Skip to main content

اینجا هتل کازینوی هاروی در استان نوادا از ایالت متحده‌ی آمریکاست. هتل چهارستاره‌ای که تو وبسایت‌های گردشگری حضور داره و همیشه پر از مسافره. توی گوگل تا الان (بهمن ۱۴۰۰) نزدیک سه هزار نظر درباره‌ی امکانات و نحوه‌ی پذیراییش نوشته شده، بی‌توجه به اینکه زمانی دور، بیشتر از ۴۰ سال پیش در آتیش می‌سوخته و از لحظات انفجارش فیلم‌ها و عکس‌های شگفت‌انگیزی موجوده. مثل همین عکس که لحظاتی بعد از انفجار ۵۰۰ کیلو دینامیت گرفته شده.

هتلی که زمانی پاتوق جان برجس بود و تمام آمال و آرزوهاش رو در اونجا می‌دید، حالا فقط یه هتل چهارستاره‌ی معمولیه. 

سرگذشت این هتل رو تو اپیزود ۱۵ پادکست چنل‌بی شنیدیم. یه اپیزود دو قسمتی که تعریف می‌کنه چطور این هتل طعمه‌ی اخاذی یه مهاجر مجارستانی به اسم جان برجس شد و ۱۸ کارتن دینامیت رو توش جا دادن. این لحظه که عکسش رو می‌بینیم. لحظه‌ی انفجار بمبیه که می‌گن بزرگترین بمب دست‌ساز تاریخ آمریکاست. اما پونصد کیلو دینامیت داستان این بمب و انفجار نیست، بیشتر داستان زندگی اون مهاجر مجارستانی و دو پسرشه که از کجا شروع کردن و زندگیشون چطور پیش رفت و به کجا رسیدن و چطور تصمیم به بمب‌گذاری گرفتن.

هاروی سال ۱۹۴۴ افتتاح شد و هاروی گراس که قبلا به صورت عمده گوشت می‌فروخت تغییر شغل داد و مدیریت هاروی رو به همراه همسرش به دست گرفت. هاروی اولش کازینو بود و هتلی نداشت. هتل رو اوایل دهه هفتاد ساختن که شامل یه برج بلند ۱۱ طبقه بود که ۱۹۷ تا اتاق داشت و پنجره‌ی اتاق‌هاش به دریاچه‌ی تاهو دید داشتن. برای خودش برو و بیایی پیدا کرده بود  تا اینکه اون اتفاق افتاد.

بعد از بمب‌گذاری خیلی زود دوباره هتل رو بازسازی و سرپا کردن. مدیر هتل سال ۱۹۸۳ یعنی سه سال بعد از بمب‌گذاری از دنیا رفت و خانواده‌ش کسب و کارش رو دنبال کردن و بخصوص همسرش خیلی فعالانه به گسترش هتل و سرمایه‌گذاری ادامه داد. چند سال بعد یه مسافرخونه‌ی دیگه ساخت که ۱۸ طبقه و تمام شیشه‌ای بود. کسب و کاری که در طول این چند دهه اوج و فرود‌های زیادی داشت.

بیشتر از چهار دهه از اون روز می‌گذره. هتل دوباره سرپا شده و بروبیای زیادی داره. توی گوگل بهش از ۵ امتیاز، ۳.۹ دادن. نزدیک سه هزار نظر براش نوشته شده و از آخرین نظراتی که درباره‌ش نوشتن اینه: «اتاق زیبا و جادار! ما یه سوئیت کینگ ممتاز برای غیرسیگاری‌ها رزرو کردیم که ارزش پول اضافی رو داشت. فضای زیادی برای خشک کردن وسایل اسکی، اتاق راحت و تمیز و حمام بزرگ با دوش و فشار آب باورنکردنی. عالی…» اما نظرات همه مثبت نیستند. بخصوص خیلی‌ها از رفتار نامناسب خدمه و وسایل کهنه و قدیمی هتل گلایه دارن. یه مسافر دیگه گفته: «هتل کازینوی عظیم گران قیمت و قدیمی نزدیک به دامنه. تنها یک پریز اون طرف اتاق کنار تلویزیون قدیمی وجود داشت، هیچ پریزی کنار تخت نبود و تشک تخت‌ها هم خیلی سفت بودن و اصلا راحت نبودن. مدام هم صداهای بلند می‌‌شنیدم.»

هتلی که زمانی پاتوق جان برجس بود و تمام آمال و آرزوهاش رو در اونجا می‌دید، حالا فقط یه هتل چهارستاره‌ی معمولیه. 

۲ دیدگاه

  • شهرزاد گفت:

    تو آخر قسمت اپیزود دو گفتین که هیچ کس کتاب جانی رو نخریده…
    چرا؟ من‌ تو آمازون سرچ کردم دیدم چند نفر ریویو دادن راجع به کتاب.

  • جواد محمودی گفت:

    درود بر چنل بی و علی بندری عزیز و بقیه بچه های زحمتکشش
    تازه شروع کردم به گوش کردن چنل بی و فعلا تا پایان داستان ۵۰۰ کیلو دینامیت رو تموم کردم.
    خیلی لذت میبرم از شنیدنش همه چیز عالی
    مسترمایند فوق العاده
    خلاصه که دمتون گرم
    تنها چیزی که میتونم بگم اینه که به خاطر تن گرم و شنیدنی صدای راوی مجبورم کمی ولوم صدای گوشی و ماشین (معمولا توی ماشین گوش میکنم) رو زیاد کنم که واضح بشنوم اما یهم صدای موسیقی میاد و گوش رو اذیت میکنه، یعنی انتخاب موسیقی بین نریشن ها یا دست کم ولومش مناسب نیست و باعث آزار گوش میشه حتی یه جا وسطای مسترمایند گوش درد گرفتم و شنیدنش رو متوقف کردم تا دفعه بعد که سوار ماشین شدم ….
    خلاصه که تنها چیزی که من رو کمی اذیت کرد این بود
    مابقی عالی
    دمتون گرم.

دیدگاهتان را بنویسید