Skip to main content

هفتاد و پنج – سریال دبرا قسمت سوم(آخر)؛ مد‌ئا

طبق تعریف رویای آمریکایی، «زندگی هر شخص باید با فرصت‌هایی که به او بنا بر قابلیت‌ها یا موفقیت‌هایش و فارغ از طبقه اجتماعی یا شرایط زاده شدنش داده می‌شود بهتر، غنی‌تر و کامل‌تر شود»

زندگی‌ دبرا گرین داشت در مسیر رویای امریکایی پیش می‌رفت تا اینکه همه‌چیز به هم ریخت. 

متن و روایت: علی بندری 

تدوین: امید صدیق‌فر

طراح پوستر: مجید آب‌پرور

موسیقی: پیمان عرب زاده

اسپانسرهای این اپیزود:

اپلیکیشن کتابخوان فیدیبو

محصولات آب‌رسان هیدرودرم 

پادکست داکس

منابع پادکست و عکس‌های استفاده شده در پوستر 

موسیقی تیتراژ چنل‌بی: The Past Memory 

اپیزود بعدی چنل‌بی کی منتشر میشه

۱۳۷ دیدگاه

  • Ali گفت:

    بهترین لحظات این عید امسال با گوش دادن به این سریال پادکست به وجود اومد
    واقعااااااا عالی بود
    پادکست چنل بی یک پیشرفت مداوم داره آدم لذت میبره ????????

    • الناز گفت:

      ممنون از تیم چنل بی.
      اما یکمی از جذابیت روایت کم شده به نظر من… نمیدونم چرا. برای من یه جاهایی خسته کننده شد.
      امیدوارم همچنان کارهای فوق العاده و جذاب ازتون بشنویم ????????

    • نرو نرو گفت:

      ولی هر کی سایت رو نوشته کار front-end رو خوب انجام داده و معلومه دقیق بوده یه تشکر هم باید از ایشون کرد

    • بهناز گفت:

      سلام ممنون از پادکست خوبتون ای کاش زود به زود اپیزود بزارید ما معتاد شدیم من اپیزود اخرو تو کست باکس با فیلتر شکن و بی فیلتر شکن موفق نشدم گوش بدم دلیلی داره؟

    • بهرام گفت:

      لینک قسمت۳ روی کست باکس خرابه. از نصفه هاش به بعد خطای لینک شکسته میده. همه جا کامنت گذاشتم و ظاهرا دیگرانی هم همین مشکل رو دارن

    • س.ی گفت:

      از وقتی با پادکست چنل بی آشنا شدم دیگه اوقات فراغتم میرم تو دنیای پادکستها و ناراحتم که چرا باید منتظر بمونم پادکست جدید بیاد. یه طوری برنامه ریزی کردم سرعت گوش دادن رو که همیشه چندتا پادکست ذخیره داشته باشم که تو فاصله ایی ک قصه جدید بیاد، من با قدیمی تر ها مشغول شم.
      چیزی که خیلی واسم لذت بخشه دانش عمومی آقای بندری هست که همراه با صدای دلنشینشون، لذت گوش دادن به ماجرا رو دو چندان می‌کنه. توضیحات تکمیلیش عالیه‌. کلی چیز یاد گرفتم این مدت با گوش دادن به داستان ها. ممنونم واقعاً از همه تیم‌

      • یاشار گفت:

        نکته بعدی اقا برید مصاحبه سپیده فکوری زن سوم ناصر محمدخانی را بخونید که بفهمید شهلا چرا لاله را کشت؟و دبرا چرا اینکارا کرد

    • هدی گفت:

      متاسفانه قسمت سوم (دبرا) توی castbox به دلیلی نه play می‌شه نه download! چرا؟

    • مجید گفت:

      ۴۸ ساعت مانده تا گوش دادن به یه اپیزود عالی. همون جا باش

    • سمانه گفت:

      نمیدونم چرا قلبم داره میترکه… عجب داستان تلخی بود..
      من تازه پیداتون کردم و اونم از یه سرچ ساده و بی نهایت نعن برای من توی گوگل که شمارو بین بهترین پادکست های داستانی ایرانی نام برده بود. به خاطر همین من تازه شروع کردم و دارم پادکست های قدیمی تر شمارو گوش میدم. این داستان قلبم رو درد آورد خیلی زیاد…. شما بی نظیرید.

  • مهدی لطفیان گفت:

    با تشکر از تیم پادکست آقای علی بندری
    بابت پادکست بسیار عالی شما
    امیدوارم که اپیزودهاتون ادامه دار باشه
    و نخوایم چشم انتظار اپیزود بعدی شما باشیم
    برای مدت طولانی
    حداقل هرماه یک اپیزود جدید داشته باشید
    ممنون

    • مریم گفت:

      تشکر،وسلام قسمت سوم این ماجرا برای،من،تلخ و،تکان،دهنده بود تجربیات،وروزهای،سیاه،خودم برایم،دوباره،زنده شد البته این روایت درسی،است برای، زوج هایی که از طلاق،میترسند وبچه ها،وخود، راقربانی،میکنند

  • Ali Mousavi گفت:

    من طعم تلخ قهوه ات در کافه ای دنجم

    از بودنت با هیچکس دیگر نمی رنجم…

    بسیار تلخ بود….

  • مریم صدیق گفت:

    سلام
    ماجراهایی که انتخاب می کنید: عالی
    صدا و نحوه ی بیان و روایتتون:عالی
    ..
    سال بسیار بسیار خوبی داشته باشین. زنده باشین صد و بیست سال و امیدوارم بتونین همیشه به کار مورد علاقه تون مشغول باشین.
    ممنون برای لحظه های بسیار خوب و شنیدنی که به ما هدیه می کنید.

  • حسین گفت:

    خیلی عالی بود مثل همیشه.مرسی چنل بی

  • Mitra گفت:

    خیلی خوب بود. دم شما هم گرم.

  • Me گفت:

    سلام
    یه اعتراف میکنم : من وقتی اول اسم قسمت سوم رو دیدم یه ذره شوکه شدم! واقعا داستانی بود که خیلی بالا و پایین داشت.
    و اینکه من امروز متوجه شدم که یه فیلمی هم ساخته شده بر اساس زندگی دبرا به اسم House on fire اگر دوست داشتید یه سری بهش بزنید.
    من یه ذره‌ش رو که دیدم اصلا خوشم نیومد چون با چیزهایی که خودم خونده بودم و از شما شنیده بودم اصلا مطابق نبود و بنظرم خیلی خیلی بهتر میتونستن بسازن. خنده داره اصن.
    و همین. خیلی ممنون از پادکست خوبتون. مثل همیشه عالی.

    • امیر گفت:

      با سلام
      داستان که داستان تلخی بود
      اما یا خود روند داستان واقعی یا نوع داستان گویی باعث لو رفتن انتها شده بود
      خواهشا بازنگری تو داستانگویی تون بکنید،یا ممکنه این وضع به خاطر این باشه که با داستان گویی شما اشنا شدیم و داستان های زیادی شنیدم ولی خواهشا سعی کنید در داستان گویی های بعد ادرس هایی از چه خواهد شد ندید،از اواسط داستان کاملا معلوم بود قراره اتفاق بدی بیوفته برا ، اواخر اپیزود دو هم که گفتید با بچه ها کاری نداشت معلوم بود،بعد برای تغییر سبک داستان هایی که با تراژدی تموم میشن رو کمتر بگید،اکثر داستان های زندگی چنل بی با بدبختی و فاجعه و جنایت تموم میشه،مشکل اینکه ما منتظر تراژدی هستیم و اون مقدار لازم تازه نیست و عادی تر میشه درحالی که باید کاملا به عمق ببره،مثلا داستان شعله های اتش

      • حمید گفت:

        یکی از پاد کست های عالی که مثل خیلی از فیلم ها برای دانشجویان علوم روانشناسی جای تدریس و کار داره ،و چقدر عالی روایت شد با اینکه از یک منبع بود ولی بطور حرفه ایی اجازه دادید ما هم قضاوت کنیم .تبریک میگم من بسیار پسندیدم ممنون

  • سارا گفت:

    خیلی داستان تلخی بود و خیلی عالی روایتش کردین????

  • علی گفت:

    چرا لینکایی که میگید رو نمیذارید؟
    چرا عکسای اپیزود رو مثل قدیم نمیذارید؟

  • بهنام گفت:

    ممنون از روایتگری زیباتون این پادکست شبیه یه پادکست چنل بی بود که قبلا در مورد اتش افروزی یه پدر بود که خیلی هم ناراحت کننده بود ممنون از زحمات تیم چنل بی

  • حمید گفت:

    یکی از پاد کست های عالی که مثل خیلی از فیلم ها برای دانشجویان علوم روانشناسی جای تدریس و کار داره ،و چقدر عالی روایت شد با اینکه از یک منبع بود ولی بطور حرفه ایی اجازه دادید ما هم قضاوت کنیم .تبریک میگم من بسیار پسندیدم ممنون

  • ASal گفت:

    غم انگیز بود … اگر از ابتدا میدانستم همچین پایانی دارد، گوش نمیکردم.

  • Salar گفت:

    این قسمت یکم کیفیت صدا پایین بود

    روایت های این شکلی مثل دبرا و لوسی فشار روانی به مخاطب میاره
    و اون روایت هایی که با موفقیت های مالی همراه هستن خیلی جذاااب تر هستن
    مثل آتیلا

  • Salar گفت:

    جای موسیقی متن فیلم ” مرثیه ای برای یک رویا” خالی بود تو این اپیزود اخر

  • میترا گفت:

    انقدر روایتتون خوبه که اصلا پادکستهای دیگه رو‌نمیتونم گوش کنم،عالی هستین ممنون

  • دلارام گفت:

    با تشکر از شما
    شعر آخر اپیزود، صدای خوانش انگلیسی خیلی بلند بود بهتر بود کمتر باشه چون صدای فارسی کاملا باهاش قاطی میشد.
    ممنونم

  • محسن گفت:

    آقای بندری دیگه عکس های مربوط به پادکست نمی گذارید؟

  • پروانه جندقیان گفت:

    تنها اتفاق خوب امسال گوش دادن به پادکست جدید شما بود.
    ممنون از تیم حرفه ای چنل بی
    موفق باشید

  • ایمان گفت:

    امکانش هست موسیقی استفاده شده در زمان ۱:۲۱:۴۰ تا ۱:۲۲:۱۰ معرفی کنید؟
    ممنون

  • مهمان گفت:

    سرنوشت سیدنی چه شد ؟

    • صهبا گفت:

      واقعا دمتون گرم تیم کاردرست چنل بی
      بهترینید
      عالی بود از همه لحاظ????????
      فقط این که (یکی از دوستان هم اشاره کرده بودن ) چرا وکیل دبرا به عنوان یه زن ،با هوش بالا معرفی شد حداقل تو این داستان هیچ نشانی از این موضوع ندیدیم ،ایشون حتی شناختشون هم از موکلشون درست نبود

      • فاطمه گفت:

        یه پیشنهاد: توی اطلاعات هر پادکست ژانرش رو بنویسید. مثلا اول این پادکست گفتید که خشونت داره و مناسب بعضیا نیست اما خب از حجم تراژیک بودن پایان داستان چیزی نگفتید…
        ژانر هر پادکست رو یه جوری تو مایه های معرفی ژانر سایت IMDB اگر تو توضیحات بذارید خیلی خوب میشه .

        چه پرونده ی سمی بود …
        چه کشش عجیبی دارید که روی همچین پرونده هایی چندماه مطالعه میکنید…

  • حسین گفت:

    سیدنی چی شد؟ چیزی از سرنوشتش گفته نشد.

  • جانیار گفت:

    اسپویل
    من تمام اپیزودهای چنل بی رو حداقل یک بار گوش دادم.
    این اولین اپیزودی بود که به نظرم یه جاهاییش واقعا ترسناک بود.
    روایت اینقدر خوب و قوی بود که صحنه های ترسناکی به سبک فیلم های ترسناک رئال رو می شد دید.
    فیلم هایی که برای ترسناک بودن به سمت جن و روح و هیولا نمی رن.بلکه فقط بهمون نشون می دن یک انسان و حتی یک مادر می تونه چقدر ترسناک بشه.
    به نظر من از لحظه ی رسیدن مایک به صحنه ی آتش سوزی تا اعترافات دبرا و اصرار اون به دیدن مایک و دادن خبر مرگ بچه ها جزو ترسناک ترین لحظات کل اپیزودها بود.
    دم همگیتون گرم.
    نخصوصا علی بندری که کاری کرده که واقعا روایت و رویتگرِ هیچ پادکستی جذبم نمی کنه.
    به امید اپیزود بعدی
    نهم اردیبهشت ۱۴۰۰
    ساعت ۱ بامداد

  • جانیار گفت:

    نمی دونم چرا به جای فروردین نوشتم اردیبهشت ????

  • رحیمی گفت:

    خیلی عالی تعریف کردید
    واقعا دلم برای دبرا سوخت،انسان موجودی ست با بی شمار مشکل ذهنی که خودش و اطرافیانش رو اذار میده.

  • علی گفت:

    اول تشکر از تیم بسیار خوب چنل بی
    و دوم اینکه اینبار از همون قسمت اول پادکست با توصیفات جهت دار از مایک و دبورا تا حدی جایگاه اونها توی داستان لو رفت و معلوم شد که قراره آخرش دبورا مسئول همه اتفاقا بشه
    سوم اینکه این هیچی از ارزش های تیم کم نمی کنه اما شاید یه اصلاح کوچولو توی روایت داستان را هیجان انگیز تر می کرد

  • زهرا باقری گفت:

    باتشکر بسیار از آقای بندری و دوستان دیگه. من ی سوال برام پیش اومده. چرا دیگه قسمت مطالب تکمیلی نیست؟ و چرا عکس ها و فیلم های بیشتر ک قبلا بود چرا نیست؟

  • امیرسالار گفت:

    جناب بندری عزیز
    اول یه تشکر خیلی بزرگ از شما…
    و دوم یه خواهش…
    قبلا تگ اپیزودهای ابتدایی چنل بی… تکه هایی از مکالمات واقعی اشخاص یا صداشون در لحظه مصاحبه و اینطور چیزارو میزاشتین… مثل برادران منندز…عالی میشه اگه تو اپیزود های آتی باز هم بکنین اینکارو چون الان مدتیه دگ ندیدم همچین چیزی تو. ممنونم

  • رضوان گفت:

    اول از همه ممنونم از تیم چنل بی و آقای بندری بابت تمام زحماتی که میکشین
    روایت بسیار قوی و داستان خیلی تلخ بود. به طوری که بعد از اپیزود ۳ تا یک ساعت به هیچ چیزی به غیر از بیگناهی بچه ها و زجری که توی لحظات آخر کشیدن نمیتونستم فکر کنم. به قول آقای جانیار سرنوشت ترسناکی داشت. این که یه انسان تا چه اندازه میتونه احوالش تغییر کنه و ذره ذره به چیزی تبدیل بشه که نباید….هزاران اما و اگر و ای اش توی ذهنم پیچ و تاب میخوره که میدونم منم نمیتونم به زبان بیارمو قضاوت کنم….که منم معلوم نیست توی همچون محیط و شرایطی چه واکنشی نشون میدادم….فقط کاش اینجور تلخ تموم نمیشد…

  • امیر گفت:

    روی توانمندی و هوش وکیل مشترک دبرا و اون آقایی که خودکشی مشکوک داشت خیلی تاکید شد و انتظار داشتم نقش مهمتری در روند داستان داشته باشه که نداشت

  • آیت گفت:

    تراژدی وحشتناکی بود و بسیار بر من تاثیر گذاشت.موقع خواندن شعر آخر اپیزود اشکم جاری شد.
    بیشتر به این فکر می کنم چطور میشه که یک خانم دکتر که پزشک اورژانس بوده و جان افرادی که با مرگ دست و پنجه نرم می کردن رو نجات می داده به جایی می رسه که بچه های خودش رو به اون وضع فجیع به قتل برسونه.

  • عاطفه گفت:

    خیلی تلخ بود، هنوزم بهش فکر میکنم

  • امین گفت:

    مثل همیشه روایت عالی . ولی کش دادید اپیزودو . خسته کننده شد . قسمت سوم و تک‌اپیزود میکردید عالی میشد . لوسی و مستر مایند سیلک روید ..ارزش صبر کشیدن داشت ولی این اپیزود نه نن همش فک میکردم چه گیری تو کاره که اپیزود جدید نمیدید . وقتی توضیحو شنیدم قانع شدم .ولی خدایی خیلی داستانا بهتر بود .

  • امین گفت:

    به نظرم گزارشو جایگزین روخونی کتاب کنی خیلی بیشتر لذت بخشه .خیلی جاها جزیات و سانسور کردی . مخصوصاً بعد آتش سوزیو جنازها

  • الی گفت:

    شما بی شک حرفه ای ترین هستید در این کار و چقدر خوشحالم که حدودا سه سال و نیم هستش که میشنومتون و یاد میگیرم ????
    برقرار باشید

  • پوپک گفت:

    A House on Fire (TV Movie 2021) – IMDb
    https://m.imdb.com/title/tt13318928/

    سلام.این فیلم از زندگی دبرا ساخته شده

  • پوپک گفت:

    و کار گروه چنل بی عالیه! ممنون

  • رویا گفت:

    خدا قوت به تیم چنل بی و آقای بندری
    مثل همیشه داستان عالی انتخاب شده بود و عالی روایت شد
    داستان بسیار تلخ و تکان دهنده است. خیلی دلم میخواد نظر روانشناسان را بشنوم که چرا یک زن باید به اینجا برسه که بخواد همچین جنایت هولناکی را مرتکب بشه

  • سهیل گفت:

    ضمن تشکر فراوان از زحمات جناب بندری و تیم دوست داشتنی چنل بی
    خواستم پیشنهاد کنم برای پلیر نسخه وب، امکان کم و زیاد کردن صدا رو هم اضافه بفرمایید
    پاینده باشید

  • AA گفت:

    داستان سنگینی بود. با این حال یه کم روضه خوانی زیاد شده بود.
    من یه چیزی درباره مریضی مایکل نفهمیدم. این با سم مریض شده بود یا باکتری؟
    اگه سم بوده دیکه آنتی بادی معنی نداره. اگه باکتری بوده دیکه ادعای مسموم کردن معنی نداره. احساس کردم خود شما هم دقیقا نفهمیدی چی بوده.
    دستتون درد نکنه. متشکرم

  • مریم گفت:

    من بعد از شنیدن پادکست فیلم اش رو هم دیدم
    اینقدر که پادکست برام جذاب بود فیلم قشنگ نبود
    داشتم فکر میکردم بی مهری یک مرد تو زندگی و رویاهای دست نیافته یه زن چقدر میتوانه خطرناک بشه..

  • ایمان گفت:

    علی جان و تمام دست اندرکاران عزیز چنل بی
    سلام من ایمان هستم
    بسیار ممنون بابت :
    ۱ – رنجی که علی عزیز می کشد و داستان را کامل می خواند و تجزیه تحلیل می کند و در واقع بار روحی و عاطفی داستان بر دوشش می افتد، مسلما جاهایی از داستان خود علی بندری هم ناراحت می شود و این ناراحتی را به جان می خرد تا پادکست با کیفیتی برای همه ما فراهم کند و کلی مطلب یاد بگیریم و سطح اطلاعاتمان بالاتر برود و هم اینکه نتیجه کار نهایتا آموزنده و عبرت گیرنده می شود
    ۲ – عجب ماجراهایی خوب و عبرت آموزی پیدا می کنید – واقعا سپاس
    ۳ – با اینکه من و تمام شنونده های چنل بی، بی صبر اپیزودهای جدید هستم و صبر برایمان آزار دهنده است و اپ=یزودهای بیشتری می خواهیم ولی لطفا هیچ وقت کیفیت را فدای کمیت نکنید و همینطور گزیده و با کیفیت ادامه دهید
    ۴ – متاسفانه مانند سابق، مطالب تکمیلی اپیزودها مرتب و منظم و کافی نیستند – من قبلا هم جهت ایراد فنی که سایت چنل بی دارد ایمیل زده ام – مثلا در قسمت مطالب تکمیلی، مطالب مرتبط با آن اپیزود نمایش داده نمی شود و جابجا نشان می دهد، گویا وب سایت شما مشکل دارد (برای مثال عکس های اپیزودهای ۵۰ و ۵۲ در قسمت مطالب تکمیلی دیده نمی شوند)
    در خصوص پادکست سریالی دبرا هم که کلا عکس نداشت (خیلی هم لازم بود که عکس تمام کاراکترهای ماجرا نمایش داده می شد)
    باز هم درود و سپاس و آرزوی بهترین ها برای تمام زحمت کشان چنل بی (همه)

  • محمد عباسی گفت:

    هر سه قسمت را پشت سر هم گوش کردم. من تازه پدر شدم و این داستان نابودم کرد . خیلی خوب تعریف کردی ولی داستان تلخه تلخه تلخ بود.
    من جای این پدر بودم دیوانه می شدم

  • سپيده گفت:

    سلام
    سال نو مبارک
    سپاس از زحمات گروه و ارزوی توفیق در سال جدید

  • لاله فتحی گفت:

    سلام

    مثل همیشه همه چیز خوب بود ، روایت هم که عالی! ولی نمی دونم چرا پایانش رو دوست نداشتم. فکر می کردم خیلی پر ماجراتر باشه فکر می کردم یه دادگاه جنائی محاکمه اش کنه نقش مارگارت و شوهرش بیشتر باشه ، فکر می کردم تهش معلوم بشه دبرا به شوهر مارگارت کمک کرده خودکشی کنه فکر میکردم اون خانم وکیله یه حرکتی بزنه … ولی هیچکدوم اتفاق نیوفتاد!

    انتظارم از داستان خیلی بیشتر از اینا بود ! بر عکس اپیزودهای قبلی ، فکر نکنم که برگردم دوباره و چندباره گوش بدم
    مثلا لوسی رو چندین بار گوش دادم و توی ماجراش غرق شدم

    ولی باید به خاطر پادکست های خوبی که معرفی میکنین ازتون تشکر کنم
    پادکست طنزپردازی و پاراگراف رو به توصیه شما گوش دادم و واقعا لذت بردم

    ممنونم که به خاطر ما اینهمه زحمت میکشین

  • جاوید گفت:

    سلام ، همین اول سر چراغی بگم که کلا نوع روایت شما رو دوست دارم ، و چون دوست دارم ، شنیدن پادکست های دیگه فارغ از نوع مطالبشون ، کمی برام سخت شده ، اما بعد ، همیشه توفکر این موضوع بودم که چرا از داستانهای واقعی کشور خودمون استفاده نمیکنین ، منابع ندارین ؟ جذاب نیستن؟ یا کلا دوست ندارین داستانهای واقعی ایرانی رو تعریف کنین ،که البته گمان نکنم ، خیلی دلم میخواد یه نمونه از انتخابتون در این مورد رو بشنوم ، فضای روایت یک سرگذشت ایرانی ، باصدای شما ، بنظرم بعد ازشنیدن اینهمه ، تا اینجا ، اونم یک قصه از یک سرگذشت تمام ایرانی ، خیلی میچسبه ، چه تجربه خوبی میشه ، به گمانم.

  • پارسا گفت:

    سلام، آقای بندری دمت گرم فقط یه انتقاد دارم اونم اینه نباید صحنه هایی رو که درباره اجساد و اینا بود رو سانسور کنید امیدوارم در اپیزود های بعدی سانسور نکنید

  • سولماز گفت:

    مرسى که هستید ????????????????????????????????

  • سولماز گفت:

    مرسى عالى بود

  • Yasmin گفت:

    اپیزود اول داستان دبرا، یه جا گفته شد که دبرا با خودش میگه: این درست نیست که شوهرم همه چیز داره الان خانواده خوب، خونه، بچه هاش یک دختر و یه پسر و تو شغلش هم موفق شده اما من هیچی ندارم.
    این حرفش رو تا شنیدم گفتم: مده‌آ. اما واقعیتش همچنان منتظر بودم از شوهرش یه جور دیگه انتقام بگیره. ای بشر ای موجود بیچاره!
    البته این سریال پادکستی یه جوری مشخص بود با قتل تموم میشه و قاتل هم دبراست ولی مقتول جای شک داشت. جذابیتش کمتر بود.

  • ماه گفت:

    قصه خوب با یه قصه گوی خیلی خوب و تیم متبحر و عالی خیلی میچسبه
    متشکریم????????
    آقای بندری با توجه به توضیحی که اول اپیزود اول ماجرای دبرا گفتید الان باید دبرا دقیقا هفتاد ساله باشه فک کنم اشتباها آخر اپیزود سه هفتاد و چهار ساله فرمودید

    • الهه گفت:

      هربار که پادکستتون گوش میدم پرتاب میشم توی یه دنیای دیگه. اینکه تو سخت ترین لحظات زندگیمم این پادکست برام مثه یه پناهگاه امن و منو تو یه دنیای دیگه میبره.
      ممنونم ازتون آقای بندری

  • پگاه گفت:

    به عنوان شنونده ی خیلی قدیمی چنل بی ازتون ممنونم که انقد به مخاطب احترام میدارید، ممنون از تیکه های بانمکی که میندازید که گاهی تلخی ماجرا رو میگیره و کاش بیشتر حواستون به چنل بی باشه چون فک کنم غرق بی پلاس شدید!
    خیلی عالی بود و ادمو تکون میداد گرچه من اخرش یاد اپیزود به زبان اتش افتادم و گفتم نکنه یه روزی بفهمن کار دبرا نبوده که با توجه به دادگاهای جدیدش ضعیفه این احتمال ولی من از چنل بی همینو یادگرفتم که هیچوقت قضاوت ۱۰۰% نکنم
    ممنون از علی بندری و تیمش

  • م.ابراهیمی گفت:

    بسیار تکان دهنده بود.
    چیزی که از ان لذت میبرم اینه که همه منابع پیرامون حادثه را بررسی میکنی و چیزی از عدسی ذره بینتون بیرون نمی مونه .
    چیزی که در انتهای قسمت سوم اذیتم کرد شنیدن دو زبانه شعر روی هم بود بدون اینکه صدای هیچ کدوم رو کمی کم و پس زمینه کرده باشید اینگار‌دو نفر همزمان حرف میزدن و نمیشد فهمیدش.
    باز هم ممنون . بینظیره کار همگی تون .

  • م.الف گفت:

    بسیار تکان دهنده بود.
    چیزی که از ان لذت میبرم اینه که همه منابع پیرامون حادثه را بررسی میکنی و چیزی از عدسی ذره بینتون بیرون نمی مونه .
    چیزی که در انتهای قسمت سوم اذیتم کرد شنیدن دو زبانه شعر روی هم بود بدون اینکه صدای هیچ کدوم رو کمی کم و پس زمینه کرده باشید اینگار‌دو نفر همزمان حرف میزدن و نمیشد فهمیدش.
    باز هم ممنون . بینظیره کار همگی تون .

  • hamid گفت:

    سلام من هرکار میکنم ( حتی x یک‌بار Unsubscribe کنین دوباره Subscribe کنید ) باز هم نمیشه که نمیشه

  • بوکپاد گفت:

    بوکپاد – کتاب صوتی و پادکست | چشم بسته بخون… >>> t.me/BookPod

  • محمد گفت:

    تو کست باکس قسمت آخر کار نمیکنه. انسابسکرایب هم کردم، و دوباره سابسکرایب. اما نشد که نشد …????

  • امین گفت:

    سلام خیلی مهیج و جالب بود
    برای تهیه خوده کتاب زبان اصلی از کجا میتونم تهیه کنم؟ ممنون از کمکتون

  • مجید امکانیان گفت:

    آقای بندری حواسمون هست که از موسیقی ایرانی پس زمینه برای موضوع دساتان غیر ایرانی استفاده کردیا،جالب نبود به نظرم

  • ساناز گفت:

    به نظرم باید به این فکر کرد که چی شد این زن به اینجا رسید.همیشه یک حادثه یک مقصر به تنهایی نداره و اطرافیان هم درگیر آن هستند.فقط محاکمه نمیشن و زیر سوال نمیرن.مثلا یک قاتل را به خاط قتلش محکوم می کنند ولی هیچ وقت جستجو نمی کنند که چرا این فرد تبدیل به یک قاتل شده.اگر هم جستجو کنند در هیچ دادگاهی علت اصلی مورد سوال و محاکمه قرار نمی گیره.خیلی اوقات آدمها از چیزی که هستن راضی نیستن ولی بلد نیستن کمکی طلب کنند و دکمه برگشتی هم ندارند. شاید عدم اعدام افراد یک عمل مفید در پاسخ به این شرایط است.

  • محمد جواد انبارکی گفت:

    با سلام و خسته نباشید خدمت تیم چنل بی و خصوصا آقای بندری
    من تمام قسمت های پادکست خوب شما رو گوش دادم. به نظرم این داستان سریالی خوب بود ولی نسبت به داستان های قبلی یک پس رفت بود. دلایل من هم موارد زیر هست
    ۱- داستان زندگی منجر به طلاق و حواشی اون واسه نسل جوان شنونده شما آنچنان هیجان انگیز و جذاب نیست.
    ۲- جزییات داستان خوب بود ولی برای این موضوع سه قسمت به نظرم زیاد بود.
    ۳- هر چه فاصله داستان ها بیشتر بشه توقع من شنونده از قسمت جدید خیلی بالاتر می‌ره، درسته کیفیت مهمتره تا کمیت ولی واقعا خیلی طول کشید.
    در نهایت یک پیشنهاد دارم
    موضوع سقوط هواپیما خیلی داستان های جذاب و نفس گیری هست. جاش تو پادکست شما خالیه.
    داستان های فضانوردی هم جایش خالیه
    و همچنین داستان یک مقدار کلاسیک تر و تاریخی و قدیمی تر
    باز هم شما بهترین پادکست به نظر من با اختلاف هستید

  • هویار گفت:

    سلام ممنون از پادکست خوبتون من به شحصه خیلی لذت بردم از پادکست هاتون ولی یه انتقادی داشتم . تنوع موضویی پادکست پادکست کم شده . اپیزود ۶۲ تا ۶۶ (لوسی) که راجبه یک پرونده جنایی بود بعدش از اپیزود شصت و نه تا هقتاد و دو (اتیلا) راجب یک دزد بود این سری هم باز راجب یک پرونده جنایی بودش . باز هم ممنون از پادکست خوبتون

  • مریم گفت:

    سلام اقای بندری مرسی از پادکست فوق العادتون
    میخواستم بگم که کاش مثل گذشته از صدای های واقعی مصاحبه ها و بازجویی ها توی اپیزود ها استفاده میکردین اینجوری هیجان داستان ۱۰ برابر میشه????

  • زهرا گفت:

    اینکه دبرا از زندگیش ناراضی بود و مارگارت راضی به خاطز رویاهای متفاوتشون بود. مارگارت خودشو زن یک ادم موفق میدیده و زندگی مرفه میخواسته ولی دبرا خودشو پزشک موفق میدیده که بهش نرسیده. کتابخوندن دبرا منو یاد یکی دیگه از اپیزودهاتون انداخت. دبرا برای فرار از ناراحتی و غمی که داشته به کتاب پناه برده شاید اگه عصر امروز بود به توییتر معتاد میشد.
    از قسمت اول تا الان شباهت زیادی بین خودمو دبرا دیدم و این باعث شد یکم بترسم یکم بیشتر از یکم.

  • علیرضا گفت:

    واقعا ممنون
    قشنگ حس میکنم که چقد خودتون تو موضوعات پادکست غرق شدین که اینقد خوب و روان میتونید مطالب رو ادا کنید.
    خسته نباشید همگی

  • محمد شمسایی گفت:

    سلام
    خسته نباشید و ممنون بابت تهیه و تولید پادکست چنل بی به اعضای تیم چنل بی ممنون از مفید بودنتون
    دبرا قبل از مادر بودن نقش همسر رو داشته قبل از اون نقش دختر
    خیلی این فکر درگیرم کرده که شاید واقعه از مادر دبرا شروع میشه کسی که نتونست بشه اون چیزی که میخواست با الگوی تکراری مثل دبرا احتمالن شوهرش رو مقصر میدید که بعید هم نیست و بعید نیست ریشه شاید نفرت دبرا از مرد ها رو مادرش کاشته باشه اول نسبت به پدرش بعلاوه که قطعا بزرگترین ترس دبرا از ازدواجش مانع شدنش برای رسیدن به خواسته هاش بوده همون اتفاقی که برای مادرش افتاد

  • الهام گفت:

    من این قسمت رو زمانی شنیدم که قتل آقای بابک خرمدین اتفاق افتاده و به این فکر میکنم که این وقایع چقدر ترسناکن، باورش سخته

  • Oneday, maybe گفت:

    بهترین روایت گر پادکست هستی به نظر من ولی یه چندتا انتقاد: به نظرم سرنوشت این خانم در اخر داستان خیلی مشخص بود، بر خلاف بقیه داستان های جنایی که تعریف کردی قابل پیش بینی تر بود و زیاد هم پیچیده نبود. به هر حال برای من که تموم اپیزود های چنل بی رو گوش دادم تکراری بود و کاملا قابل پیش بینی به الان که دارم این متنو مینویسم ده خرداده و تقریبا سه ماه از اپیزود اخرت میگذره و به نظرم خود شما هم با اپیزود قبلی حال نکردی که سه ماهه داری برای اپیزود های بعدیت وقت میزاری، بابت همه تلاش هایی که میکنی مرسی با همه این وجود بهترین پادکست فارسی رو داری مدیریت میکنی

  • jimi potter گفت:

    سلام خیلی اپیزوت باحالی بود
    اما حسم میگه که چنل بی یه ذره افت کرده نسبت به اپیزوت های لوسی یا سلیک رود اما همچنان با قدرت ادامه بدید من که خودم هر روز خودم اولین کاری که بعد از رسیدن به سرکارم میکنم چک کردن سایت شماست

  • محمد جواد سکاکی گفت:

    نکته جالب این بود که علی بندری به چند تا از نظرات جواب داده بود درصورتی که قبلا جواب نمیداد .نمی دونم چی شده????

  • پویا گفت:

    کل داستان یک طرف، اونجاش که گفت: (( راه پله رو با ودکا/بنزین… خیس خیس کرده بود )) یک طرف!
    قلبم مچاله شد از این نفرت

  • امید گفت:

    علی بندری صدات سگ داره لامصب. اصلا اعتیاد آوره. حتی حوصله سر بر ترین متن ها با صدای تو شنیدنیه.
    اگه کتابای کنکور رو با صدای تو گوش داده بودم تک رقمی میشدم.
    خیلی خیلی ممنون از اینکه باعث میشی زمان هامون به بطالت نگذره از تو و تیم حرفه ایت متشکرم.

  • بهار گفت:

    سلام و عرض ادب
    من نتونستم روی اپلیکیشن کستباکس گوش کنم «قسمت سوم دبرا » رو،
    آن سابیکریت هم کردم و دوباره سابسکریت کردم ولی بازم دانلود نشد????
    نکنه اپیزودهای بعدی هم همین مشکل رو داشته باشه؟
    مشکل از کجاست؟

  • طاها گفت:

    به نظر من این داستان در یک اپیزود میتونست جا بگیره، و این طولانی کردن همینطور تکرار و اشاره غیر ضروری به جزئیات کمی غیر حرفه ای بود، قسمت اول و دوم داستان بیشتر شبیه به سریال های ترکی بود تا اپیزود های چنل بی، لطفا از این پس کیفیت را قربانی کمیت نکنید. خیلی خلاصه فقط انتقادم و ضعف کارو نوشتم و اگرنه تعریف از شما در فکر و دل من زیاد هست.

  • مریم گفت:

    این خبرنامه شما رو اگه عضو شه آدم دیگه امکان لغو وجود نداره؟ من شاید ۲۰ بار تا به حالا لغو عضویت زدم نشده. اگه باگ سیستمه که لطفا رفعش کنید، اگه هم که زورکی باید این خبرنامه رو دریافت کنیم بگید دیگه هی لغو نکنیم.

  • علی شبستری گفت:

    این قسمت که تموم شد تو مترو زدم زیر گریه اینقدر که خوب تموم شد با اون موزیک عالی.

  • امین گفت:

    تا صیانت شروع نکرده یه اپیزود میدادی بندری جان…کف کردیم

  • نیلا گفت:

    آقا بسه دیگه یک اپیزود درست کنید بگذارید خب خسته شدیم چشممون خشک شد انقدر هی اومدیم دیدیم خبری از یه اپیزود جدید نیست! هی هر روز هر روز تکراری!

  • علی رضا گفت:

    فدای شما عزیز برادر و ممنون از شما!

    یه سوال دارم. چطور به این خوبی و به صورت تعریف خودمونی بیان می کنید. نوع تعریف حاکی از خواندن از رو نیست. در عین حال امکان نداره که این مقدار سلیس و بی وقفه از اندوخته ی ذهنی بتوان استفاده کرد؟

    در صورت امکان جواب را با ایمیل بدهید.

    باز هم ممنون
    علی رضا از آلمان

    در صورتی که بتوانم به خود شما خدمتی کنم، کوتاهی نمی کنم. لطفا ایمیل بزنید. در خدمتم!

  • راز گفت:

    ممنون از چنل بی،چرا دیگه اپیزود جدید تولید نمیکنید چنل بی حیفه نذارید فراموش بشه،
    خاطره انگیزه واسم

  • محمد حسن گفت:

    سلام و خسته نباشید به شما و تمام گروه چنل بی … من اکثر کاراتون رو شنیدم و عالی بوده و هست …
    یه ایده به ذهنم اومد خواستم در میون بگذارم… طی شنیدن این پادکست دبرا … چیزی که از ذهنم می‌گذشت این بود که درسته شرح واقعه خوبه ولی صحبت کردن یک رفتارشناس اجتماع در مورد این واقعه ها چیزی خارج از لطف نخواهد بود البته خارج از پادکست که داستان خراب نشه با یک لینک برای دوستان کنجکاو فکر کنم جالب بشه و بعدی دیگری را از داستان میتونه نشون بده .

  • امین گفت:

    https://podcasts.google.com/feed/aHR0cHM6Ly9hbmNob3IuZm0vcy8xY2YyYzNkYy9wb2RjYXN0L3Jzcw?ep=14

    بهتون پیشنهاد میکنم پادکست جنون رو هم راوی عالیه هم داستانا محشره .

  • سارا گفت:

    سلام، اول از همه یه تشکر ویژه میکنم ازتون بابت پادکست های جذابی که تهیه میکنید. از وقتی با پادکستتون آشنا شدم انقدر با صدای آقای علی بندری و لحن بیان راحت و صمیمی خو گرفتم که یه مدت گوش نمیکنم احساس دلتنگی میکنم! روایت ها هم که جای خود دارند..
    فقط یه سوالی برام پیش اومده که آیا قراره پادکست ها ادامه داشته باشند یا خیر؟ چون الان ۶ ماهه که هیچ پادکست جدیدی نیومده و نگرانم نکنه دیگه قسمت جدیدی نیاد 🙁

  • ارکیده گفت:

    سیدنی چی شد ؟ من هرچی گشتم توی مجله پیدا نکردم ، خیلی دوس دارم بدونم الان کجاست و چی کار میکنه ؟!

  • MohammadReza گفت:

    سلام، خداقوت. انتشار قسمت جدید خیلی طولانی شده!!

  • asma گفت:

    سلام خسته نباشید و ممنون از تلاشتون واقعا پربار کار میکنید.
    من زیاد اهل گوش دادن نیستم ولی اینو یکجا کامل گوش دادم و فکرم خیلی درگیرش شد. بنظرم ایشون واقعا نباید ازدواج میکرد با توجه به شخصیتش و حالا ک اینکارو کرد باید حتما از اول دنبال راه حل درست حسابی میگشت برای حال روحیش، چون من هرچی فکر کردم واقعا مشکل از درون بود نه از محیط بیرون. حیف واقعا، آدما چطور شرایط خوب رو به بحران میکشن.

  • asma گفت:

    چیز ترسناکی در مواجه با بسیاری از جرائم حس میکنم اینه که همه آدم ها بالقوه همه ی خوهای غیر انسانی رو درونشون دارن و امیدوارم ک هیچ وقت برای هیچ کس هیچ کجا این ها بالفعل نشه

  • سپهر گفت:

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت جناب بندری عزیز و سایر عزیزان تیم چنل بی. از انتشار آخرین اپیزود بیشتر از شش ماه داره میگذره و هنوز خبری از کار جدید نیست. هرچند البته با پیگیر شدن کارهایی که در بی پلاس ارائه میدید یمقدار از اون عطش و اعتیادی و که دارم به چنل بی و صدای جناب بندری و رفع میکنم ولی خب این باعث نشده و نمیشه که هر یکی دو روز درمیون نیام و چک نکنم چنل رو که بیینم خبری از اپیزود جدید شده یانه. امیدوارم این انتظار دیگه بیشتر از هفت ماه نشه و حداکثر تو همین روزای باقی مونده از شهریور شاهد ارائه کار جدید از چنل بی باشیم. اگر هم که کلا قرار به این هست که اساسا هر شش ماه هفت ماه هشت ماه یکبار اپیزود جدید منتشر کنید بسیار ممنون میشم که این رو به مخاطبین چنل بگید که دیگه لااقل بدونیم که اقاجان هر هفت هشت ماه یبار کارجدید میاد بیرون و دیگه هی هروز دو روز درمیون ب امید دیدن پوستر اپیزود جدید نیایم تو سایت و سایر پلتفرمای دیگه ی چنل بی.با سپاس بیکران از همه ی دست اندرکاران چنل بی خصوصا جناب آقای بندری.????????????????????

  • امین گفت:

    خدایی چیکار میکنید فصل نه گیم اف ترونز هم میخواستید بسازید تا الان باس تموم میشد .

  • الهام گفت:

    یکشنبه شد پس اپیزود جدید کو جناب بندری؟ ما که نصفه عمر شدیم ….

  • نيلوفرميراني گفت:

    دوستان من کلا نمیتونم از castbox نه گوش بدم نه دانلود کنم میشه یکی بگه دقیقا باید چیکار کنم؟

  • ریحانه گفت:

    در حال گوش دادن قست پایانی دبرا هستم واقعا صدای اقای بندری دلنشینه و نحوه بیانشون ادم به ادم انرژی میده دمتون گرم بچه های چنل بی

  • Maryam گفت:

    یه دبرا درونی دارم که خیلی داره فعال میشه هیچ وقت تا الان که پادکست ها رو گوش میدادم آنقدر یک شخصیتی رو با خودم تطبیق نداده بودم .دبرا گناهی نداشت فقط تو موقعیتی بود که نباید می بود تو جایی از زندگیش گیر کرده بود که اصلا به شخصیتش نمی خورد و همین داغونش کرد میتونم حس کنم که همسرش خیلی تو این جریان مقصره .واقعا متاسفم و خیلی نارحت شدم بعد از شنیدن این قصه.
    دست مریزاد آقای بندری بخاطر روایت گرمتون و گروه چنل بی تشکر که انقدر محتواتون خوبه و خسته نباشید.

  • محدثه گفت:

    بسیار عالی بود. ولی چیزی که من از توضیحات شما برداشت کردم و واسه من تداعی شد این بود که بسیار محتمل بوده که دبرا همسر مارگارت رو هم کشته باشه. با اون قبلا مکالمه داشته و نوع تزریق ها و نحوه قتل تام هم مشکوک بوده و ظاهرا بسیار هوشمندانه. اتهام قتل همسر می تونست مارگارت رو بندازه زندان و از مایک دور کنه.

  • رکسانا گفت:

    من سالها روی بیماری بایپولار تحقیق کردم یه جاهایی رو قشنگ میتونم واستون توضیح بدم که چطور این افراد هرکاری میکنن تا آخر عمر که تقصیر رو گردن دیگران بندازن
    و واقعا گاهی نمیخوان باور کنن… اما داستان منو داغون کرد هرگز فکر نمیکردم یه بایپولار به بچه های خودش ضرر برسونه
    ثانیه به ثانیه داستان رو میشه توضیح داد که چرا این شد و مشکل کجا بود

  • فرنوش گفت:

    بابا این داستان ترسناکا چیه
    من‌میترسم
    ی دقه اومدم ببینم‌سگه‌چی بود داستانش
    یا اقلا یکم‌کمتر خوب تعریف کنین،انقد تو‌ ذهنمون شبیه سازی نشه ????

  • سروا گفت:

    سلام خسته نباشید ممنون
    اولین بار بود شنیدمتون البته و اولین پادکست فارسی. قسمت اخر خیلی اطناب داشت من خوابم برد یه جاییش. شاید نقد مفیدی باشه. بازم خواهم شنید. برقرارباشید

  • فاطمه گفت:

    یه پیشنهاد: توی اطلاعات هر پادکست ژانرش رو بنویسید. مثلا اول این پادکست گفتید که خشونت داره و مناسب بعضیا نیست اما خب از حجم تراژیک بودن پایان داستان چیزی نگفتید…
    ژانر هر پادکست رو یه جوری تو مایه های معرفی ژانر سایت IMDB اگر تو توضیحات بذارید خیلی خوب میشه .

    چه پرونده ی سمی بود …
    چه کشش عجیبی دارید که روی همچین پرونده هایی چندماه مطالعه میکنید…

  • وحید علی حسینی گفت:

    با سلام و آرزوی بهروزی ،شوربختانه این داستان که بر اساس واقع هم بود بی اندازه تلخ و بی نهایت دردناک بود.

دیدگاهتان را بنویسید