشان میتوانم قطار را کمی جلوتر ببرم. محیط توییتر تحریکم میکند به رفتارهای واکنشی. یکهو میبینم ساعت شده یک صبح و من دو ساعت است دارم جواب میدهم. آن وقت باید خسته و ناراحت بروم به رختخواب و فکر کنم اگر به جای این کارهای واکنشی چیزی نوشته بودم یا خوانده بودم الان خوشحالتر نبودم؟
توییتر چنلبی البته همیشه از پادکست کوچکتر بوده و فکر هم نمیکنم پادکستی که از توییتر سازندهاش کمتر مخاطب داشتهباشد در مسیر درستی باشد. ولی در مراحل اول، توییتر کمک بزرگی به شناختهشدن چنلبی کرد. یک سال بعد از راهاندازی توییتر چنلبی کمی بیشتر از ۸۰۰ دنبالکننده داشت. تخمین من از تعداد شنوندهی پادکست در آن مقطع حدود هشت هزار نفر بود. کمپین حمایت از چنلبی در همان مقطع اجرا شد. همان موقع هم بود که من مزهی اولین حرفهای آزاردهندهی پشت سر پادکست و خودم به عنوان سازندهاش را چشیدم. آن موقع پوستم زیادی نازک بود و خیلی ناراحت شدم. الان هم البته پوستم به اندازهی کافی کلفت نیست. ولی حداقل حواسم به این نقطهی ضعفم هست.
پبشنهادهای من دربارهی توییتر و پادکست
حالا بعد از این سه سال یک مقداری تجربه پیدا کردهام که فکر میکنم نوشتنشان، هم برای خودم خوب است هم ممکن است به درد دیگران بخورد. طبعاً اینها نظرات من است و احتمال غلط بودنشان هم کم نیست. هیچ بعید نیست که من یک سال دیگر اصلاً نظرم عوض شود. اما خب اصلاً یکی از انگیزههای اصلی من برای نوشتن این چیزها همین ثبتکردن و امکانپذیر کردن ارزیابیهای آینده است.
و اما پیشنهادهای من برای حساب توییتر پادکستها
۱. قبل از اینکه پادکستتان را منتشر کنید برایش حساب توییتر باز نکنین. شما کریستوفر نولان نیستین. کسی منتظر شاهکار شما نیست. توییت کردن هم مجانی نیست. وقت و منابع محدودتان را بگذارید روی ساختن بهترین پادکستی که میتوانید بسازید. چند اپیزود که ساختین شروع کنین به سر و صدا کردن در توییتر. اینطوری آدمهایی هم که اسمتان را میشنوند چیزی دارند که کیفیتش را بسنجند. تا قبل از آن نیازی به اطلاعرسانی نیست. اصلاً اطلاعاتی نیست که لازم باشد رسانده شود.
۲. روی بازخوردها و کامنتهایی که در توییتر میگیرید حساب زیادی باز نکنید. بعداً دربارهی اهمیت این بازخوردها در مرحلهی اول کار بیشتر مینویسم. ولی برای کسی که به سیستم دفاعی مستحکم در برابر این حملهها مجهز نیست یکی دو نظر منفی ممکن است خیلی گران تمام شود. هم برای خودش هم برای پادکستش.
۳. اداره کردن توییتر یک مهارت است. ربط مستقیمی هم به مهارت پادکستسازی ندارد. شما ممکن است پادکستساز خوبی باشید ولی کارتان در توییتر نگیرد. اگر دیدید اوضاع به این سمت میرود زود رهایش کنید. یادتان نرود که کار اصلی شما پادکستساختن است. توییتر قرار بوده که کمکتان کند. توییتر آچار شماست. اگر کارتان را راه نینداخت عوضش کنید.
۴. تصمیمهای مهم پادکست را خودتان بگیرید و برایش نظرسنجی توییتری نگذارید. شما به عنوان خالق یا مدیر پادکست موظفید که یک تصمیمهایی بگیرید و مسئولید که بهترین تصمیم را بگیرید. کاری را که بر عهدهی شماست به کسی که نه میشناسیدنش نه پسفردا میتوانید بازخواستش کنید نسپارید. (مگر اینکه از همین حالا دنبال شریک تقصیر برای شکست احتمالی بگردید که در آن صورت خب اصلاً بهتر است پروژهی پادکست را بگذارید برای وقت بهتری.)
۵. در حباب توییتر پادکستی گیر نکنید. کلی ادم هست که محتوای فارسی مصرف میکند و میتواند شنوندهی پادکست شما باشد. خودتان را محدود به دنبالکنندههای توییتر این پادکست و آن حساب پر فالوئر نکنید. اگر دربارهی سنجاققفلی پادکست ساختهاید بروید دنبال کسانی که اصلاً پادکست نمیشنوند. رفتن سر وقت شنوندههای پادکست سوزن تهگرد ممکن است اولش خیلی وسوسهکننده باشد ولی راه بهینهای نیست. شما بروید دنبال آن اکثریتی که تا حالا هیچ پادکست نشنیدهاند و از بین آنها برای پادکستتان شنونده پیدا کنید. پادکستشنوها خودشان پیدایتان میکنند.
خلاصه اینکه شما به عنوان پادکستساز باید بدون خجالت و با تمام قوا پادکستتان را تبلیغ و ترویج کنید. نه اینکه دوستانتان را با یادآوری پادکستتان در مهمانی معذب کنید، بلکه گوش به زنگ باشید و هرجا کسی را دیدید که میتوانست شنوندهی شما باشد پادکست را بهش معرفی کنید و کمکش کنید یک اپیزود را بشنود. حالا دربارهی اینکه وقتی هدف شناسایی شد چطور باید پادکست را بهش معرفی کرد بعداً حرف میزنیم. این پست بیشتر دربارهی تجربهی من در ادارهی توییتر پادکست چنلبی بود.
نویسنده: علی بندری
بسیار بسیار سپاسگزارم از اینکه انسانیت را پاس می دارید و تجربه هایتان را در اختیار همه و حتا رقیبان احتمالی می گذارید. این نشان اعتماد شما به کارتان است که اعتمادی درست است.
علی بندری خیلی مردییییییییییییییی
متشکرم جناب بندری.نوع نقل و جذبه کست شما، من رو به تولید و یاد گیری در این حیطه تشویق کرد.دوست دار شما
کهنسال
سلام و تشکر از صداقت کلام شما آقای بندری، بنظرم اگر پادکست در سایت های social منتشر شود کم کم شناخته میشه، البته نه هر social network ، رسانه های اجتماعی صوتی که مردم به شنیدن صدا علاقه مندن مناسب هست. بنظرم پروفایل اف ام باکس کاره social media رو برای من می کنه، چون مخاطبم به شنیدن فایل های صوتی علاقه مند هست. میتونید یک نگاهی بندازید https://www.fmbox.ir/explore
تشکر چنل بی
خیلی ممنون که تجربه های ارزشمند خودتان رو با ما در میان میگذارید و بسی امیدوار شدم در این راه
من پادکست ساختم اما نمیدونم در کجا منتشر کنم ک مخصوص همین باشه و بعد ها ب درآمدزایی برسم از پادکست. برنامه ای بهم معرفی کنید
بچها کسی هست اینجا ک پادکست گرفته باشه ؟ میخام معرفی کنیمهمدیگه رو
سلام
من به تازگی پادکستی با موضوع آدمها و کسب و کارشون رو شروع کردم به اسم (آنان) در کست باکس منتشر کردم
https://castbox.fm/episode/دوم–الی-و-ایمان—قسمت-دوم-id5305541-id679838284?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D8%AF%D9%88%D9%85-%20%D8%A7%D9%84%DB%8C%20%D9%88%20%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%20-%20%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA%20%D8%AF%D9%88%D9%85-CastBox_FM