Skip to main content

گزارشگر جنایت‌های سایبری

منبع اولین پادکست سریالی چنل‌بی یعنی مسترمایند گزارشی بود به همین اسم که مهمترین اثر نویسنده‌ش شد: اون رتلیف. نویسنده‌ای ۴۵ ساله که چهار سال پیش یعنی در سال ۲۰۱۶ مسترمایند رو اول به صورت سریالی تو مجله‌ی آنلاین آتاویست منتشر کرد و بعد کتابش رو هم به بازار داد. اینجا می‌خوایم به‌خاطر مسترمایند یه کم بیشتر درباره‌ی اون رتلیف بدونیم.

اون رتلیف گزارشگر خبره‌ی ماجراهای واقعیه. از سال ۱۹۹۹ و از وقتی ۲۴ ساله بوده برای وایرد می‌نوشته، از سال ۲۰۰۵ هم همکاریش رو با نیویورکر به عنوان نویسنده شروع کرده و خودش یکی از سه بنیانگذار مجله‌ی آتاویسته. نوشته‌ی رتلیف در سال ۲۰۰۵ تو نیویورکر با عنوان «شکارچیان زامبی: به دنبال زورگیرهای سایبری» اون رو به عنوان یه نویسنده‌ی مهم به دوست‌داران گزارش‌های عمیق معرفی کرد و یک سال بعدش تونست جایزه‌ی بهترین نوشته‌ی تکنولوژی رو بگیره. از همین‌جا می‌شه رد علاقه‌ش به دانش سایبری و برنامه‌نویسی رو گرفت و رسید به ماجرای ناپدید شدنش که بیش از پیش مشهورش کرد.

ماجرای ناپدید شدن اون رتلیف

سال ۲۰۰۹ وایرد اعلام کرد اون رتلیف ناپدید شده و هرکس در کمتر از یک ماه پیداش کنه، ازش عکس بگیره و اسم رمز Fluke رو بهش بگه برنده‌ی پنج هزار دلار جایزه می‌شه. این آزمایشی بود برای اینکه ببینن تجربه‌ی ناپدید شدن در دنیایی که اینترنت نمی‌ذاره فراموش بشیم شدنیه یا نه. اون رتلیف هویتش رو عوض کرد و اسمش رو به جیمز دانلد گتز تغییر داد. اما سعی نکرد خودش رو پنهان کنه و جایی قایم بشه. تغییر چهره داد و سفر رفت و حساب‌هایی در شبکه‌های اجتماعی با هویت جدید باز کرد. با حساب‌های جدید آدما رو فالو می‌کرد و تولید محتوا هم می‌کرد. تو این مصاحبه تعریف می‌کنه که دیده بود آدم‌ها چطوری وانمود می‌کنن مردن و بیشتر وقتا هم دستشون رو می‌شه، چون یه جاهایی یه سوتی‌هایی دادن. اون رتلیف سعی می‌کرد اصلا با هویت واقعی‌ش آنلاین نشه و هیچ سراغ خود قبلیش نره. گفته بود واسه این آزمایش سراغ کارهای غیرقانونی هم نمی‌ره. ولی با هویت جعلیش می‌دید که آدمها برای پیدا کردنش تیم تشکیل دادن و چه جوری اطلاعاتی رو رد و بدل می‌کردن که هرگز فکر نمی‌کرده آدمها درباره‌ش بدونن. مثلا اینکه فهمیده بودن رژیم گلوتن داره و بنابراین شروع کرده بودن گشتن تو جاهایی که غذاهای بدون گلوتن می‌فروشن. می‌گفت آخرای این تمرین ناپدید شدن، دیگه داشته پارانویید می‌شده، فکر می‌کرد همه دنبالشن و هر کی نگاهش می‌کنه می‌دونه اون واقعا کیه. تا اینکه یه آدمی که تو فیس‌بوک کار می‌کرده، اونجا یه گروه درست می‌کنه برای پیدا کردن اون رتلیف. رتلیف با اکانت جعلیش به اونجا سر می‌زده تا پیشرفت کارشون رو ببینه غافل از اینکه اون آدم داره اطلاعات کسانی که به اون گروه سر می‌زنن رو دسته‌بندی می‌کنه. مثلا آی‌پی کسانی که تازه در فیس‌بوک صفحه درست کردن و تعداد دوستانشون هم کمتر از پنجاه نفره. و با همین روش آی‌پی اون رتلیف رو پیدا می‌کنه و می‌فهمه کجاست.

رتلیف بعدش درباره‌ی ماجرا مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های زیادی می‌کنه.

مهمترین چیزی که می‌گه اینه که ما خیلی وقتا حواسمون نیست چه اطلاعاتی از خودمون ثبت می‌کنیم، اطلاعاتی که وقتی یه جایی از اینترنت ثبت شد دیگه از بین رفتنی نیست و یه موقعی می‌تونه تبدیل به بزرگترین تهدید برامون بشه. با وجود این اطلاعات، ناپدید شدن خودخواسته یا پیدا کردن هویت جدید جزو محالاته. 

شکار مستر مایند

اون رتلیف چندسال بعد در آتاویست مهمترین گزارش خودش یعنی مستر مایند رو نوشت که در حقیقت یک سلسله گزارش رو شامل می‌شد. عنوان کامل این گزارش‌ها «مغز متفکر: شکار پرکارترین جنایتکار جهان» بود و روایت خیره‌کننده‌ای داشت از گذشته و حال برنامه‌نویسی زاده‌ی آفریقای جنوبی که به کمک دانشی که داره جنایت‌ها و خیانت‌های پیچیده‌ای رو در سطح جهان رقم می‌زنه. چندوقت پیش بود که این نظریه مطرح شد که ممکنه پاول لرو همون ساتوشی ناکاموتو خالق بیت‌کوین باشه.  

اون رتلیف مهارت شگفت‌انگیز خودش رو در روایت ماجراهای واقعی با این گزارش‌ها نشون داد و ما گزارشش از مسترمایند رو تیرماه چهارسال پیش (۱۳۹۵) تقریبا همزمان با انتشارشون در آتاویست تو پادکست چنل‌بی تعریف کردیم که تبدیل به یکی از اپیزودهای محبوب و پرشنونده‌ی پادکست شد. 

تو نوشته‌های قابل توجهی از رتلیف علاقه‌ش به جرایم سایبری و به خدمت این تکنولوژی به جنایت و ترور مشخصه. مثلا یکی از گزارش‌هاش که سال ۲۰۱۶ برای نیویورکر نوشت، درباره‌ی یه قاچاقچی مواد مخدر بود که می‌گفتن نویسنده‌ی ابزاری برای رمزگذاری داده‌هاییه که در حملات داعش به فرانسه و بلژیک استفاده شده. 

Atavistموسس مجله‌ی ماجراهای واقعی

یه کم هم از آتاویست بگیم. آتاویست در اصل یه شرکت تکنولوژیه که مجله‌ای آنلاینی به همین نام داره که یکی از منابع اصلی ما برای گزارش‌هامونه. اون رتلیف یکی از بنیانگذاران این مجله‌ی آنلاینه که از سال ۲۰۱۱ داره فعالیت می‌کنه. در شرایطی که فکر غالب این بود که مخاطب دنبال محتوای کوتاه و مجانیه، آتاویست به عنوان بستری برای انتشار گزارش‌های چندرسانه‌ای بلند و گاهی خیلی بلند شروع کرد به کار. به گفته‌ی بنیانگذارانش زمانی که مرگ گزارش‌های طولانی و عمیق قریب‌الوقوع بود اونها تصیم گرفتن خونه‌ای برای داستان‌ها و گزارش‌های عمیق‌تر  باشن و همین شد گنجی براشون که سوددهی زیادی داشت. چون تبدیل به منبع مهمی برای هالیوود شد و استودیوهای هالیوودی برای خرید محتوا واسه ساخت فیلم و سریال اومدن سراغشون.

آتاویست یه بخش دیگه هم داره، ابزاری که نویسنده‌ها، از تازه‌کار و دانشجو تا حرفه‌ای و تیمی می‌تونن برای ثبت گزارش‌های عمیق ازش استفاده کنن. پلتفرمی که تمام ابزارهای لازم رو برای ثبت روایت‌های چندرسانه‌ای بلند و پرشاخه و پراطلاعات در اختیار نویسنده‌ها می‌ذاره و از بعضی از این نوشته‌ها هم تو مجله‌ی آنلاینش استفاده می‌کنه. آتاویست حالا میزبان ده‌ها هزار نویسنده‌س که از شرکت‌های غول‌پیکر تا سازمان‌های غیرانتفاعی کوچیک رو در بر می‌گیره. هم نویسنده‌های بزرگ در پلتفرم آتاویست می‌نویسن و هم دانشجوهای تازه‌کار.

مسترمایند اولین مراجعه‌ی ما به آتاویست به عنوان منبع روایت‌هامون نبود. قبل از اون هم اپیزود هفتم پادکست چنل‌بی با عنوان عملیات رد فالکون و اپیزود نهم با عنوان وایت بوی ریک رو از این مجله تعریف کرده بودیم. بعد از مسترمایند هم دوباره سراغ این نشریه رفتیم و اپیزود ۱۴: نسل‌کشی در رواندا، اپیزود ۱۵: پانصد کیلو دینامیت، اپیزود ۳۲: داستان ناتمام پرومته‌ئا،‌ اپیزود ۴۸: مانیونگا، اپیزود ۵۱: پورامبو و اپیزود ۵۶: صد و چهل و پنج کیلومتر در ساعت رو با استفاده از گزارش‌های این مجله روایت کردیم.

Longform Logoمیزبان پادکست لانگ‌فرم

اون رتلیف غیر از آتاویست، یکی از سه میزبان پادکست مشهور لانگ‌فرم (longform) هم هست. لانگ‌فرم پادکستی متعلق به وب‌سایت لانگ‌فرمه که روایت‌های ناداستان (non-fiction) در سراسر وب رو برای خوندن پیشنهاد می‌کنه، روایت‌هایی که نباید از دوهزار کلمه کمتر باشن. پادکست لانگ‌فرم هم یه پادکست هفتگیه که با نویسنده‌های ناداستان درباره‌ی اینکه چطور روایت‌هاشون  رو انتخاب می‌کنند و می‌نویسند، مصاحبه می‌کنه. لانگ‌فرم این پادکست رو در همکاری با آتاویست می‌سازه و مصاحبه‌کنندگانش اون رتلیف، مکس لینسکی و آرون لمر هستند. مصاحبه‌ی این پادکست با مالکوم گلدول یکی از بهترین اپیزودهای پادکسته. از مالکوم گلدول تو بی‌پلاس سه اپیزود استثنایی‌ها، نقطه‌ی ‌عطف و در یک چشم به هم زدن رو داشتیم. 

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید