بهنام رضاییان مقدم | منبع: تلگراف
[هشدار: اگر سریال لوسی را کامل گوش نکردهاید، حواستان باشد که این مطلب خط اصلی داستان را لو میدهد]
مطلب پیش رو روزشمار اتفاقات ماجرای گمشدن و مرگ لوسی بلکمن و دادگاه تاجر ژاپنی یوجی اوبارا است که در پادکست سریالی لوسی در قسمتهای ۶۲ تا ۶۷ دربارهی آن شنیدیم.
بیشتر بخوانید: معرفی شخصیتهای پادکست سریالی لوسی
۴ می ۲۰۰۰: خانم بلکمن بیست و یک ساله اهل سوناوکس (Sevenoaks) در کنت (Kent) و دوستش لوئیس فیلیپه (Louise Phillips) که او هم بیست و یک سال داشت و اهل بروملی (Bromley) کنت بود، پس از آنکه از شغلشان در هواپیمایی بریتیش استعفا دادند با ویزای ۹۰ روزه گردشگری وارد توکیو شدند. آنها در مسافرخانهای در نزدیکی ورزشگاه المپیک توکیو اتاقی گرفتند و در بار کازابلانکا در منطقهی راپونگی توکیو مشغول کار شدند.
بیشتر بخوانید: راپونگی کجاست؟
۱ جولای: لوسی بلکمن پس از آنکه تلفنی به فیلیپه خبر داد که بعد از ظهر سر قرار با مردی میرود ناپدید شد. او آخرین بار با لباس مشکی یکسرهای با کفشهای مشکی و گردنبند نقرهای با الماسی به شکل قلب و یک کیف دستی سیاه رنگ، دیده شده بود.
۲ جولای: فیلیپه از مردی که خودش را آکیرا تاکاگی (Akira Takagi) معرفی میکرد، تماسی تلفنی دریافت کرد که به او گفته بود خانم بلکمن به فرقهی مذهبی نوظهوری پیوسته و تحت تعلیم قرار دارد و او دیگر دوستش را نخواهد دید.
۳ جولای: فیلیپه به خانوادهی بلکمن در انگلستان تلفن زد و به آنها گفت که نمیداند لوسی کجاست یا چه اتفاقی برایش افتاده است.
۴ جولای: سوفی (Sophie) خواهر کوچکتر لوسی به ژاپن رفت تا او را پیدا کند.
۱۲ جولای: تیم پدر لوسی بلکمن که شغلش بازسازی منازل و اهل جزیرهی وایت (Isle of Wight) انگلستان است هم به توکیو رسید.
۱۳ جولای: آقای بلکمن در توکیو نشستی مطبوعاتی برگزار کرد که به واسطهی آن، برنامههای خبری اصلی ژاپن، اخبار ناپدید شدن لوسی را پوشش دادند. آقای بلکمن احتمال فرار دخترش به خاطر بدهیهای مربوط به کارت اعتباریش یا پیوستن داوطلبانهاش به یک فرقهی نوظهور مذهبی را رد کرد. حدود سی هزار پوستر «گمشده» برای لوسی بلکمن در توکیو توزیع شد.
۱۵ جولای: آقای بلکمن با وزیر خارجه وقت انگلستان رابین کوک (Robin Cook) که برای اجلاسی در ژاپن حضور داشت ملاقات کرد. آقای کوک از مردم ژاپن درخواست کرد به یافتن این مهماندار گم شده کمک کنند.
۱۸ جولای: درخواست کمک عمومی از مردم باعث شد صدها تماس با پلیس گرفته شود، کاراگاهان این تماسها را پیگیری کردند. آقای بلکمن و سوفی دخترش با ایجاد دفتری در توکیو در نزدیکی بار کازابلانکا هم مشغول تحقیق در این باره شدند. آنها به کمک تعدادی از خارجیهای همدرد، خط تماس اضطراری محرمانهای، برای کسانی که اطلاعاتی دارند اما نمیخواهند به پلیس مراجعه کنند، به راه انداختند. خانوادهی بلکمن برای آزادی لوسی ۹۵۰۰ پوند جایزه تعیین کردند. جایزهای که یک تاجر بدون ذکر نام آن را تا ۱۰۰هزار پوند افزایش داد.
۲۱ جولای: تونی بلر (Tony Blair) نخستوزیر انگلستان در جریان سفری به توکیو با خانوادهی بلکمن دیدار کرد و به آنها قول داد این پرونده را در گفتوگو با همتای ژاپنیاش در نشست جی۸ در اوکیناوا (Okinawa) در همان روز مطرح کند. آقای بلیر گفت: «ناپدیدشدن فرزندی که خارج از کشور کار میکند، بدترین کابوس هر پدر و مادری است».
بیشتر ببینید: ویدیوهای مربوط به پادکست سریالی لوسی
۱ آگوست: پلیس توکیو نامهای دریافت کرد که در آن کسی که ادعا میکرد لوسی بلکمن است نوشته بود: «من مشغول کاری هستم که دوست دارم، پس لطفا مرا تنها بگذارید». کارآگاهها و پدر لوسی تشخیص دادند که نامه جعل شده است.
۲۳ آگوست: جنازه یک تاجر ژاپنی که پلیس از او دربارهی ناپدید شدن لوسی بلکمن بازجویی کرده بود، در حالی که یکی از پوسترهای چاپ شده برای گمشدن لوسی را به همراه داشت، در آپارتمانش پیدا شد.
۱ سپتامبر: روز تولد ۲۲ سالگی لوسی، خانوادهاش در سوناوکس بادکنکهایی را در آسمان رها کردند. آقای بلکمن در نشستی خبری در توکیو به خبرنگاران گفت پلیس در حال تحقیق دربارهی اطلاعاتی است که مطابق آنها لوسی دزدیده شده و به همراه چهار دختر غربی دیگر برای فروش به عنوان بردهی جنسی به هنگکنگ منتقل شده است.
۳ سپتامبر: جین مادر لوسی افشا کرد که سرریچارد برانسون (Sir Richard Branson) به صورت محرمانه پیامی ۳۰ ثانیه برای درخواست اطلاعات از شهروندان ضبط کرده است تا در سینماهای ژاپن نمایش داده شود. یک محقق شیمی استرالیایی هم ادعا کرد که بین ۱۶ تا ۱۸ جولای در هنگکنگ کسی را شبیه لوسی بلکمن دیده است که در حال دریافت پول از عابربانک بوده.
۲۰ سپتامبر: آقای بلکمن تقریبا ناامید پس از خرج دهها هزار پوند در تلاشی ناموفق برای یافتن دخترش به انگلستان برگشت.
۱۱ اکتبر: پلیس از یوجی اوبارا تاجر ۴۸ ساله دربارهی گمشدن لوسی بلکمن و همچنین دارو دادن و تجاوز به زنان دیگر بازجویی کرد.
۱۱ نوامبر: اوبارا اعتراف کرد که با خانم بلکمن دیدار داشته است اما داشتن هر گونه نقشی در ناپدید شدن او را انکار کرد.
۹ فوریه ۲۰۰۱: پلیس در غاری در ساحلی نزدیک به خانهی ساحلی اوبارا در نزدیکی توکیو بخشهایی از یک جسد را پیدا کرد. بعدتر مشخص شد این بقایا متعلق به لوسی بلکمن است.
۳۰ مارس: مراسم درگذشت لوسی بلکمن در نزدیکی خانهی مادرش در کنت با شرکت پانصد نفر از آشنایانش برگزار شد.
بیشتر بخوانید: من در همون کلاب لوسی بلکمن کار میکردم، اونجا جهنم بود.
۶ آوریل: پلیس آقای اوبارا را در رابطه با مرگ لوسی بلکمن دستگیر کرد. او از ماه اکتبر به اتهام دادن دارو و تجاوز به زنان دیگری در بازداشت پلیس بود. اوبارا بعدتر در رابطه با مرگ خانم بلکمن به قتل یا تجاوز منجر به مرگ متهم شد اما ادعا کرد بیگناه است.
۱۰ اکتبر ۲۰۰۲: آقای اوبارا که شغلش اجاره دادن و ساخت ملک است در توکیو به دادگاه رفت و به ربودن خانم بلکمن، تجاوز منجر به مرگ به او و از بین بردن جسدش متهم شد. او همچنین به قتل کاریتا ریجوی (Carita Ridgway) استرالیایی و تجاوز به هشت زن دیگر هم متهم شد. کاریتا ریجوی یک مهماندار (hostess) خارجی دیگر است که ادعا میشود سال ۱۹۹۲ تحت اثر دارو از طرف اوبارا مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شده است.
۱۸ جولای ۲۰۰۳: آقای میشل هیل (Michael Hill) شصت ساله به جرم کلاهبرداری ۱۵۰۰۰ پوند از تیم بلکمن به سه سال و نیم زندان محکوم شد. او که اهل واترلو (Waterloo) در مرکز لندن است ادعا کرده بود که رابطهایی در درون مافیای ژاپن میشناسد که میتوانند رد لوسی بلکمن را بگیرند. آقای هیل جرمش را پذیرفت.
سپتامبر ۲۰۰۳: پس از برگزاری ۲۳ جلسه، دادگاه بررسی پروندهی لوسی بلکمن را آغاز کرد.
۲۷ نوامبر: تیم و سوفی بلکمن در دادگاه توکیو برای اولین بار اوبارا را از نزدیک دیدند.
۲ دسامبر ۲۰۰۴: پدر و دختر در بازدیدی پراحساس از غاری که جسد لوسی در آن پیدا شده بود، یادش را گرامی داشتند.
۲۴ دسامبر: آقای بلکمن برای محافظت از زنانی که در روزهای کریسمس قصد آشنایی با دیگران را دارند، برنامهای پیامکی راهاندازی کرد که به افراد این امکان را میداد در صورتی که احساس خطر میکنند اما به هر دلیلی نمیخواهند کسی بداند کجا یا با چه کسی بودهاند، یک پیام متنی زماندار برای دیگران بفرستند.
۲۳ مارس ۲۰۰۵: بیش از چهار سال پس از آن که جسد لوسی بلکمن در غاری در ژاپن پیدا شد، خاکستر او در سوناوکس کنت به خاک سپرده شد.
۲۷ جولای: ادعای اوبارا در دادگاه مبنی بر اینکه لوسی بلکمن ماریجوانا مصرف میکرده، بسیار مقروض بوده و از نظر ذهنی بیمار بوده است، خانوادهی بلکمن را شوکه کرد.
۲۵ آوریل ۲۰۰۶: آقای بلکمن در دادگاه توکیو گفت که مرگ لوسی باعث شده است خواهر داغدارش دست به خودکشی ناموفق بزند.
۳۰ سپتامبر ۲۰۰۶: تیم بلکمن اعلام کرد که از یکی از دوستان اوبارا صد میلیون ین (حدود ۴۵۰هزار پوند) دریافت کرده است.
۲۱ آوریل ۲۰۰۷: کمی قبل از صدور حکم دادگاه تیم بلکمن ۵۳ ساله و دخترش سوفی ۲۶ ساله به توکیو رفتند.
۲۴ آوریل ۲۰۰۷: اوبارا از اتهام قتل لوسی بلکمن تبرئه شد اما به جرم هشت تجاوز و یک تجاوز منجر به مرگ در مورد کاریتا ریجوی استرالیایی در سال ۱۹۹۲ به حبس ابد محکوم شد.
۱۶ دسامبر ۲۰۰۸: دادگاه عالی توکیو اوبارا را در اتهام ربودن لوسی گناهکار اعلام کرد. دادگاه اگرچه تشخیص داد که شواهد کافی برای متهمکردن اوبارا به قتل لوسی در دست نیست اما او را در اتهام تکهتکه کردن جسد و رها کردن آن مجرم شناخت. از آنجایی که او قبلا به حبس ابد محکوم شده بود مجازاتش تغییری نکرد.
بیشتر بخوانید: منابع اصلی پادکست سریالی لوسی
همش با خودم میگفتم قیافه لوسی شبیه کیه چقدرررر آشناست؟ الان فهمیدم لوسی فتوکپی فتوکپی فتوکپی عروسه فردین یعنی نورملا عین الدین هستش عینه اونهههههه مو نمیزنه
اون خانم با ابروهای پهن ایرانی و مدل دندونهاش کجا شبیه این خدا بیامرزه:|
داری شوخی میکنی دیگه :))) اون کجا این کجا
خیلی زیادی طولانی شد این سریال امیدوارم سریالی های بعدی جذاب تر و هیجانی تر باشه
حیف شد تموم شد بسییییار جذاب بود
خیلی خیلی خوب بود.واسه لذت بردم.موزیک.سوژه.و جناب بندری .
توی این مدت واقعا درگیر داستان شده بودم.بهش فکر میکردم.مرسی از همه کسانی ک زحمت کشیده بودن.
کاش داستان های شما پایان خوش میداشت یک هفتش خواهر گریه میکنه واسه لوسی
خیلی دوست دارم بدونم چرا اوبارا اعتراف نکرد به قتل لوسی، باتوجه به اینکه تجاوز منجر به قتل حکمش اعدام نبود چرا اعتراف نکرد؟ ای کاش یه روزی واقعیت رو بگه…
اصن کلا به نظر من شخصیتا جذاب بود. چرا میخواست زیر بار نره … کاش میشد مغزای اینارو خوند
شایدم تجاوز منجر به قتل نبوده و شاید جور دیگه ای اونو کشته برا همین اعتراف نکرده…????????
حیف شد تموم شد بسییییار جذاب بود
اخرشم هیچ عکسی از فیلیپه پیدا نکردم 🙁
چرا معلوم نشد اون فرقه ها چی بودن؟ که گفتن لوسی به ما پیوسته، نگرانش نباشید
خب احتمالا اوبارا تماس گرفته بود که ذهن ها رو منحرف کنه
اصلا فرقه ای در کار نبود
واقعا جذاب بود
لطفا تو اپیزود های بعدیتون در انتهاش یه خلاصه ای بگین که الان شخصیت ها در چه وضعیتی قرار دارن
چون الان مثلا حدود ۱۲ سال از آخرین چیزی که تو پادکست گفتین میگذره و نمیدونیم چه خبره
یه کلیت کافیه
به اپیزود های دیگتونم این نقد رو دارم و اگه اینو هم اجرا کنین واقعا عالی و بی نقص میشین
درسته.منم این درخواست رو دارم . ایا توی این دوازده سال نیز اعترافی نکرده ؟ آیا چیزی در مورد نحوه قتل لوسی کشف نشده ؟اوبارا تو زندان فعالیتی نکرده که بخواد باز از طریق وکلاش تبرئه بشه ؟
الان اوبارا کجاست؟
زنده هست؟
داستانی وحشتناک و با یک خط داستانی جذاب بود
این که ۶ قسمت بود بد نبود اماا مطمئنا اینکه واسه هر قسمت یک هفته باید صبر می کردیم سخت بود
فوق العاده بود و واقعا لذت بردم
علاوه بر اینکه داستاناتون جذابه اطلاعت خوبی هم میده
ممنون از همه کسایی که تو ساخت این پادکست ها تلاش میکنند و تشکر ویژه از آقای بندری
موفق باشید????
خیلی موافقم
واقعن عالی بود با گویندگی آقای بندری و تیم خوبشون که پادکست های اینچنینی رو گردآوری میکنند من و برد بهحال و هوای داستان …
حالا توی زندگیم یه لوسی بلکمن هست که به یادش میفتم، براش گریه کردم، به احتمالاتی که در موردش مرگش وجود داره فکر میکنم و احتمالاتی که برای زندگیش می تونست وجود داشته باشه، حالا اگه اسم کاراکتری لوسی باشه یه لحظه یاد چشمای زاویه دار و موهای بلوند و بدن لاغر و لبخند این دختر میفتم و به تکه های بدنش در مجاورت دریا فکر میکنم…
کاریتا چقدر دختر قشنگی بوده و قشنگ میخندیده.
وقتی چنین داستان هایی میشنوم تنها وقتاییه که از ته دلم میخوام مجازات اعدام وجود داشته باشه.
علاوه بر مرگ ترسناک و لحظاتی که کاریتا و لوسی و معلوم نیست چند تا دختر بیچاره ی دیگه تجربه کردن رفتاری که اوبارا توی روند دادگاه داشت باعث شد حس کنم حتی به مردشونم احترام نمیذاره.
به نظر من پادکست جالبی بود از طرفی من دوست داشتم که اوبارا اعدام بشه چون یک دختر جوان رو به طرز وحشتناکی کشته و این که پدر لوسی میتونست رو پول رو نگیره چون خون بها جایگزین یک دختر مرده نمیشه بهترین یادگاری لوسی بنظرم سوفی بلکمن هست چون شبیه لوسی هست واین که پدر و مادر لوسی باید بیشتر پیش خانواده باشن تا دوباره تکرار نشه این خاطره شاید اگر لوسی خانواده اش رو داشت هرگز نمی مُرد????
فیلم ایرانی شد دیگه 😀
واقعا دوست دارم بدونم تو سر اوبارا چی میگذره! اگه اون نکشته دیگه کی میتونسته تیکه تیکش کنه؟
تیکه تیکه کردن کار خودش بوده ولی بحث اینجاس که قبل اینکه تیکه تیکه بشه کی اونو کشته که واقعااا واسه منم سواله ????
آقای بندری عزیز بسیار تبریک میگم به شما برای سلیقه و نوع نگاهتون….
و تیمی که با شما هستن هم خسته نباشید میگم
علاوه بر چینش مناسب محتوای پادکست که برای من بسیار جذابه…چه این داستان و چه داستان های قبلی و یا حتی پادکست بی پلاس
صدا و لحن شما بی اندازه جالبه…من حس میکنم شما اگر یک پادکست آموزشی هم بدید من سرتاسر اون رو یاد میگیرم…
امید که سلامت، شاد و موفق باشید و دستان مهربان پروردگار به همراهتان
ممنون از علی بندری
خسته نباشید
واقعا برای من خیلی جذاب و هیجان انگیز بود و هر یکشنبه منتظر بودم قسمت جدیدش رو بذارید.
من تازه دارم پادکست گوش میکنم و پادکست گوش کردن رو با کانال علی بندری و کانال کرن بردیادوستی شروع کردم و علاقمند شدم و خوشحالم که اینجوری وارد دنیای پادکست شدم.
فوق العاده بود!
امیدوارم پادکست های سریالی بیشتری منتشر کنید تا ما ازش لذت ببریم.
فقط لطف کنید زمان انتشار پادکست های بعدی رو اعلام کنید ممنون میشم
بنظرم تیم کار درستی کرد اون پولو گرفت، چون باهوش بود، بقیه سرشون کلاه رفت،گرچه بعدا فهمیدن اونام پولو گرفتن، بهرحال لوسی و بقیه مرده بودن دیگه، چ فرقی میکرد چجوری…
داستان عجیبی بود من فهمیدم ژاپن چهره های دیگه ای هم داره
امیدوارم اپیزود بعدی جنایی نباشه
ممنون.
سلام و خسته نباشید خیلی جذاب و قشنگ بود
اما هیچ جای داستان اشاره نشد که دوست لوسی بعدا چی شدو چیکار کرد
آخرش گفتن که فیلیپه ازدواج کرد و صاحب یه دختر شد که اسمش رو گذاشت لوسیا
من این پادکست رو وقتی گوش دادم که همه قسمتهاش کامل شده بود. هرروز تو مسیر رفت و برگشت گوش میدادم و یه هفته ده روزی بطور کامل باهاش درگیر بودم. ممنون از زحمتی که کشیدید و این همه اطلاعاتی که درباره جزئیات ماجرا، در اختیار شنونده قرار دادید.
Aqay pouriaRaa ke podcast moarefi mikoni chera yeho qeyb shodi ?? Hommmm???? ????????
اینکه میگفت من نمیتونستم جسد را ببرم تا ساحل چون سنگین بوده که خیلی حرف مسخره ایه؟؟! وقتی جسد را تیکه تیکه کرده میتونسته چند مرتبه بره و هر مرتبه یک کیسه ببره، چادر مسافرتی هم توی خونه خودش باز کرده که جنازه را توی اون تیکه کنه که آثار خون نمونه توی خونه ، چراغ قوه و بیل هم واسه اینکه شب بره لب ساحل و گودال بکنه.
اینکه این همه سال اینکارو میکرده و کسی کشته نمیشده ( به جز کاریتا که توی بیمارستان مرد ) احتمالا هیچ موقع نمیخواسته و فکر نمیکرده ممکنه کسی کشته بشه و سر لوسی با خودش به این باور بوده که کسی تا حالا با داروهای من کشته نشده و این معلوم نیست چرا مرد، پیش وجدان خودش ، خودش را قاتل نمیدونه و هیچ موقع هم نمیخواد باورکنه باعث مرگ کسی شده و احتمالا خودش هم دنبال دلیل میگرده که به خاطر چیز دیگه ای مرده و به خاطر داروهای من نبوده
سلام خیلی ناراحت شدم واسه سرنوشت لوسی ممنون از طرز بیان جذابتون..منم واقعا میخوام بدونم الان اوبارا در چه وضعیتیه؟
دم شما گرم
خسته نباشید
سریال جذاب و گیرایی بود
سلام
به داستان کاری ندارم
ولی ملت مریض تشریف دارن
عزیزان این یه داستان واقعی بود
از چی لذت بردین آخه
روانی