هشدار: اگر ماجرای سریالی منچستر ۱۹۷۵ را تا انتها نشنیدهاید این یادداشت ماجرا را لو میدهد. توصیه میکنیم اول بروید سراغ اصل قصه.
دیک هالاند افسر ارشد پروندهی استفان کیسکو متهم به قتل لسلی ملسید بود و تلاش زیادی برای محکوم کردنش کرد. بعد از به سرانجام رسیدن پرونده از هالاند تقدیر هم شد و احتمالا اون موقع خبر نداشت چند سال بعد دوباره این پرونده باز خواهد شد و آبروی حرفهایش رو گروگان خواهد گرفت. آبرویی که نه از این پرونده که در پروندههای دیگه به دست آورده بود. قبل از اینکه ادامهی این نوشته رو بخونید بهتون پیشنهاد میدیم اگه هنوز پادکست سریالی منچستر ۱۹۷۵ رو نشنیدید، اول برید سراغ اون.
دیک هالاند از سال ۱۹۵۳ جزو نیروی پلیس بود. سال ۱۹۷۵ روی پروندهی قتل لسلی کار کرد و سال ۱۹۸۱ در به دام انداختن یه قاتل سریالی به اسم پیتر ساتکلیف نقش داشت که ۱۳ زن رو به قتل رسونده بود و اقدام به قتل هفت نفر دیگه کرده بود. سال ۱۹۸۸ وقتی داشت بازنشسته میشد گفت محکومیت استفان کیسکو یکی از بهترین ساعتهای خدمت ۳۵ سالهش تو پلیس بوده. کمتر از ۵ سال بعد از این حرف پروندهی استفان دوباره به جریان افتاد و معلوم شد که دیک هالاند چقدر عملکردش تو این ماجرا اشتباه بوده و خطاهای عجیب داشته.
دیک هالاند سر پروندهی لسلی افسر ارشد پلیس بود. توی پادکست شنیدید که اولین اشتباهش این بود که وسط بازجویی از استفان، ول میکنه میره و بازجویی با حضور یه پلیس ادامه پیدا میکنه و تو همون بازجویی هم از استفان اعتراف به قتل رو میگیرن. اینکه چرا هالاند رفت بیرون و چرا اجازه دادن یه نفره بازجویی ادامه پیدا کنه و این مرحله بازجویی چطوری انجام گرفت هم تبدیل شد به اسرار پرونده که هیچوقت درست نتونستن دربارهش توضیح بدن. هالاند اشتباههای ریز و درشت دیگهای هم کرده بود. مثلا اینکه اسپرمی که روی لباس لسلی پیدا شده بود رو جای اسپرم استفان جا زدن و هیچ تحقیقات بیشتری هم نکردن. مدرک جرمی که چند سال بعد دوباره بررسی شد و فهمیدن که اسپرم اصلا متعلق به اون نبوده. هالاند بعد از اینکه تشت رسواییش از پشت بام افتاد، بیانیه منتشر کرد و خودش هم رفت تو دستهی کسانی که از مظلومیت استفان شاکیه.
اما این پایان اشتباهات دیک هالاند نبود. تو یه پروندهی دیگه که به اون هم افتخار میکرد زنی به اسم جودیت وارد به بمبگذاری برای کشتن مربی خودش اعتراف کرد. طی این بمبگذاری که سال ۱۹۷۴ اتفاق افتاد، ۱۲ نفر کشته شده بودن. اما بعدها معلوم شد که این اعتراف یه دروغپردازی آشکار برای جلب توجه بوده و پلیس هم به همون بسنده کرده و اسناد و مدارک دیگه رو نادیده گرفته. به خاطر این اعتراف دروغین جودیت وارد سالهای سال رو در زندان سپری کرد.
دیک هالاند به خاطر اعتراف گرفتن از پیتر ساتکلیف – قاتل زنجیرهای- هم مشهور شد و ازش قدردانی کردن. پروندهای که بعدها معلوم شد پلیس انگلیس چقدر در موردش قصور به خرج داده. پلیس یورکشایر غربی با پیتر ساتکلیف طی تحقیقات ۵ سالهی خودش ۹ بار مصاحبه انجام داده بود اما نتونسته بود بفهمه که قاتله و به شواهد و مدارک هم مثل پروندهی لسلی بیاعتنا بود. پلیس میتونست با دستگیری به موقع ساتکلیف که به «چاکدهندهی یورکشایر» معروف شده بود از چند قتل جلوگیری کنه. یافتههایی که نشون میداد پلیس چه عملکرد پر اشتباهی در دستگیری ساتکلیف داشته، سال ۲۰۰۶ بهطور کامل علنی شد و درستی انتقادها علیه پلیس رو تایید کرد. این گزارشها باعث شد تغییراتی در رویههای تحقیقاتی پلیس به وجود بیاد.
ولی با اینهمه اشتباه دیک هالاند قسر در رفت. هلند و دیب که همکارش تو پروندهی لسلی بود بعداً متهم به انحراف در روند عدالت شدن اما بعد از فوت دیپ تو سال ۱۹۹۵ محاکمهشون متوقف شد. گذشت زمان و در دسترس نبودن شاهدای دیگه هم مزید بر علتش شد که هالاند هیچوقت محاکمه نشه.
هالاند سال ۲۰۰۷ از دنیا رفت در حالی که زندگی چند نفر رو با کارهای اشتباهش نابود کرده بود. ده سال بعد از مرگش خبر رسید که پسرش مایکل رو به جرم حمل کوکایین به ارزش ۸۰ هزار پوند گرفتن. وقت دستگیری گفت که کوکایین رو برای درد دندونش استفاده میکنه اما قبلا هم سابقهی حمل و فروش مواد مخدر داشت و توی دادگاه به چهار سال زندان محکوم شد تا یه بار دیگه اسم هالاند رو زنده کنه. بدینترتیب بود که هیچ نام و نام خانوادگی نیکی از دیک هالاند به جا نموند.
مثل همیشه عالی بود، واقعا داستان خیلی جذابی بود؛ لطفا از این سری مطالب باز هم بذارید. ممنون
این آقا کلا توی پادکست هم گفتید که توی فاز این بوده و مدام به استفان میگفته من گیرت میندازم و من خفنم و گنده تر از تو اینجا بودن…بیشتر میخواسته قهرمان دیده بشه تا حقیقت معلوم بشه
چقدر آشناست این رفتار و برخورد و تفکر آقای هالاند!
دقیقا
چند ساعته اشکم بند نمیاد به خاطر استفان
قلبم مچاله شد