ترجمه: مهران مرندی | منبع: سیتیزن
فابین نرتسه ۷۱ ساله، مقام سابق رواندایی است که متهم به اعزام گروهی از شبه نظامیان هوتو برای قتلعام اهالی توتسی در منطقه کاگالی است. هماکنون دادگاه جنایت جنگی بر علیه او به همین اتهام در شهر بروکسل در حال برگزاری است که پیشبینی میشود این دادگاه تا اواسط دسامبر (اواخر آذر ماه) ادامه پیدا کند.
ماجرای نسل کشی رواندا به آوریل سال ۱۹۹۴ باز میگردد، گفته میشود در جریان این نسل کشی خونبار بیش از ۸۰۰ هزار نفر از اهالی توتسی رواندا کشته شدند. گزارش این ماجرای غمانگیز را در اپیزود ۱۴ چنلبی “نسلکشی رواندا” تعریف کردیم.
در جریان این نسلکشی فابرین نرتسه یکی از مقامات محلی کاگالی بود، او متهم است در جریان این نسلکشی دست داشته و گروهی از شبه نظامیان را تحت هدایت خود داشته. اتهاماتی که البته نرتسه آنها را رد میکند.
روز جمعه در اولین جلسه دادگاه رجین باترگو ۴۱ ساله به همراه برادر ۳۷ سالهاش امانوئل نکاکا، خواهر و برادری که از این نسلکشی جان سالم به در برده بودند حاضر شدند و برعلیه نرتسه شهادت دادند، آنها روایت خود از آنچه که ۲۵ سال پیش به آنها گذشت را تعریف کردند.
این ماجرا مربوط به نهم آوریل ۱۹۹۴ بود، درست سه روز بعد از ترور جووینال هابیاریمانا رئیسجمهور وقت رواندا که مرگ او جرقه شعلهور شدن آتش خشم این نسلکشی بود.
زمانی که این خواهر و برادر به همراه خانواده خود در حال حرکت به سمت پناهگاه سازمان ملل بودند باترگو ۱۶ ساله و برادرش نکاکا ۱۱ سال داشت، باترگو در شهادت خود برای دادگاه تعریف کرد که شب قبل از آن روز، شبه نظامیان هوتو خانهای که آنها در آن زندگی میکردند را غارت کردند، این خانه متعلق به عمو و زن عموی بلژیکی آنها بود، شبه نظامیان هوتو بعد از غارت خانه تهدید کرده بودند که وقتی برگردند همه آنها را خواهند کشت، این شبهنظامیان در نهایت وقتی که این خواهر و برادر و خانوادهشان در حال ترک آن محل به وسیله ماشین عمویشان بودند سر رسیدند و آنها را از ماشین پیاده کردند و روی زمین خواباندند، درحالی که با میلههای فولادی که در دست داشتند، آنها را میزدند.
پس از مدتی این خانواده را به همراه یک گروه کوچک دیگر از هوتوها به پشت یکی از خانههای آن اطراف بردند و در دو ردیف به صف کردند، باترگو در ردیف دوم و درست پشت عمو و زنعمویش قرار داشت.
نکاکا برای دادگاه تعریف کرد که چطور به سربازها التماس میکردند که بگذارند آنها زنده بمانند، ولی هیچ رحمی در وجود آن گروه شبه نظامی وجود نداشت، یکی از سربازها در جواب این التماسها گفته بود “ما هیچ کدام از شماها را باقی نمیگذاریم، به هیچ سوسکی رحم نمیکنیم” و سپس به زن عموی او شلیک کرد.
باترگو در این لحظه از وحشت روی زمین دراز کشید و همزمان شبه نظامیان آنها را به رگبار بستند. هوتوها به هر کسی که فکر میکردند زنده مانده شلیک میکردند پس از مدتی سکوت آنجا را فرا گرفت، در این حادثه ۱۰ نفر کشته شدند و تلی از جنازه افرادی که بسیاری از آنها اقوام یکدیگر بودند باقی ماند، پس از چند دقیقه باترگو که هنوز روی زمین دراز کشیده بود بلند شد و شروع به دویدن کرد برادر کوچکترش هم که زیر جسد یک فرد دیگر زنده مانده بود با دیدن خواهرش بلند شد و پشت سر او شروع به دویدن کرد.
نکاکا برای دادگاه توضیح داد که وقتی آنها به رگبار بسته شدند بدن پسر عمویش روی او افتاد و چون خون زیادی از کشتهشدگان جاری شده بود سربازها فکر کردند او هم مرده.
این دو کودک وحشتزده، با ناامیدی درب خانههای اطراف را برای درخواست کمک میزدند ولی کسی در آن خانهها باقی نمانده بود و سرانجام آن شب را در یک توالت عمومی گذراندند، باترگو در دادگاه اظهار کرد روز بعد نرتسه را دیده که به همراه تعدادی از همان شبه نظامیان وارد خانه عموی او شده بودند، در حالی که به نظر میرسید به دنبال این دو کودک میگردند.