Skip to main content

عکس‌های مربوط به پادکست سریالی چنل بی با نام «لوسی» و ماجرای گم‌شدن لوسی بلکمن در توکیو، که در اپیزودهای ۶۲ تا ۶۷ چنل‌ بی، شنیدیم.

ویدیوهای مربوط به این داستان را اینجا ببینید.

لوسی بلکمن 

 

Lucie blackman ، لوسی بلکمن

Lucie blackman، لوسی بلکمن

لوسی در یونیفرم مهمانداری بریتیش ایرویز

 

Lucie blackman، لوسی بلکمن

لوسی در توکیو/ عکس از فیلیپه (Louise Phillips)

Lucie Blackman Missing

آگهی گم‌شدن لوسی در توکیو

Lucie blackman، لوسی بلکمن

آگهی گم شدن لوسی

 

خانواده بلکمن

Lucie blackman، لوسی بلکمن

لوسی و پدرش تیم بلکمن (Tim Blackman)

Lucie blackman، لوسی بلکمن

لوسی و مادرش جین استیر (Jane Steare)

Lucie blackman، لوسی بلکمن

لوسی و خواهرش سوفی (‌Sophie Blackman)

Lucie blackman، لوسی بلکمن

سوفی،‌ روپرت و تیم بلکمن

محله راپونگی

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Roppongi

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Roppongi

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Roppongi

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Rappongi

کلاب شبانه کازابلانکا

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Roppongi

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Roppongi

Lucie blackman ، لوسی بلکمن، راپونگی، Roppongi

منابع Mirror، Dailymail

بخش دوم عکس‌های سریال لوسی را اینجا ببینید.

۳۲ دیدگاه

  • همایون شایسته گفت:

    سلام
    خیلی خوب بود ولی در انتهای پادکست اصلا توضیح ندادین که ادامه داره یا نه؟
    ممنون از این همه زحمت
    زیبا و دلنشین بود البته روایت شما ، داستان اما غم انگیز
    بدرود

  • آرین گفت:

    همیشه سریال ها خیلی خاص تر از قسمت های دیگه هستند این هم از اون ماجرا ها هست که قلاب ذهنی ایجاد میکنه و تا مدتی همراهت هست ممنون از تیم چنل بی و علی بندری عزیز

  • مریم گفت:

    عالی بود ممنون از شما
    زودتر هفته بعدی برسه ادامه داستانو بشنویم

    • سمانه گفت:

      خیلی عالی بود، انقدر زیبا و کامل تعریف میکنید که آدم احساس میکنه خودش داره جلوی چشمش میبینه و اگر این کتاب رو خودم میخوندم قطعا به این جذابی و دلنشینی نبود، کارتون فوق العادست ،من و همسرم همیشه باهم گوش میدیم

  • امیر آریا گفت:

    سلام خدمت تیم چنل بی
    مثل همیشه جالب بود به خصوص با روایت محصور کننده علی بندری عزیز
    براتون بهترینها رو آرزو می کنم .
    بی صبرانه منتظر شنیدن بقیه داستان زندگی لوسی هستم.

  • مری گفت:

    عالی عالی عالی!!!
    تیم فوق العاده حرفه ای که باعث شده از بقیه ی پادکست ها جدا و فرق داشته باشید، ممنونم

  • علی گفت:

    احتمالا دیگه دیره ولی تلفظ درستش Roppongi به ضم ر و با پ مشدد هستش. به هر حال عالی. منتظر شنیدن بقیه ماجرا هستیم.

  • طرفدار گفت:

    تا اینجای داستان رو که شنیدم به نظرم لوسی از اون آدمهای تشنه موفقیت هستش که به هر دری میزنه و از همه برای موفق شدن استفاده میکنه حتی سو استفاده اما غافل از اینکه باید این احتمال رو بده که افراد ژبلی هم هستن این تشنگی به موفقیت و نیاز به موفقیت او زا دریافته و اتفاقا این آدم رو به دام میندازن

  • مصطفی گفت:

    سلام و عرض ادب و ااحترام خدمت جناب بندری عزیز خیلی ممنون عالی بود
    قرار بود هفته بعد قسمت دوم بیاد ولی نیومد امروز یکشنبه هفته بعد هستش که اعلام کردید بهرحال ما بی صبرانه منتظره قسمت اتی هستیم

  • رزا گفت:

    سلام سپاس فراوان ۰روشی که شما داستان رو تعریف میکنید جوری که من حس میکنم خودتون در همه صحنه ها حضور دارید۰ واقعا از شنیدن داستان با صدای شما و طرز بیانتون لذت میبرم????????

  • سمیرا گفت:

    سلام و خدا قوّت
    خیلی عالی هستین
    این داستان هم برام خیلی جذاب بوده تا الآن.
    اگه عکس از فیلیپه هم دارین بذارین لطفاً????

  • امیررضا گفت:

    مرسی از زحماتتون

    • شقایق گفت:

      ممنون از تیم فوق العاده ی چنل بی و آقای بندری عزیز.
      من مدت هاست طرفدار پرو پا قرص چنل بی هستم. سریالا هم یه تاثیر عجیبی میذارن رو ذهن ادم.من هنوز که هنوزه ذهنم درگیر پائول لرو میشه یا ماجرای سایت سیلک رود… یا حتی یه اپیزودی مثل جیپسی و دی دی که خب الان چی…
      لوسی یه قصه ی عجیبی داره. با دیدن این عکسها خصوصا کلاب کازابلانکا و روپونگی یه حال دیگه ای بهم دست داد!
      خودمو گذاشتم جاش و قدم زدم. پشت اون صندلی نشستم…
      واقعا زندگی چقدر غیرمنتظرست!
      چیه این آدمیزاد…

  • Machi گفت:

    من شاید داستان های ترسناک تر هم شنیده باشم اما وقتی یادم میاد یک روزی یک جایی این حادثه واقعا اتفاق افتاده و انسان چه موجود خطرناک و بی رحمی میتونه باشه خیلی می ترسم .
    به چهره لوسی که نگاه میکنم خیلی متاسف میشم شاید چون الان در سنی هستم که لوسی آخرین بار توی دنیا بود

  • پردیس گفت:

    کاش میگفتید که چند قسمته
    خیلی اذیت کنندست که نمی‌دونم چقدر دیگه باید صبر کنم!!
    ولی جزیاتی که میگید عااااالیه گاهی چشمام رو می‌بندم و توی راپونگی قدم میزنم با پلیس هم صحبت میشم و جای هاستس ها با مشتری ها معاشرت میکنم!!!!

  • Meral گفت:

    بسیار داستان جذابی هست
    البته شنیدن این داستان از زبان شما انقدر قشنگ است
    فقط اینکه من در تمام طول مدتی که اپیزود ۱ رو گوش میدادم فکر میکردم امیدی هست که زنده باشه !
    و خیلی یهویی گفتین که مرده!

  • ایمان گفت:

    آخرش گریه کردی؟

  • سالی گفت:

    داستان عجیب و دردناکیه..
    من و یاده فیلم memory of murders میندازه.. بعد از اون فیلم هم تا مدتها فکرم مشغول بود..
    نمی‌فهمم انسان چطوری می‌تونه دست به این کارها بزنه????
    مرسی از دیتیل و توضیحات خوب گروه چنل بی

  • سیما سرشار گفت:

    آشناشدن با زندگی‌ها و اتفاق‌ها و تصمیم‌های دیگران نوعی زندگی موازی با زندگی خودمونه؛ با این تفاوت که از شر مسئولیت‌هاش در امانیم. چقدر خوب قصه تعریف می‌کنید آقای بندری! نفستون گرم. از آشنایی با گروهی که این‌قدر متعهدانه و هیجان‌انگیز داستان‌های واقعی رو زنده می‌کنه، دلگرم شدم. پایدار باشید. برای شنیدن این داستان، از خیلی از کارهایی که اولویتم بود، چشم‌پوشی کردم. واقعاً دستمریزاد.

  • ساینا گفت:

    سلام
    ممنون از پادکست های خوبی که می ذارید.
    توی پادکست لوسی دو مرتبه گفتید که وکلای اوبارا اذعان کردند که اوبارا با این جثه کوچیکش نمیتونسته جسد رو تا غار حمل کرده باشه، در حالیکه جسد به گفته شما تکه تکه شده بوده. خوب این سوال برای خیلی ها از جمله من پیش می یاد که چرا دادستان به این موضوع اشاره نکرده که ممکنه اوبارا تکه ها رو جدا جدا حمل کرده باشه به مکان دیگه.
    و نکته دیگه اینکه اوبارا اول که دستگیر شد گفت که من لوسی رو اصلا نمی شناسم. بعدها برای دادگاه مسجل شد که لوسی تو خونه اوبارا هم رفته ولی از اونجا به بعد دیگه مدرکی ندارن که ثابت کهه اوبارا متهم هست. خوب قاضی می تونست بپرسه که اول چرا به دروغ گفتی لوسی رو نمی شناسی. این برای دادگاه ثابت می کنه که یه ریگی به کفشش بوده و حداقلش این هست تو جرم ارتکاب شده علیه لوسی همکاری کرده یا اینکه اطلاعاتی داشته که از پلیس مخفی کرده.
    به هر حال این هنر جناب بندری و تیم خوبشون هست که از هر قصه معمولی می تونند یه پادکست جذاب درست کنند.
    با تشکر

  • پ م گفت:

    بعنوان یک مادر وقتی اینا رو گوش می کردم فکر می کردم چه خوبه که در محیط خونه به بچه ها یاد بدیم که فقط چشمشون به ظواهر و زرق و برق های دنیا نباشه، دنیا فقط مال زیبا ها، پولدارها ،با هوش ها، سلبریتی ها، ابر ورزشکارها و آدمای موفق نیست، چه بسیار در یک شهرستان کوچک خانواده ای معمولی و متوسط رو به پایین دیده‌ایم که با در آمد حلال و تلاش پدر و مادر و اخلاق خوب و صداقت و مهربونی ، زندگی های بسیار با آرامشی داشته اند، معمولی بودن واقعا خوبه، مشهور نبودن، خیلی موفق نبودن، تمام امکانات و رفاه رو می خواهیم برای آرامش ،و این آرامش لوازم دیگه ای نیاز داره.

  • متین گفت:

    این قسمت عالیه ، تیمتون عالیه ،علی بندری عالیه،مجله چنل بی عالیه ،پادکست چنل بی عالیههه

  • زری گفت:

    من متاسفانه خیلی خیلی دیر با دنیای پادکست اشنا شدم . این ۱۰ روز گذشته مداااااام پادکست های چنل بب رو گوش میدم. خیلی خیلی خوشم اومده من عاشق اینجور داستانام. علی بندری عالیییی تعریف میکنه. مخصوصا سر داستان لوسی انقد به راوی گریش خندیدممممم. عالیه عالی. یدونه باشه. از این بهتر نمیشه.????❤️????

  • مهرداد گفت:

    من هم پادکستهای آقای بندری رو گوش دادم . به نظرم طرز بیانشون خیلی عالیه. ولی یه نکته بسیار مهم رو میخوام بگم. تمام افرادی که درگیر جنایت و کشت و کشتار و خونریزی و بدبختی میشن اونهایی هستن که سطح شعور و آگاهی شان در حدی است که باید چنین تجربه های تلخی را در زندگی داشته باشند و تمرکز بر چنین موضوعاتی باعث دور شدن از زیباییهای زندگی و جذب حوادث تلخ و ناگوار می شود زیرا که ضمیر ناخودآگاه ما توسط افکار ما تغذیه می شود و از خودش هیچ اراده ای ندارد و متاسفانه یا خوشبختانه زندگی ما توسط ضمیر ناخودآگاهمان خلق می شود. خلاصه مطلب اینکه دوستانی که بدون آگاهی به پادکستهای با موضوعات جنایی و ناراحت کننده گوش میکنند باید خیلی مراقب باشند و در صورت ناآگاهی از تاثیرات منفی ناخودآگاه آن ترجیحا به این پادکستها گوش ندهند. سخن آخر با جناب بندری و آن هم اینکه ما نباید به خاطر جلب توجه و افزایش فالوور و کسب درآمد بیشتر توجهی به نوع و روش کارمان و تاثیرات منفی آن نداشته باشیم. شما‌میتوانید موضوعات بسیار جذاب مثبت را انتخاب کنید و با این کار افکار مخاطبان خود را به زیبایی ها و نکات مثبت زندگی سوق دهید و با این کار برکت بیشتری هم به کار خود دعوت کنید. با تشکر و آرروی موفقیت

  • مهدی موسوی گفت:

    عجالتاً تلفظ صحیحش روپانجی هست نه راپونگی.

  • توحید گفت:

    آقای بندری چقد با جزئیات و با دید مثبت آدم ها رو معرفی می کنید قرار باشه جایی برم خواستگاری برای جواب مثبت حتما باید گوشی رو بدم شما منو معرفی کنید

دیدگاهتان را بنویسید