آرزوی پسر اینترنت برآورده شد
« ارون ترسیده بود. بعد از اینکه FBI با او تماس گرفت و سعی کرد وادارش کنه که بدون وکیل باهاشون بره کافیشاپ، خیلی بیشتر هم ترسید. رفت خونه و رو تخت دراز کشید و میلرزید.» بخش مهمی از هم…
« ارون ترسیده بود. بعد از اینکه FBI با او تماس گرفت و سعی کرد وادارش کنه که بدون وکیل باهاشون بره کافیشاپ، خیلی بیشتر هم ترسید. رفت خونه و رو تخت دراز کشید و میلرزید.» بخش مهمی از هم…