زهرا مدرس
اپیزود ۱۲ چنلبی داستان پیچیده و هیجان انگیزی رو به اسم مسترمایند که از پیدا شدن جسد یک زن در فیلیپین شروع میشه و در هفت قسمت به صورت سریالی ادامه پیدا میکنه.
این پست شخصیتهای داستان رو به همون ترتیبی که نویسنده ، اون رتلیف، در نوشتهش نام برده، معرفی میکنه.
جرمی جمینا (Jeremy Jimena): رفتگر فیلیپینی که هنگام کار، جسد کترین لی رو در خرابه بزرگی از شهر صنعتی تایتای پیدا کرد.
ریکاردو مانیهگو (Ricardo Maniego) : رییس حراست شهرداری تایتای که گزارش پیدا شدن جسد رو به پلیس داد.
کترین لی (Catherine Cristina Lee): رییس سابق اتحادیه محلی بنگاه ها، مشاور املاک موفق و خوشرویی که تا پیش از درگیری با فعالیتهای غیرقانونی افراد مسترمایند، زندگی خوبی در فیلیپین داشت.
ریزالدی ریورا (Rizaldy Rivera): پلیس سازمان ملی بازرسی فیلیپین، کسی که به درخواست خانواده کترین لی مسئولیت پرونده رو به عهده گرفت.
دیوید استیلول (Carl David Stillwell) و آدام سامیا (Adam Samia): ۴۷ و ۴۱ ساله و هر دو ساکن نورث کرولینای آمریکا، دو مرد عادی و محبوب که یک مغازه ابزارآلات اسلحه رو اداره میکردن و در نمایشگاههای مختلف تجهیزات و اختراعاتشون رو ارایه میکردن. این دو در ماموریتی از طرف ژوزف هانتر به عنوان دو کانادایی با اسمهای مستعار بیل مکسون و تونی برای سرمایهگذاری ملک در فیلیپین با کترین لی تماس میگیرن.
ژوزف هانتر (Joseph Hunter)/ ژوزف رمبو (Rambeo): نظامی سابق ارتش آمریکا که در ماموریتهای امنیتی مثل بادیگارد، انتظامات و غیره فعالیت میکرد. او پس از اسمیث نفر دوم تشکیلات مسترمایند بود. هانتر طی عملیاتی از سوی دولت آمریکا به اتهام تشکیل یک تیم از تروریستهای بین المللی دستگیر و در آوریل ۲۰۱۸ به قتل کترین لی محکوم شد.
موران آز (Moran Oz): پسر باهوشی که در اورشلیم بزرگ شده بود و به پیشنهاد یکی از دوستهاش در یک کال سنتر مستقر در اسراییل مشغول به کار شد که خدمات پس از فروش یک وبسایت سفارش دارو در آمریکا رو به عهده داشت.
بعاز و تامار تاگارت (Boaz and Tomer Taggart): دو برادر ساکن لسآنجلس که با توجه به زیرساختهای مناسب اسراییل برای راه اندازی کال سنترهای متصل به آمریکا، شرکتشون به اسم Beit Oridan رو در اورشلیم تاسیس کردن. این شرکت خدمات وبسایت Alpha Net and RX Limited رو برای سفارش و ارسال دارو در آمریکا ارایه میکرد.
چارلز شولتز (Charles Schultz): بهدار ارتش در جنگ کره و بعدها داروخانهدار خوشنامی در شهر کوچکی از ایالت ویسکونزین آمریکا. او در شرایط مالی سختی با پیشنهاد قابل توجهای به شبکه توزیع داروی آلفانت متصل شد.
پاول کالدر لروکس (Paul Calder Le Roux): خود جناب مسترمایند، شخصیت اصلی داستان، متولد سال ۲۴ دسامبر ۱۹۷۲ در زیمباوه، توسط خانوادهای که تو یه شهر معدنی زندگی میکرد به فرزند خوندگی گرفته شد و زندگی خوبی داشت. اولین بار در ۱۲ سالگی با کامپیوتر و برنامهنویسی آشنا میشه و ۱۷ سالگی تصمیم میگیره برای یادگیری بیشتر بره انگلیس.
پاول سال ۹۷ شرکت M4E رو در حوزه حفظ حریم خصوصی تاسیس میکنه و در شرایط بد و سخت مالی بهترین نرمافزار رمزگذاری رو مجانی و همراه کدهاش در اختیار همه قرار میده. بعدتر بیزنس فروش آنلاین دارو رو راه اندازی میکنه و ثروت هنگفتی که از این راه به دست میاره راه رو برای ورود به بیزنسهای عجیب و خطرناک بعدی باز میکنه.
از سوی دیگر طبق یک نظریه عجیب اما نزدیک به واقعیت، پاول لروکس میتواند همان خالق مرموز بیتکوین باشد.
مار سوپنات (Mar Supnat): خبرنگار فیلیپینی که خبر محموله قاچاق کشتی اوفوک رو گزارش کرد و نسبت به منشا بار اسلحه و مهمات کنجکاو شد که عواقب مرگباری هم برایش به همراه داشت. همچنین گزارشی در مورد بیگناهی بروس جونز، کاپیتان کشتی، در این پرونده چاپ کرد.
لاورنس جان برن (Lawrence John Burne): کاپیتان و اهل آفریقای جنوبی که شب قبل از کشف و ضبط محموله افوک، کشتی رو از بروس جونز تحویل گرفته بود.
بروس جونز (Bruce Jones): کاپیتان ۴۹ ساله بریتانیایی، اوت ۲۰۰۹ از طرف دیوید اسمیث کشتی افوک رو از ترکیه تحویل میگیره و به سمت فیلیپین حرکت میکنند. جونز که قبل از پهلو گرفتن کشتی با قایق از محل دور شده بود، از طریق یک وکیل محلی، زونیگا، مخفیانه با سوپنات تماس گرفته و اطلاعات خوبی در مورد رییس تشکیلات به سوپنات میده.
جو فرانک ژونیگا (Joe Frank Zuniga): وکیل خوشنامی که وکالت بروس جونز رو به عهده گرفت و رابط او با سوکنات بود. ژونیگا ۲۰ ام جون ۲۰۱۲ بعد از جلسه با مدیر عامل یک پارک آبی و جان نش، رییس حراست پارک، ناپدید شد.
جان نش(John Nash): دوست خانوادگی بروس جونز و دارای یک شرکت ارایه دهنده خدمات امنیتی مانند حراست پارک آبی اوشن ادونچر. کسی که آخرین ملاقات رو با بروس جونز و وکیل مفقودش، ژونیگا داشت و در نهایت به دلیل مهاجرت غیرقانونی دستگیر شد.
لولو (Lulu): فامیل پاول لرو که با نویسنده تماس گرفت و اطلاعات قابل توجهای از گذشته پاول در اختیار او قرار میدهد. اوایل سال ۲۰۰۰ ارتباط لولو با رییس قطع میشه تا ۲۰۰۷ که دوباره باهاش تماس میگیره و از این طریق اطلاعات زیادی در مورد فعالیتهای تشکیلات لرو به دست میاره؛ در نتیجه به نویسنده کمک میکنه ارتباط بین افراد و بیزنسهای مختلف پاول لرو رو پیدا کند.
دیوید اسمیث (David Smith): یک بریتانیایی نزدیم به پاول لرو با سابقه کارهای امنیتی در در عراق و مدیریت ریسک در فیلیپین. اسمیث به عنوان مشاور ارشد و دستیار پاول، علاوه بر نظارت روی کارمندان و تشکیلات، حلقه اتصال او به شبکهای از نظامیان و سربازان فعال در شرکتهای امنیتی بود.
گیل (Gil): اسمی که نویسنده برای حفظ امنیت یکی از کارمندان سابق لروکس در گزارش به کار میبرد و با ملاقات او در مانیل جزییات زیادی در مورد تشکیلات پاول به دست آورد.
رابرت مکگوان (Robert McGowan): مهندس اهل آفریقای جنوبی، سال ۲۰۰۷ با پروژه خرید تجهیزات برای بهره برداری در جنگل جمهوری دموکرات کنگو وارد تشکیلات لروکس شد. او چندین شرکت برای پاول در هنگ کنگ و آمریکا ثبت کرد که بعدها برایش دردسر ساز شد.
آری بنمناشه (Ari Ben-Menashe):یک اسراییلی با سابقه فعالیتهای اطلاعاتی، او با دریافت ۱۲ میلیون دلار از پاول لرو مامور شد برای گرفتن امتیاز در زمینهای کشاورزی زیمباوه با موگابه لابی کند.
خبر تازهترین لابی او در انتخابات تونس رو اینجا بخونید.
مایک لونتوک (Mike Lontoc): رییس شرکت Red, White and Blue و خریدار نهایی اسلحههای کشتی افوک که سرنوشتی مشابه کاپیتان جونز داشت.
هربرت تانتیو (Herbert Tan Tiu): محموله اسلحه ساخت اندونزی که با کشتی افوک به فیلیپین آمده بود توسط پلیس در آپارتمان او پیدا شد ولی خودش همچون وکیل ژونیگا مفقود شد.
رونالد بریکواترو (Ronald Baricuatro): کسی که به دستور اسمیث در مورد افرادی که در لیست تروری پاول لروکس بودند، اطلاعات جمع میکرد.
سلام
من به پیشنهاد یکی از دوستانم با channelB آشنا شدم و پادکستها رو به ترتیب از اول شروع کردم به گوش دادن و خیلی جالب هستن
اما سؤال من در مورد جان نش هست که اشاره کردین بعد از دستگیری مشخص میشه با هویت یک نفر که مرده داره زندگی میکنه و داستان مرموز این آدم با دستگیریش متوقف میشه و کلی سؤال بوجود میاد که این آدم واقعاً کیه و چرا با هویت جعلی زندگی میکرده و …؟!!
ممنون میشم اگر مطلبی جدیدی در مورد این آدم هست منتشر کنید
واقعا بیشتر از خود لرو برام اون مهمه که بدونم کی بود و چی شد بالاخره!
دیوید اسمیت بنده خدا خیلی زحمت کشید واسه تشکیلات پل لرو، اصلا انصاف نبود کشتنش. خب چی میشد دستمزدشو بیشتر میکردن؟
سعیدجان دلسوزیت واقعاا جالب بود :)))) احتمالا داشته بهش حداقل حقوق وزارت کار رو میداده :))
داستانش رو خیلی دوست داشتم و بعضی اپیزودها رو چند بار گوش دادم تا به رابطه آدمها تسلط پیدا کنم
ممنون آقای بندری عاااالی
احتمالا براش بیمه رد نمیکرده