پادکست گفتگویی یا پادکست مصاحبهای یکی از مدلهای متنوع محتواسازی برای پادکسته که اتفاقا همه جای دنیا هم خیلی طرفدار داره. بیشتر وقتها پادکست مصاحبهای یک میزبان داره که در مورد یه موضوع خاص با یک یا چند نفر مهمان مرتبط گفتگو میکنه. گاهی مهمانها متخصص اون موضوع هستند و گاهی هم به واسطهی درگیری یا تجربهای میتونن نظری برای گفتن داشته باشند.
ما در این پست مجلهی چنلبی اپیزودهایی از چند تا پادکست گفتگویی یا مصاحبهای فارسی رو پیشنهاد میکنیم. شما هم اگر پادکست فارسی دیگری میشناسید همین جا کامنت بگذارید. یادتون نره بهترین راه حمایت از محتوای باکیفیت، شنیدن و کمک به شنیدهشدن اونه.
یک پست هم به زودی منتشر میکنیم که چند تا اپیزود از پادکستهای گفتگویی انگلیسی رو میگیم.
پادکست: رادیو جولون
اپیزود: خوراکگردی
طول اپیزود: ۱:۵۸:۰۰
چرا این اپیزود را پیشنهاد میکنیم:
توی اپیزودهای مختلف رادیو جولون در مورد مقصدهای مختلف سفر و یا هر موضوع خاصی که به سفر و گردشگری مربوطه میشنویم. این اپیزود هم به نوع خاصی از سفر که بهش gastronomic tourism یا خوراکگردی میگن پرداخته. تصورکنید اگر هدف سفر ما شهرهای مختلف ایران باشه، چقدر تنوع غذایی بالایی در انتظارمونه. حالا همین رو بسط بدیم به جهان و خوراکهای محلی، سنتی و یا حتی مدرن و نوآورانه مربوط به هر شهر و کشور. برای اینکه محبوبیت و اهمیت این نوع از سفر رو متوجه بشیم شاید بهتر باشه بدونیم که ارزش بازار خوراکگردی در سال ۲۰۱۹ در جهان بیشتر از ۱۰۰۰ میلیارد دلار بوده.
موضوع این اپیزود چیه:
سفر خوراکگردی رو به طور خلاصه تقریباً میشه اینجوری تعریف کرد: سفری که در اون گردشگر تمام یا بخشی از سفرش رو بر پایهی تجربههای خوراکی مقصد برنامهریزی میکنه. این تجربه میتونه مربوط به خود غذاهای سنتی و مدرن یا تجربهی روند تولیدشون یا کارگاه آموزشی غذا یا حتی رویدادها و فستیوالهای خوراکی باشه. در این اپیزود رادیو جولون حسین دهقان (سفیر انجمن جهانی سفر و خوراک در ایران) میگه که خوراکگردی نوعی از گردشگری فرهنگیه چون وقتی ما خوراک و نوشیدنی یک منطقه رو امتحان میکنیم داریم در مورد کشاوری و معیشتشون یاد میگیریم، توی شادی و عزا چی میخورند؟ چه نوع نوشیدنیهایی دوست دارند؟
پادکست: سکه
اپیزود: جایگاه ایران در مسیر توسعه جهانی کجاست؟
طول اپیزود: ۱:۱۵:۰۰
چرا این اپیزود را پیشنهاد میکنیم:
خیلی از ما بارها در مورد “توسعه اقتصادی” شنیدیم و خوندیم. اما آیا تعریف دقیقی برای توسعه اقتصادی وجود داره؟ آیا ایران در مسیر توسعه اقتصادی قرار داره و اگه اینطوره جایگاهش کجاست؟ آیا رفاه همون توسعه اقتصادی است؟ یا تحقق رفاه شرط توسعه اقتصادی است؟ شرط کافی توسعه چیه و چطور و در چه مراحلی اتفاق میافته؟ این اپیزود پادکست سکه پر از مسائلیه که میتونه ما رو راهنمایی کنه تا به تعریفی از توسعه برسیم و بتونیم با توضیحات کافی دیدگاه دقیقتری دربارهی جایگاه ایران در توسعه اقتصادی جهان پیدا کنیم.
موضوع این اپیزود چیه:
توی این اپیزود میشنویم که در تعریف توسعه اجماع وجود نداره. یعنی اقتصاددان و کارشناس و حتی دولتها و جوامع مختلف تعریفهای گوناگونی از توسعه دارند. پس آیا برای تحقق توسعه، لازمه که به یک تعریف جامع و مشترک از توسعه اقتصادی برسیم؟ دکتر محسن رنانی مهمان این برنامه در این اپیزود میکه که برای مفهومی که انسان و جامعه رو در بر بگیره و یک پدیدهی انسانی است نمیشه یک تعریف واحد ساخت. توسعه اصول و قواعدی کلی داره که میشه در موردش صحبت کرد اما نمیشه براش به یک تعریف جامع رسید.
دکتر رنانی اعتقاد داره که توسعه شامل دو بخشه: یک بخش طبیعی (universal) و یک بخش بومی و محلی. میگه که در ایران بخش طبیعی توسعه رو نمیخواهند بپذیرند و این باعث میشه که بخش محلی رو جدی بگیرند و اسمش رو هم به “الگوی پیشرفت” تغییر بدهند. اما حذف یک قسمت از توسعه باعث ناقص شدنش میشه و تغییر نام یک پدیده باعث نمیشه که ذات اون پدیده تغییری بکنه.
پادکست: رادیو نیست
اپیزود: فانفار ونک
طول اپیزود: ۱:۰۵:۲۰
چرا این اپیزود را پیشنهاد میکنیم:
رادیو نیست معمولاً در مورد مکانهاییه که روزی حضور پررنگی در شهر تهران داشتند و امروز دیگه وجود ندارند. این قسمت هم در مورد فانفار ونکه. پارک بازی بزرگ و مجهزی که خیلیها خاطرات خوبی باهاش دارند.
نهادهای سرگرمی بعد از جنگ جهانی دوم وارد زندگی مردم شدند، همون وقتی که سرگرمی و فعالیتهای شاد خارج از خانه از موضوعی که فقط مخصوص ثروتمندان و سران مملکتی بود به موضوعی کاملاً عمومی تبدیل شد. بعد از جنگ جهانی دوم تقریبا یعنی وقتی محمدرضا پهلوی هم تصمیم گرفت تا ایران رو به جهان غرب نزدیک کنه و ایجاد فضاهای سرگرمی عمومی هم از اهدافش شد. فانفار نتیجه یکی از همون تغییرات و مدرن شدنهاست.
موضوع این اپیزود چیه:
خیابان ولیعصر (پهلوی آن زمان) در حال گسترش و به رابطی تبدیل شده بود برای اتصال تهران به شمیرانات. این مسیر از میدان ونک (سه راه ونک آن زمان) عبور میکرد. موقعیت جغرافیایی باعث میشه که ونک تا چهار راه پارک وی به گذر خوراکیها و تفریحات مختلف تبدیل بشه. اواخر دهه سی محمد اخلاقی در زمینی با مساحت ۵۰۰۰ متر مربع در ونک، فانفار رو میسازه. پسر محمد اخلاقی تعریف میکنه که پدرش که از هشت سالگی شروع به کار و تامین خانوادهاش کرده بود با پشتکار عجیبی که داشت، خودش چرخ و فلک رو طراحی میکنه و میسازه که داستان ساختن اون چرخ و فلک عظیم الجثه خودش خیلی جالبه.
شنیدن ماجرای اجاره زمین فانفار، آدمهایی که اونجا کار میکردند از بستنی فروش گرفته تا کسی که برخلاف عرف زمان به جای پشمک سفید، پشمک صورتی میفروخته از زبان آدمهایی که دست اول تجربهاش کردند به احتمال زیاد برای شما هم جالبه.
پادکست: رادیو مرز
اپیزود: مبتلا به ام اس
طول اپیزود: ۱:۴۵:۰۶
چرا این اپیزود را پیشنهاد میکنیم:
تصور کنید که هر اپیزود از یک پادکست بهمون فرصت این رو بده که تجربیات آدمهای مختلف رو از یک موضوع مشترک بشنویم و ببینیم چی باعث میشه اون آدمها بین خودشون و دیگران فاصله و مرز احساس کنند. چطور یک خصوصیت یا یک شرایط میتونه بین ما و آدمهای اطرافمون فاصله بندازه؟ تصمیم با ماست که چطور سعی کنیم اون فاصله رو با رفتار درست یا تغییر شیوهی تفکر یا کم کنیم و یا به کل از بین ببریم. این اپیزود رادیو مرز با مبتلایان به ام اس صحبت میکنه و از گرفتاریهایی از مرزی حرف میزنند که بیماری بین دنیای اونها و آدمهای اطرافشون کشیده.
موضوع این اپیزود چیه:
مرضیه چهار سال پیش و در سی سالگی بعد از یک حملهی جدی، فهمید که ام اس داره. اون حمله با سوزن سوزن شدن خیلی شدید پا و بعد هم بیحس شدن خودش رو نشون داد و مرضیه که قبل از این هیچ شناخت درستی از این بیماری نداشت شروع کرد به گوگل کردن. پزشکها اطلاعات کافی بهش نمیدادند و اون نمیدونست که دقیقاً چه مشکلی داره. مرضیه برخورد اولیهی دیگران رو در مواجهه با این جمله که “من ام اس دارم” به چهار دسته تقسیم میکنه:
- کسانی که بهش پیشنهاد خوردن گرمی و نخوردن غذاهایی با طبع سرد رو میدن.
- کسانی که به پاهاش نگاه میکنند و چون روی ویلچیر نیست، میگن: مگه میشه؟
- کسانی که قبلاً با آدم مبتلا به ام اس برخورد داشتند و میگن که ما آدمهایی رو میشناسیم که به زندگیشون با این بیماری ادامه دادند.
- کسانی که خیلی خونسرد میگن نه بابا! چیز مهمی نیست.
مرضیه فقط یکی از آدمهاییه که توی این اپیزود در مورد این بیماری صحبت میکنند.
پادکست: آرته باکس
اپیزود: تقدیم به خاکدان کوچولو
طول اپیزود: ۱۷:۲۲
چرا این اپیزود را پیشنهاد میکنیم:
توی این پادکست معمولاً یک مجموعه چند اپیزودی از زبان یک هنرمند و درباره زندگی حرفهای و شخصی اون میشنویم. این بار نوبت به واحد خاکدانه. پسری که در یک خانوادهی مهاجر به دنیا اومد و با این که زندگی پدر و مادر و اجدادش بالا و پایینهای زیادی داشت ولی الله خاکدان (پدر واحد) وارد هنر و خصوصاً تئاتر و سینما شد و این جوری بود که واحد در محیطی بزرگ شد که عملاً هنر حرف اول رو میزد. واحد خاکدان جزییات زیادی از دوران کودکیش به یاد داره و احتمالا برای شما هم جالبه که بدونید یه نقاش بسیار موفق چطور و کجا بزرگ شده.
موضوع این اپیزود چیه:
اجداد واحد خاکدان مهاجر آذربایجان به روسیه در قرن نوزدهم هستند. استالین که روی کار میاد و شروع به اخراج مهاجرین میکنه خانوادهی خاکدان به بندر انزلی مهاجرت میکنند. پدر واحد بعد از بندرانزلی به تبریز میره که اون روزها اولین تئاتر ایران رو داشته و همون جا مشغول به کار میشه. چند سال بعد پدر و مادرش وقتی که به کازرون تبعید شده بودند با هم آشنا میشن. بعد از مدتی جداجدا ولی هردو فقیر و دور از خانواده به تهران میان و پدرش سر از لالهزار درمیاره و دنبال دوستان تئاتریش میگرده. توی یک مغازه تابلونویسی کار پیدا میکنه و خیلی اتفاقی دوباره مادر واحد رو پیدا میکنه و این بار با هم ازدواج میکنند.
تمام کودکی واحد روی صحنههای تئاتر میگذره و تجربههای عجیبی به دست میاره که برای کمتر بچهای اتفاق افتاده. طراحی و نقاشی رو از کودکی دوست داشته و تمام بچگی رو به نقاشیکردن سپری میکنه. واحد از آلبومی از طراحیهای هفت سالگیش حرف میزنه که از دوست پدرش هدیه گرفته بوده و هنوز نگهش داشته. اولین اتفاق مهم هنری براش در دبیرستان هدف میفته و وقتی که مدیر مدرسه متوجه میشه استعداد هنری واحد، خاص و متفاوت با باقی بچههاست. واحد خاکدان خیلی با جزئیات و طنز زیبایی از مراحل تحصیلش در این اپیزود حرف میزنه.
پادکست: ده صبح
اپیزود: رهبر ارکستر
طول اپیزود: ۱:۰۴:۰۰
چرا این اپیزود را پیشنهاد میکنیم:
تغییر مسیر تحصیلی، شغلی و در کل تغییر مسیر زندگی تا چه حد ممکنه؟ ما چقدر از نظر ذهنی آمادهی این تغییرات هستیم و چطور ممکنه فکر کنیم که لازمه این تغییرات رو در زندگیمون ایجاد کنیم؟ این اپیزود با تمام توضیحات و جزئیاتی که داره میتونه جواب خوبی برای این سوالها باشه. پیچ و خمهایی که یک مدیر موفق پشت سر گذاشته و با وجود مخالفتهایی که میدیده و میشنیده با اعتماد به نفس و آگاهی و تجربه، بارها مسیر تحصیلی و شغلیش رو تغییر داده تا امروز مدیر دو شرکت شناخته شده بشه.
موضوع این اپیزود چیه:
شهرام شاهکار متولد ۱۳۶۴ از بچگی پیانو میزد و عاشق موسیقی کلاسیک و خصوصاً نوازندگی پیانو بود. معلم پیانوش بهش گفته بود که بهتره درس خوندن رو رها کنه و بره دنبال موسیقی. هفده سالگی وقتی زمان انتخاب رشته شد شهرام با خودش فکر کرد که اتریش و دانشگاه موسیقی بهترین انتخابه. اما وقتی خوب بهش فکر کرد به این نتیجه رسید که اون استعداد ویژه که یک نوازنده برای بهترین بودن نیاز داره رو نداره و این شد که تصمیم گرفت علوم کامپیوتر بخونه و برای همین به دانشگاه منچستر رفت. بعد از اتمام تحصیلش شروع به کار کرد و دوباره به این نتیجه رسید که توی کامپیوتر هم نمیتونه بهترین باشه و این شد که بعد از مهاجرت به کانادا MBA خوند و وارد کار فروش شد و فهمید این کاریه که میتونه توش به اندازه کافی موفق باشه. وقتی اولین بار صحبت از برداشته شدن تحریمها در ایران میشه شهرام شاهکار با خودش تصمیم میگیره با مرخصی شش ماهه بدون حقوق به ایران بیاد تا شانس کار در ایران رو امتحان کنه. در این اپیزود خودش کامل توضیح میده که چطور باز هم مسیرش رو بارها عوض کرد و از مدیریت در اسنپ، دیجیکالا و چند شرکت مهم دیگه بیرون اومد و در نهایت مدیر ارشد اجرایی دیوار و مدیر عامل کارنامه شد.
خیلی خیلی استفاده کردیم.
ممنون از محبت و سخت کوشی شما.
موفق و پایدار باشید
ممنون از زحمات شما
محتواها با موضوع معرفی پادکست ها عالین لطفا بیشتر بذارید.
درود بر شما کارتان فوق العاده هست من ۶۳ ساله ام از فروردین امسال بطور جدی مطالعه در زمینه فلسفه، تاریخ و….را شروع کردم یکی از تاثیرگذارترین موارد مطالعه ام گوش دادن به پادکستهای بغایت مفید شما هر کدام چند بار هست من مدیون شما هستم موفق باشید
سلام و ارادت
خیلی ممنونم از پیشنهاد ها عالی و همیشه از این معرفی ها رو در سایت قرار بدید.
پادکست گفت و گو محور (یار دبستانی) رو هم پیشنهاد میدم .
گفت و گو در مورد تجربیات آدم ها از زندگی
با محوریت (همه ما داستانی داریم)
مم
سلام
خدا قوت به تمامی دست اندرکاران جامعه هنری که با کوشش فراوان سعی در بر اندازی حکومت جاهلان و بی فکران قدم بلند می گذارند . به قایت امید بر این جامعه الخصوص پادکست های جنابعالی اعم از چنل بی و بی پلاس و … هیچگاه فراموش نشده و آثار با ارزش قیمت ندارند خوشحال و مسرورم که با شما و مردمانی که قدم در راه شعور و بالا بردن ادراک والای انسان و انسانیت هم قدم هستم.آقای بندری امیدوارم انرژی شما کم نشود .شما را دوست می دارم و بهترین ها را برای شما آرزو مندم.
Mohsen