این یکی از عکسهای مراسم عروسی مایکل مورتن و همسرش کریستینه. عکسی به یادماندنی از ازدواجی عاشقانه اما در سالهای بعد هرکس به این عکس نگاه میکرد، نه خاطرهی این ازدواج که چیزی هولناک براش زنده میشد: قتل کریستین به دست همسرش مایکل.
بعد از قتل کریستین این عکس دیگه یه عکس خانوادگی نبود، از آلبوم شخصی بیرون اومده بود و تو نشریات منتشر میشد. زندگیشون افتاده بود روی دایرهی تحلیل و بررسیهای مختلف. هر جملهای که مایکل به همسرش گفته بود و هر رفتاری که کرده بود زیر ذرهبین گرفته شده بود تا همین حرفها و رفتارها شهادت بدن که مایکل نقشهی از پیش برنامهریزی شدهای برای قتل کریستین داشته.
شاید داستان مظنون از همین عکس شروع بشه، روایتی که ما تو اپیزود ۵۲ پادکست چنلبی تعریفش کردیم و بعد از گذشت یک سال و نیم از انتشارش تو چنلبی همچنان یکی از اپیزودهای پرشنوندهس. داستان پر از کشش و تعلیق روزگار مردی که به جرم قتل همسرش به زندان افتاد.
کریستین و مایکل تو دانشگاه با هم آشنا شدن و چندسال بعد یعنی سال ۱۹۷۹ ازدواج کردن، خونه خریدن و بچهدار شدن. پسرشون اریک با نارسایی قلبی به دنیا اومده بود و دکترا گفته بودن ممکنه مدت زیادی زنده نمونه، اما ازش خوب مراقبت کرده بودن و مونده بود و وقتی سه سالش شد هم مادرش رو از دست داد و هم پدری که به عنوان قاتل مادر افتاده بود زندان.
تو عکس عروسی مایکل ۲۵ سالهس و کریستین ۲۴ ساله. موهای مشکیش از دو طرف شونهش ریخته پایین. هردوتاشون خوشحالند و دارن برای عکاس دست تکون میدن. چیزی که تو همهی عکسهای عروسی میشه دید. با دندونهای پیدا باید لبخند بزنی و نشون بدی که بهترین تصمیم زندگیت رو گرفتی اما بعدها دوستای مشترکشون دیده بودن که چقدر با هم کلکل میکنن، چقدر جلوی بقیه با هم دعوا میکنن و مایکل حرفهای نیشدار میزنه و کریستین رو تحقیر میکنه. کسی نمیدونست اونها تو خلوت خودشون هم اینجوریان یا نه و چیزی که پیش هم نگهشون داشته چیه اما همین رفتارها باعث شد که آدمهای زیادی بدون اینکه بدونن دقیقا چه اتفاقی افتاده، باور کنن که مایکل زنش رو کشته. حتی بعضیهاشون اومدن تو دادگاه و شهادت دادن که این ازدواج، ازدواج موفقی نبوده.
غیر از این عکس و عکسهای مشترکشون، عکس پسرشون اریک هم مدام در مطبوعات منتشر میشد. یه عکسی تو زمین بازی ازش هست که یه روز قبل از واقعه گرفته شده. این عکس رو مایکل همیشه با خودش تو زندان داشت و یکی از معدود داراییهای باقیماندهش محسوب میشد.
کریستین یک روز بعد از تولد ۳۲ سالگی مایکل کشته شده بود. با ضربات متعددی که توی اتاق به سرش زده بودن، کشته بودنش و خون به همهجا پاشیده بود. کسی به زور وارد نشده بود، چیزی رو به سرقت نبرده بود بلکه فقط کریستین رو کشته بود و رفته بود. مایکل از سر کار برمیگشت که دید دور خونه نوار زرد کشیدن و همهجا پر از مامور پلیسه. شیش هفته بعد از قتل، به عنوان قاتل دستگیرش کردن و تو دادگاه بهش حکم حبس ابد دادن.
اپیزود ۵۲ پادکست چنلبی فقط شرح قتل یا پاسخ به این سوال نیست که مایکل چرا و چگونه همسرش رو کشت. با گوش دادن بهش متوجه لایههای عمیقتری از اتفاق میشیم، از روند اجرای عدالت و عملکرد دستگاه قضایی یکی از ایالتهای آمریکا. پروندهای که در سطح جهان مشهور و باعث شد هر کی ازش خبردار میشه برگرده و نگاه عمیقتری به این عکس، به چهرهی مایکل و کریستین و به روزگاری که در کنار هم بودن، بندازه.
خیلی جالب بود کلا اینکه همچنین سیستم قضایی که بعد از پنجاه سال اسناد رو دور نمیریزه خیلی جالبه ممنون از چنل بی
خیلی جذاب بود فقط کاش از انگیزه قاتل هم میگفتید خیلی مبهم موند اون قسمت
دقیقا عجیبه چرا در این مورد صحبتی نکرد
روند قصه واقعا عذاب اور بود ،چطور یه دستگاه قضایی با استناد به اسناد ی که توسط عوامل مربوطه کسب میشه حکم صادر میکنن و زندگی بعضی افراد مثل مایکل رو ب قهقرا میبرن
امیدوارم زندگی مایکل درسی برای دستگاه قضایی دنیا باشه که،عواملی که در این زمینه فعالیت میکنن حتما اهل فن باشن و بارها موضوع ب این مهمی رو بررسی کنن،چه بسا اگر بیشتر کنکاش میکردن نفر بعدی دقیقا در خیابان روبروی منزل مایکل ،توسط همون قاتل ب قتل نمیرسید
سوال بزرگی که بعد از شنیدن این اپیزود برام پیش اومد اینه که واقعا تاوان این ۲۵ سال چیه؟نکنه تو کشور خودمونم ازین دست ماجراها پیش اومده باشه ولی وکیل با وجدانی نباشه که پی ماجرا رو بگیره
پس خدا کو؟انصاف چی میشه؟این که جوونیش رفت
نه عارف جان خیالت راحت باشه توی کشور خودمون این اتفاق پیش نمی آد … چون همون اول خودش رو اعدام می کنن، وکیل با وجدان رو هم می اندازن زندان که دیگه رو حرف قاضی حرف نزنه.
خیلی نظرتون بی انصافیه . یجوری قضاوت می کنید انگار دونه دونه پلیسای این کشور و می شناسید و می دونید فاسدن و قاضی ها با حکم های عجیب غریب زندگی مردم بی گناه و سیاه می کنن ! بله اینجا ایرانه و فقط همین توی نظرتون قابل تاییده
با اینکه همیشه به بهترین شکل ممکن داستان رو به سرانجام میرسونید و پایان بندیتون واقعا تاثیر گذار و کاملا راضی کنندست، ولی انقدر قشنگ ماجرا رو روایت میکنید که هیچوقت اماده ی تموم شدن اپیزود نیستم و چقدر عالیه که توی سایت مطالب تکمیلی هست که باز میتونم بینشون بچرخم و بخونم و ذهنمو با سرعت ارومی که لازم دارم، از ادامه دادن به غرق داستان بودن خارج کنم و اماده ی شنیدن روایت جذاب بعدیتون بشم.
سلام
این فیلم رو از کجا میتونم دانلود کنم؟