Skip to main content
ترجمه: زهرا مدرس    |    واشینگتن‌پست
ینس سورینگ و الیزابت هیسوم، عشاق و هم‌کلاسی‌های سابق در دانشگاه ویرجینیا که چند دهه قبل به قتل وحشیانه والدین الیزابت محکوم شده بودند، از زندان آزاد شدند. ماجرای ینس و الیزابت را در اپیزود ۱۰ چنل‌بی تعریف کردیم. (اگر این اپیزود را نشنیده‌اید توصیه‌ی ما این است که اول آن را بشنوید و بعد ادامه‌ی این خبر را بخوانید.)
با این تصمیم غیرمنتظره که روز دوشنبه توسط هیئت عفو مشروط ویرجینیا گرفته‌شد، پایان کوبنده‌ی ماجرای قتل مرموز سال ۱۹۸۵ رقم خورد؛ قتلی که در زمان خودش، ایالت را در شوک فرو برد و توجه افکار عمومی را جلب کرد، مدت‌ها پیش از این که تلویزیون و رسانه‌ها جرایم هولناک را به اتفاقات عادی و روزمره تبدیل کنند.
سورینگ و هیسوم به مقامات مهاجرت فدرال واگذار می‌شوند. سورینگ، فرزند یک دیپلمات آلمانی، به زادگاهش بازگردانده می‌شود. و هیسوم به عنوان یک شهروند کانادایی به همان جا مسترد می‌شود.
فیلیس ورکمن، از بستگان هیسوم که بارها او را در زندان ملاقات کرده، گفت «او به زودی یک پرنده آزاد خواهد بود و این فوق‌العاده است. او این آزادی را به دست آورده است. الیزابت یک زندانی نمونه بود و همین طور ینس. درست به موقع بود و این کار خداست.»
دفتر فرماندار رالف نورثم این تصمیم را تایید کرد. در بیانیه تاکید شده، فرماندار با درخواست عفو کامل سورینگ مخالفت کرده اما به تصمیم هیئت عفو مشروط مبنی بر آزادی هر دو نفر آن‌ها احترام می‌گذارد.
«فرماندار از رای هیئت عفو مشروط برای تحویل الیزابت هیسوم و ینس سورینگ به مقامات اعمال مهاجرت و گمرک ایالات متحده (ICE) آگاه شد. پس از آن، این دو برای همیشه از ایالات متحده خارج می‌شوند و قادر به بازگشت نخواهند بود،» در ادامه نوشته شده است «فرماندار نورثم به تخصص هیئت عفو مشروط احترام می‌گذارد و از تلاش آن‌ها در این مورد و سایر پرونده‌ها قدردانی می‌کند.»
استیو روزنفلید، وکیلی که سال‌ها به طور داوطلبانه از سورینگ دفاع کرده است، گفت هنوز با سورینگ صحبت نکرده و جزئیاتی در اختیار ندارد.
ینس سورینگ و الیزابت هیسوم
سورینگ و هیسوم در دانشگاه ویرجینیا تحصیل می‌کردند. سال ۱۹۸۵، آن‌ها دو دانشجوی نمونه و زوج نامتعارف دانشگاه بودند – الیزابت با زیبایی فریبنده و سابقه مصرف مواد مخدر، ینس یک نرد به تمام معنا با عینک ته‌استکانی – که والدین هیسوم به قتل رسیدند.
اجساد درک هیسوم، ۷۲ ساله و مدیر بازنشسته صنابع فولاد، و همسرش نانسی، هنرمند برجسته و ۵۳ ساله، قطعه قطعه و تقریبا با سرهای بریده در خانه‌شان پیدا شد. ابتدا کسی سورینگ و هیسوم که آن زمان ۱۸ و ۲۰ ساله بودند، مشکوک نشده بود. اما ماه‌ها بعد با ادامه تحقیقات و نزدیک شدن بازرس‌ها، از کشور فرار کردند.
سرانجام آن‌ها در لندن دستگیر شدند. سورینگ اعتراف کرد، زمانی که هیسوم در هتلی در جورج‌تاون منتظر او بوده، والدین الیزابت را به قتل رسانده است. او بعدا گفته خود را تکذیب کرد و گفت در واقع او کسی بوده که در هتل منتظر مانده و هیسوم مرتکب قتل شده است. او توضیح داد، اعتراف اولیه‌ش تلاشی برای حفاظت از هیسوم در برابر صندلی برقی اعدام بوده است؛ چرا که به اشتباه باور داشته به خاطر موقعیت پدرش از مصونیت دیپلماتیک برخوردار است.
سال ۱۹۹۰، او در یک محاکمه جنجالی که توجه رسانه‌های بین‌المللی را جلب کرد و توسط تلویزیون های محلی نعل‌به‌نعل پوشش داده می‌شد، محکوم شد.
هیسوم که اکنون ۵۵ ساله است، با توجه به این ادعا که در برنامه‌ریزی قتل‌ها دست داشته اما مرتکب قتل نشده، مجرم شناخته شد. او به ۹۰ سال حبس در مرکز تادیبی زنان فلووانا در نزدیکی شهر شارلوتزویل محکوم شد. همه این سال‌ها او مدعی بود که سورینگ به تنهایی مرتکب قتل شده است.
 Elizabeth Haysom الیزابت هیسوم
سورینگ، اکنون ۵۳ سال دارد و با دو حکم حبس ابد در مرکز تادیبی باکینگهام شهر دیلوین به سر می‌برد. او با نوشتن مجموعه کتاب‌های مقبول و تحسین‌شده در مورد پرونده خود، تغییر دینش به کاتولیک و اصلاحات زندان توانست مورد توجه قرار بگیرد. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان، مارتین شین بازیگر و اسقف کاتولیک ریچموند برای آزادی او فشار آوردند.
Jens Soering ینس سورینگ
حامیان او مدت‌هاست سوالاتی در مورد پرونده او دارند که هرگز از سوی وکیل اصلی او مطرح نشد. وکیل سابق سورینگ که مشخص شد در طول محاکمه از اختلال روانی رنج می‌برده، بعدها از کار برکنار شد.
آن‌ها به این نکته اشاره کردند که سورینگ در شرح برخی جزییات صحنه جرم اشتباه کرده است، از جمله محل قرار گرفتن اجساد و لباس نانسی هیسوم. اما روایت الیزابت هیسوم – او گفته بود سورینگ در حالی که از روپوشش خون می‌چکید، فرار کرده بود و او ماشین را با کوکاکولا تمیز کرده- با شرایطی که ماشین اجاره‌ای بازگردانده شد، هم‌خوانی ندارد. در نهایت، با وجود رد خونین کفش زنانه، دادستان‌ها روی رد یک جوراب خونی تمرکز کردند – مدرکی که مدافعان سورینگ آن را «به درد نخور» می‌دانند.
سال ۲۰۰۹، سورینگ در شرف آزادی بود. با فشار سفارت آلمان و اسقف کاتولیک ریچموند، والتر سالیوان، فرماندار وقت، تیم کین با انتقال سورینگ به زندان آلمان موافقت کرد. جایی که او می‌توانست پس از دو سال آزاد شود. اما شورش و جنجالی در گرفت و جانشین کین، رابرت اف. مک‌دانل ورق را برگرداند.
سال ۲۰۱۶، حمایت از سورینگ با پخش یک مستند آلمانی به نام «وعده» (The Promise) از سر گرفته شد. در این مستند نشان داده می‌شود، هیسوم با کمک یک یا دو فروشنده مواد مخدر مرتکب قتل شده است. و گفته می‌شود، انگیزه او از قتل سو استفاده جنسی مادرش از او بوده است.
هم‌چنین همان سال، تجزیه و تحلیل‌های جدید نشان داد مردی به غیر از سورینگ با گروه خونی O در خانه هیسوم‌ها حضور داشته است. پیش از این، به جز رد جوراب، این خون تنها مدرک فیزیکی موجود برای ارتباط سورینگ با قتل‌ها به شمار می‌رفت.
نتیجه آزمایش DNA افراد بیشتری را به مرور پرونده و درخواست عفو از فرماندار وقت، تری مک‌الیف وادار کرد. افرادی چون چاک رید، معاون سابق کلانتر شهرستان بدفورد که ابتدا مسئول پرونده بود؛ مری کلی تیت، مدیر موسسه دانشگاه ریچموند با هدف فعالیت در حوزه بی‌گناهی حقیقی؛ کلانتر شهرستان آلبمارل، چیپ هاردینگ و معاون بازنشسته او، ریچارد هادسن.
هاردینگ و هادسن هزاران ساعت را به بررسی مجدد این پرونده اختصاص دادند، مانند ردیابی هم اتاقی ها و دوستان سابق این دو نفر.
در نهایت، هیئت عفو مشروط با عفو کامل موافقت نکرد. آن‌ها در بیانیه ادعای بی‌گناهی سورینگ را “فاقد ارزش” عنوان کردند. اما از آن‌جا که به نظر نمی‌رسد این دو متخلف تهدیدی برای جامعه باشند، پیشنهاد عفو مشروط برای‌شان صادر شد. اگرچه در تمام این سال ها هیسوم و سورینگ به عنوان زندانیان نمونه معرفی می‌شدند، اما بارها تقاضای عفو مشروط این دو رد شده است.
هیئت عفو مشروط تاکید کرد، آزادی سورینگ و هیسوم با توجه به «جوان بودن آن دو در زمان ارتکاب جرم، تعدیل نهادی و مدت زمان حبس آن‌ها، تصمیم مناسبی بوده است.»
برنادت فابر، یکی از وفادارترین حامیان سورینگ در آلمان به دوستانش نوشت «بیش از ده سال پس از مدرک DNA در سپتامبر ۲۰۰۹، ده سال پس از تلاش‌های تیم کین برای بازگرداندن او در ژانویه ۲۰۱۰، و دقیقا سی سال پس از فروپاشی دیوار برلین… بالاخره حصر ینس هم به پایان رسید!»
هیسوم اخیرا به ورکمن، عموزاده‌ش، نوشته بود که ممکن است سورینگ آزاد شود اما این تصمیم او را سخت به زمین می‌زند. او گفته فقط گیج و متحیر شده و در گفتگویی تلفنی با ورکمن کاملا شوکه بوده است.
او در مورد هیسوم گفت، او جایی برای رفتن دارد و قطعا کارآمد خواهد بود، شاید برای ترجمه خط بریل، مهارتی که در زندان یادگرفته است. ورکمن تاکید کرد «او فوق العاده است و برای جامعه مفید و مهم خواهد بود.»

۱۲ دیدگاه

  • Alef.B گفت:

    خداروشکرررر، امیدوارم راس اولبریک هم آزاد بشه ????????

  • مجتبی گفت:

    این داستان خیلی من رو مشغول به خودش کرد. فکر‌ کنم دو و نیم سال پیش گوشش کردم ولی بعضی مواقع یادش میفتم
    حتی ۲،۳ بار خوابش (!) رو دیده بودم!

  • فاطمه گفت:

    با آزاد شدنشون برای همیشه این سوال باقی خواهد موند که بالاخره قاتل کی بوده؟!و جریان واقعی چی بوده؟!و هدف قاتل یا قاتلین چی بوده؟!

  • حجت رادمهر گفت:

    مثل همیشه داستانتون فوق العاده بود ، به امید دادخواهی برای کل زندانیان دنیا

  • نسرین گفت:

    شاید بهتر بود بعد از این آزادی این پادکست رو ضبط میکردن، چون من که بهش گوش کردم با توجه به اینکه هیچیش معلوم نشد فقط برام وقت تلف کردن بود و خیلی بیخود بود!

    • فرشید گفت:

      مشخصه از اون دسته آدم های منفی هستی که بزرگترین لذت برات نادیده گرفتن تلاش دیگران هست. در ضمن مجبور نیستی پادکست های چنل بی رو گوش کنی و بهتره وقت عزیزت رو با دیدن سریال های تلویزیون و ماهواره رو تلف کنی.

    • افشین گفت:

      اتفاقا همه جذابیتش به همین بود. واقعا مشخص نشد آخز قاتل کیه. دادگاه نتونست تشخیص بده همه اش تو شک و شبه است بعد میخواد این رادی همه سر و ته ماجرا رو در بیاره!؟
      من بیشتر خوشحالم این داستان هایی که کسی دنبالش نمیره این کانال دنبالش رفته

    • آتوسا گفت:

      خب این فیلم نیست ک داستان پایان بندی مشهص داشته باشه، این ی زندگی واقعیه.
      هزاران قتل انجام شده در دنیا ک هنوز مشخص نیست ک قاتل کی بوده، شما هم اگر ب پایان بنذی اهمیت میدید فیلم ببینید و روایت های زندگی واقعی رو بیهیال بشید تا وقتتون تلف نشه، و درباره زحمت دیگران هم درست اظهار نظر کنید، این داستان برای سلایق مختلف ساخته شده و اختصاصی برای شما نیست.

  • نغمه گفت:

    قشنگ و مرموز بود ! داشتم فکر میکردم اگه تو ایران اتفاق افتاده بود هر دوی اینارو اعدام می‌کردن و اینهمه دستاورد هیچوقت به دست نمیومد. اعدام از هر لحاظ حکم ناعادلانه ایه…

  • آرین گفت:

    سلام چند ماهی با پادکست اشنا شدم و دارم از اپل میام جلو ممنونم از روایت های خوبتون
    با اینکه خیلی سال از ضبطش گذشته جالبه ک گوش دادن بهش هنوز جذاب
    در مورد این داستان باید بگم واقعا گاهی عدالت خیلی پیچیده میشه پیچیده تر از هر چیزی

دیدگاهتان را بنویسید